ایتنا - در کشور ما در باره حکمرانی اینترنت، دو طیف رادیکال قرار دارند: طرفداران آزادی بیقید و بند آن و طرفداران ملی شدن کامل آن. دسته اول، حاضر نیستند حتی کلمه حکمرانی به گوششان بخورد و هرگونه محدودیت در اینترنت را دیکتاتوری میدانند؛ دسته دوم نیز هرگونه آزادی اینترنت بینالملل را راه دادن بیگانه به فضای فرهنگی و امنیتی کشور میپندارند و وضعیت کره شمالی یا چین را برای ایران آرزو میکنند!
امسال وقتی از هوش مصنوعی مولد به صورت جدیتر از همیشه رونمایی شد، دیگر خبری از شیدایی همیشگی در برابر تکنولوژی نبود. این فناوریها البته اعجاببرانگیز بود؛ اما خیلی زود خصوصا از گوشهوکنار زیستبوم فناوری و اینترنت، صداهایی که از رواج این فناوریها ابراز نگرانی میکردند بلند شد. «حالا چه خواهد شد؟» یک سؤال جدی بود و خیلی سریع سخن از تنظیمگری، قانونگذاری و حتی توقف موقت پلتفرمهایی مثل «چت جیپیتی» به میان آمد. این واکنشها نسبت به چند پلتفرم جدید نبود، بلکه نسبت به یک فناوری جدید بود. آن هم نه از سمت فیلسوفان و مردم عادی و اصحاب علوم انسانی. در میان این قشر گرایش فنهراسی یا تکنوفوبیا همواره بوده است؛ اما این بار فعالان تکنولوژی و اینترنت و همچنین بدنه حاکمیتها واکنش نشان دادند. بشر مدرن، همواره علم را با عینک تقدس نگاه میکرد و هر صدایی در مخالفت با پیشرفتهای تکنولوژیک را ارتجاع و مخالفت با علم و پیشرفت و تمدن بشری میخواند. حالا چه شده که نسبت به فناوریای تا این اندازه اعجابآور و تسهیلگر، این اندازه نگرانی وجود دارد؟
پایان عصر خوشبینی
تجربه پیشرفتهای رسانهای به کمک فناوری برای انسانها بسیار درسآموز بود. رواج اینترنت به جامعه بشری یاد داد خوشبینی همیشگیاش به ارمغانهای علم مدرن یعنی همان تکنولوژی را کنار بگذارد تا با سیلیهای بعدی از خواب بیدار نشود.
وقتی مارک زاکربرگ نام شرکتش را با هدف تحقق چشمانداز متاورس به متا تغییر داد، رسانهای مثل نیویورک تایمز که یک رسانه کاملا مدرن، سکولار، لیبرال و نزدیک به دموکراتها شناخته میشود، پر شد از مقالههایی که نسبت به ایده متاورس نظر منفی داشتند. محتوای برخی از آنها این بود که انسانها هنوز با اینترنت که سطحی از مجاز است کنار نیامدهاند و با آسیبهای آن شدیدا دست به گریباناند؛ حال چگونه و با چه آمادگی و با چه پشتوانهای میخواهیم به سمت ابزاری برویم که رابطه آدمها را با واقعیت قطع میکند. کات! همچون بیماران اسکیزوفرنی که رابطهشان با واقعیت قطع میشود. چگونه میخواهیم به سمت ابزاری برویم که اینهمه فردگراست و به یقین ما را تنهاتر میکند. ابزاری که اینهمه مخاطرات امنیتی در آن فراوان است و میتواند سیطره سرمایهداری را بیش از پیش گرداند.
نمیتوان گفت نیویورک تایمز یک رسانه فنهراس است. بلکه باید پذیرفت خوشبینی عمومی حتی در غرب نسبت به تکنولوژی و خصوصا اینترنت شدیدا کاهش یافته است.
این خوشبینی چگونه کاهش یافت؟ با سیلیهای اینترنت. اینترنت با بسط ظاهری دموکراسی، آن را در عمل محدود کرد. فضای مجازی تبدیل به جایی شد که حرف زدن در آن میتواند با سیل هولناکی از تهدید، تمسخر، توهین، تکذیب و تهمت همراه باشد.
