۱
۰
plusresetminus
يکشنبه ۲۵ آبان ۱۳۹۳ ساعت ۰۱:۰۲

چند می‌گیری عاشقم بشی؟

ایتنا - به دلایل متعدد از جمله اقتصادی نبودن نشر یک رسانه به دلیل ناتوانی در جذب مخاطب، حاکمیت تفکر کاسب‌کارانه در مطبوعات به دلیل سنگین شدن کفه تفکر بازاریابان در مقابل تفکر تحریریه و فرآیند ساده ورود به این حرفه، اتمسفر رسانه‌ای کشور به سرعت در حال فاصله گرفتن از ماهیت اصیل و پر مسئولیت این شغل حساس است.


پریسا سجادی - ماجرا از کجا آغاز شد؟ کسی به یاد دارد؟ چه کسی نخستین زیرمیزی را به اولین خبرنگار داد و قلمش را خرید؟ یا کدام خبرنگار اولین رشوه را گرفت که حقیقتی را بازگو نکند؟ چه زمانی زیرمیزی در این حوزه به روی میز آمد و قبحش فرو ریخت؟

حالا داستان گیفت و پر کردن جیب و خیال خبرنگاران به جایی رسیده که خبرِ گران‌ترین نشست خبری تیتر رسانه‌ها شده و به چالشی میان حاضران در نشست و از دست‌دادگان آن تبدیل شده است. چه کسی آیفون میلیونی را به جیب زد و چه کسی از قافله عقب ماند؛ این موضوعی است که بسیاری از اهل رسانه را در دو جبهه به نماینده رسمی اپل بودن و یا نبودن شرکت مدعی قرار داد. عده معدودی هم که اهل این بازی‌ها نیستند و نبوده‌اند هم که یا نشست را اصلا نادیده گرفتند یا رفتند و خبرش را پوشش دادند.

اپل است دیگر، مرگ استیو جابزش دنیایی را زیر و زبر می‌کند و ساکنان دنیای توسعه‌نیافته را هم به سوگ می‌نشاند و برپایی اولین نشست خبری‌اش در تهران به جنجالی تبدیل می‌شود که بسیاری از خواب‌ماندگان دنیای رسانه را هم به مدافعان حق و حقیقت تبدیل می‌کند.
اپل است دیگر، آیفونش می‌تواند جایگاه اجتماعی فرد را بالا، بالا و بالاتر ببرد، چشم ظاهربینان را پر کند.
اپل است دیگر، این سیب گاززده یکبار اهالی زمین را با وسوسه، زا به راه کرد...

هدیه سه میلیونی شرکتی که ادعای نمایندگی اپل در ایران را دارد و جنجالی که بر سر آن در میان اهالی رسانه درگرفت بهانه خوبی است که نگاهی داشته باشیم به سرنوشت تلخی که بر قلم رفته و به این حال و روز افتاده است؛ قلمی که به کمترین بها دست به دست می‌شود و جهت می‌گیرد.

یکی از اتفاقات رایج و روال شده این روزهای خبرنگاران، به ویژه خبرنگاران اقتصادی، این است که روابط میان خبرنگاران و منابع خبری که شامل شرکت‌ها و سازمان‌ها می‌شود بر اساس بده‌بستان‌های نقدی و جنسی تعریف می‌شود. «گیفت چی میدن؟» پرسشی است که عموما خبرنگارانی که به نشست خبری دعوت می‌شوند، از یکدیگر و مسئولان روابط عمومی‌ها می‌پرسند که بفهمند نشست، ارزش خبری دارد یا نه.
دور زدن هزینه‌های بالای تبلیغات در رسانه‌ها یکی از دلایلی است که روابط عمومی‌ها را نخستین بار به این ایده رساند که با رقمی خیلی کمتر، مثلا یک کارت بانکی ۵۰، ۱۰۰ و حداکثر ۲۰۰ تومانی، سازمان‌های بازرگانی رسانه‌ها را دور بزنند و از طریق خبرنگاران به دل رسانه نفوذ کنند. اما ظاهرا حساب خیل انبوه خبرنگارانی را که به خاطر شامی و هدیه‌ای نشست‌های خبری را با دعوت و بی‌دعوت فتح می‌کنند، نکرده بودند. این‌گونه بود که ترفند این رفقا به مرور گران‌تر از هزینه تبلیغات رسانه‌ها پایشان درآمد.