اینترنت تبدیل به جایی شد که امپراطوریهای رسانهای بتوانند بیش از گذشته بر فضای ذهنی ملتها سیطره داشته باشند و دموکراسی را هرچه بیشتر تضعیف کنند. اینترنت تبدیل به جایی برای وقوع انواع و اقسام جرائم شد. از خرید و فروش اسلحه بگیر تا تجارت آزادنه مواد مخدر و اعضای بدن انسان. محتوای هرزهنگاری اینترنت را تبدیل به بستری برای فاحشهخانههای مدرن ساخت که بیش از فسادخانههای سنتی آسیبزا باشند. سبک زندگیها را تغییر داد. انسجام خانواده را تحدید کرد و زمان زندگی آدمها را به تملک خود درآورد. فیکنیوز و میساینفورمیشن، دغدغه دولتها شد و بروز برخی امکانات هوش مصنوعی مثل دیپفیک، آنها را ترساند. همه اینها که تنها گوشهای از آسیبهای اینترنت بودند، ضرورت حکمرانی بر محتوا و تنظیمگری این فضا را از خوشید نورانیتر ساختند و اباحهگرایی در این مورد را خندهدار.
چالش حکمرانی اینترنت در ایران
حتی خیلی پیشتر، یعنی از زمان تلگراف و تلفن و رادیو و تلویزیون، دولتهای غربی به ضرورت حکمرانی و تنظیمگری رسانه پی برده بودند و اکنون در مواجهه با هوش مصنوعی مولد و فناوریهای مثل واقعیت افزوده و واقعیت مجازی، به بلوغ رسیدهاند. بلوغی که بر طبق آن مهمترین مسئله در مواجهه با پلتفرمها و فناوریهای جدید، تنظیمگری و قانونمندسازی آنهاست. امروز دولتهای جهان به فکر قانونمندسازی هوش مصنوعی و واقعیت مجازیاند، اما در ایران هنوز حرف بر سر حکمرانی فضای مجازی و چگونگی آن است. ما در ایران، هنوز یک نسخه بومی برای حکمرانی اینترنت نداریم و با چالشهای تنظیمگری آن درگیریم. در کشور حول این موضوع، دو طیف رادیکال قرار دارند: طرفداران آزادی بیقید و بند آن و طرفداران ملی شدن کامل آن. دسته اول، حاضر نیستند حتی کلمه حکمرانی به گوششان بخورد و هرگونه محدودیت در اینترنت را به معنای نفی گردش آزاد اطلاعات و دیکتاتوری میدانند. دسته دوم نیز هرگونه آزادی اینترنت بینالملل را به مثابه راه دادن بیگانه به فضای فکری و فرهنگی و اطلاعاتی و امنیتی کشور میپندارند و دستکم در عمق دل، وضعیت کره شمالی یا چین را برای ایران آرزو میکنند.
آش نخورده و دهان سوخته
اگر طریق گروه اول را پیش بگیریم، با یک فضای مجازی ول مواجه خواهیم شد که حقیقتا ترسناک است و به تگزاس و غرب وحشی تشبیه میشود. اگر طریق گروه دوم را پیش بگیریم، با نارضایتی بسیار شدید عمومی، محرومیت از مواهب گردش آزاد اطلاعات و محرومیت از بستری برای اشاعه محتوای مورد نظرمان رو به رو میشویم. این دو راه، کاملا متضاد و متناقض یکدیگر هستند. مگر نه؟
اما حیرتانگیز است. هر دوی این وضعیتهای متناقض امروز در ایران تا حدودی پیاده میشوند. یعنی هم قانونمندی به صورت کامل محقق نشده و کماکان بیقیدی در فضای مجازی احساس میشود، هم آزادی به صورت کامل برقرار نیست و احساس محدودیت در اینترنت دائما مردم را میآزارد. مقصر این وضعیت «آش نخورده و دهن سوخته» فیلترینگ است. فیلترینگ به عنوان ابزاری که از دیرباز به عنوان اهرم مدیریت اینترنت شناخته میشد، جای قانون را پر نمیکند و با محدود کردن آزادی، احساس رضایت عمومی را کاهش میدهد.
هرچند فیلترینگ و یا در سطحی پایینتر، کاهش پهنای باند به صورت موقت یک ابزار تنظیمگری است؛ اما منظور ما از فیلترینگ، نگاه به آن به عنوان یک ابزار اولویتدار و دائمی است. در شرایط امروز ایران، گفته میشود در مواجهه با پلتفرمها راهی جز فیلترینگ وجود ندارد. چراکه آنها حاضر به هیچ نوع همکاری با ایران نیستند.
راه حلهای جایگزین فیلترینگ
اما ما معتقدیم راهحلهای بومی به جز فیلترینگ هم و جود دارد که مستلزم اتخاذ راهبردی ترکیبی و البته دشوار و غیرکمالگرایانه است. این راهبرد ترکیبی، مؤلفههای گوناگونی دارد. مثل قانونمند ساختن داخلی. یعنی وضع قوانینی که به حاکمیت توان اعمال مدیریت از درون کشور را بدهد. تولید محتوای ملی، استمرار دیپلماسی با پلتفرمها و حصول به توافقات و نتایج کوچکتر، عملیاتهای نرمافزاری و هکری برای مقابله با یک جانبهگرایی پلتفرمها، توسعه جدی پلتفرمهای بومی و غربی جایگزین به نحوی که علاقه و اعتماد مردم را به صورت طبیعی و ارگانیک و غیراجباری جلب کنند و دیگر راهحلهایی که میتوان فکر کرد و به آنها رسید.
راه راحتتر اما فیلترینگ است؛ هرچند یک راحتی کوتاهمدت که عواقبی میانمدت و بلندمدت در پی دارد!
در مورد فیلترینگ و نگاههای متفاوت به حکمرانی فضای مجازی، اخیرا مناظرهای بین دو فعال این حوزه برگزار شد که خواندن آن میتواند مواضع این دو جریان را برای ما روشنتر سازد، هرچند هیچ یک از این مواضع کاملا مورد تأیید ما(رسالت) نیستند:
مناظره «فیلترینگ و فضای مجازی» با حضور «محمد کشوری»، مدیرعامل گروه طیف و کارشناس فضای مجازی و «روحالله مؤمننسب»، فعال و کارشناس فضای مجازی، به همت انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه شاهد برگزار شد. محمد کشوری در این رویداد اظهار داشت که سیاست فیلترینگ جزو جداییناپذیر سیاستهای فضای مجازی بوده است: «قطعاً فضای مجازی باید سیاست و قواعد داشته باشد، اما بحث من این است که چگونه سیاستگذاری شود.» او در پاسخ به این سؤال که جایگزین فیلترینگ چیست، گفت فیلترینگ مطلقاً بد نیست. اما امروز به جایی رسیدهایم که میلیونها دانشجو، متخصص و مردم دنبال فیلترشکن هستند: «آسیبهای این فیلترشکنها خیلی بیشتر از فیلتر نکردن است. فیلترشکن یک زمانی یک قبحی داشت، اما درحالحاضر حتی روی گوشی یک کودک نیز وجود دارد و به هر سایتی که بخواهد میرود.» کشوری اعتقاد دارد زمانی که فیلترینگ بیضابطه نباشد، میتواند در گامهای بعدی به جایگزینهای دیگر فیلترینگ نیز فکر کرد: «فیلترینگ باید بهاندازه و همراهی غالب کاربران باشد.» مدیرعامل گروه طیف با اشاره به اینکه سیاست فیلترینگ همیشه در همه دولتها با قدرت ادامه داشته است، اظهار داشت در یک بازه زمانی نهتنها در بحث پلتفرمهای بینالمللی، بلکه در فضای وب فارسی نیز شاهد فیلترینگ گسترده بودهایم: «پلتفرم کلوب، بیان و… در یک زمانی یا فیلتر شدند یا آنقدر فیلتر و رفع فیلتر شدند که صاحبانشان عطایش را به لقایش بخشیدند. همین صداوسیما در سال ۱۳۸۷ دستور داد هر وبسایتی که محتوای تلویزیونی دارد، فیلتر شود.»
وی با بیان اینکه هر جایی یک سیاستگذاری درباره پلتفرمها داشته است، گفت بهجز چین و ایران، کدام کشور همه شبکههای اجتماعی را فیلتر کرده است: «در هر کشوری یک سازوکار قضائی وجود دارد که به پلتفرمها برای فعالیت اطمینانخاطر میدهد. مثلاً زمانی که دولت ترکیه یوتیوب را فیلتر کرد، گوگل به دادگاه عالی این کشور شکایت کرده و حکم رفع فیلتر را گرفت. زمانی که پلتفرم حس کند رابطه با دولت یکطرفه نیست و بتواند به نهادی مستقل شکایت کند، پاسخگو بوده و دفتر راهاندازی میکند.» کشوری با تأکید بر اینکه فضای مجازی امتداد فضای حقیقی است، گفت: «نباید انتظار داشت همه پلتفرمها گوشبهفرمان ما باشند. الجی و سامسونگ یک زمانی در ایران دفتر داشتند و در کشور فعالیت میکردند، اما وقتی تحریم شدیم چه شد؟» این کارشناس فضای مجازی باور دارد بایستی ریشه مشکلات فضای مجازی را بررسی کرد و در غیر این صورت، پلتفرمهای داخلی هم به این مسائل دچار خواهند شد.