هجوم تظاهرات‌گونه به نشست‌های خبری که سابقه هدایای نسبتا ارزشمند دارند، از آورده‌های همین پدیده ناخوشایند است. بعضی از اهالی رسانه معتقدند که این جو ناخوشایند را غیرخبرنگاران به راه انداخته‌اند که به حساب اهل رسانه نوشته می‌شود. البته هستند ناخبرنگارانی که به طمع هدیه خود را به فضاهای رسانه‌ای غالب می‌کنند اما نمی‌توان این واقعیت را نادیده گرفت که بسیاری از خبرنگاران، به خصوص آنها که به رسانه‌های پرمخاطب مربوطند، برای قراردادن خبر در رسانه‌یشان بی‌هیچ احساس ناخوشایندی از دارندگان خبر، طلب وجه می‌کنند.
حال در این هیاهوی بده بستان‌های خبری، اینکه کدام شرکت و سازمان قرار است چه هدیه‌ای بدهد داستانی است که از کنار آن چه رفاقت‌ها به باد رفته و چه زیرآب‌ها زده شده است، تا جایی که دیده شده انتخاب خبرنگاران برای یک سفر مجانی به خارج از کشور از طرف انتخاب نشده‌ها به بحرانی تبدیل شده است که حتی توانسته یک مدیر روابط عمومی را از بنیان کله پا کند. سفرهایی که چه بسا دستاوردش عکس‌هایی در کنار ساحل، مقابل ویترین فروشگاه‌ها و دور میز کلوب‌های شبانه است و بس.

نشست‌های خبری نان و آب‌دار آنقدر جذاب به نظر می‌رسد که گاه دیده می‌شود برای فتح گیفت یا هدیه، سلسله مراتب در رسانه‌ها به باد رفته است. سردبیر، خبرنگار را دور می‌زند. دبیر تحریریه سردبیر را می‌پیچاند و کار به جایی می‌رسد که گاه دیده می‌شود در یک نشست خبری از سردبیر تا پیک خبری یک نشریه، همگی خود را به نوعی محق قلمداد کرده‌اند و دور یک میز خیلی جدی ژست خبرنگار به خود گرفته‌اند.
واقعیت این است که به دلایل متعدد از جمله اقتصادی نبودن نشر یک رسانه به دلیل ناتوانی در جذب مخاطب، حاکمیت تفکر کاسب‌کارانه در مطبوعات به دلیل سنگین شدن کفه تفکر بازاریابان در مقابل تفکر تحریریه و فرآیند ساده ورود به این حرفه، اتمسفر رسانه‌ای کشور به سرعت در حال فاصله گرفتن از ماهیت اصیل و پر مسئولیت این شغل حساس است؛ شغلی که عشق به قلم زدن، روشنگری و انعکاس واقعیت‌ها اولین و مهم‌ترین لازمه ورود به آن است و این روزها از اساس نادیده گرفته می‌شود. (منبع:ایران پلاس)
 
کد مطلب: 33219
نام شما
آدرس ايميل شما


یوسف
feedback
Iran, Islamic Republic of
رسانه به پول نیاز دارد و پول در دست پولدار است و پولدار فقط به کسی پول میدهد که منافعش را تامین کند و رسانه، مجبور به اطاعت از پولدار است وگرنه خیلی زود شکست میخورد...... در چنین جنگلی، سلطان، پول است و آدم، قربانی است
مهمترين اقدام برای پيشگیری از تکرار امثال کوروش کمپانی؟
اصلاح قوانين
برخورد قاطع
اصلاح گمرکات
آزاد کردن بازار
آگاه سازی مردم
هيچکدام