او همچنین در بخشی از سخنان خود نسبت به اظهارات مؤمننسب گفت این موضوع که میگویید تماس تصویری رایتل پیوست فرهنگی نداشت و مردم صحنههای غیراخلاقی نگاه میکردند، درواقع یک توهین است: «آیا واتساپ که تماس تصویری در آن فعال شد و فیلتر نبود، پیوست فرهنگی داشت؟» کشوری همچنین در پاسخ به ادعای پرداخت دو میلیارد دلار برای پهنای باند اینترنت بینالملل توسط دولت، به صورتهای مالی شرکت ارتباطات زیرساخت اشاره کرد و گفت با نرخ ارز همان سال، این رقم چیزی در حدود ۷۰ میلیون دلار است: «بهای تمامشده عملیاتی ۲۰۷۴ میلیارد تومان بوده و دولت پهنای باند را نیز به اپراتورهای داخلی ۴۲۰۰ میلیارد تومان فروخته است.»
«روحالله مؤمننسب» حامی طرح صیانت و دبیرکل جبهه انقلاب اسلامی در فضای مجازی، در پاسخ به این سؤال که آیا با محدودیت در فضای مجازی موافق است، گفت: «محدودیت برای کسانی که میخواهند قانونشکنی کنند و فضا را بههم بریزند، مفید است. اساساً قانون برای همین است که بتواند کسانی که میخواهند فضای جامعه را بههم بریزند، محدود کند. با یک اقلیتی برخورد میشود تا اکثریتی خوب زندگی کنند. پس با ذات محدودیت موافقیم، اما ما باید تلاش کنیم قانون خوب گذاشته شود و خوب اجرا گردد.» او با بیان اینکه هر کشور متناسب با نیازهای خود، محدودیتهایی را برای فضای مجازی تصویب و اجرا کرده است، اظهار داشت: مدل کره شمالی مورد مطلوب نبوده و در ایران قابل اعمال نیست: «اما بهطور مثال در کره جنوبی که سیاستهایش نزدیکتر به ماست، هیچ پیامرسانی شاید فیلتر نباشد، اما مردم پیامرسان بومی را ترجیح دادهاند.» این سخنان مؤمننسب بیشباهت به سخنان بهمنماه وزیر ارتباطات در برنامه «شبنشینی» شبکه جامجم نیست. «عیسی زارعپور» در آن زمان با بیان اینکه بههیچوجه مدل کره شمالی را مدنظر ندارند و قرار نیست دور مرزهای فضای مجازی کشور حصار کشیده شود، گفت: «نمیخواهم بگویم الگوی ما کره جنوبی است؛ اما الان در این کشور فیسبوک، اینستاگرام، واتساپ و همه شبکههای اجتماعی باز است، اما بیش از ۹۰ درصد مردم از پلتفرم بومی خودشان به اسم KakaoTalk استفاده میکنند.»
مؤمننسب در بخش دیگری از سخنان خود درباره موافقت خود با بحث گردش آزاد اطلاعات گفت اگر گردش آزاد اطلاعات منجر به امر به معروف و نهی از منکر شود، موافق گردش آزاد اطلاعات است: «مفهوم گردش آزاد اطلاعات این نیست که هر کس، هر جایی، هر کاری دلش بخواهد انجام دهد.» این حامی طرح صیانت در پاسخ به این سؤال که جایگزین فیلترینگ چه ابزارهایی میتواند باشد، گفت: «در حوزه رمزنگاری، محدودکردن بخشی از نرمافزارها ممکن نیست. الان دو راه وجود دارد: یا پلتفرمها در ایران دفتر بزنند و برای محتواهایشان پاسخگو باشند یا از اساس بسته (فیلتر) شوند. اگر راه سومی وجود دارد، بگویید.» او همچنین تأکید کرد تا جایی که ممکن است باید محتوا فیلتر شود، اما گاهی مسائل فنی اجازه محدودسازی بخشی را نمیدهد. مؤمننسب مدعی شد طی سالهای گذشته حدود ۲۰۰ میلیارد تومان خرج فیلترینگ هوشمند شده است که اینستاگرام با تغییر رمزنگاری خود، کل این رویه فیلترینگ را دور زد.(روزنامه رسالت)