«جامعه اطلاعات» و چگونه رشتهها پنبه ميشوند؟ گفتوگو با عباس پورخصاليان دنياي كامپيوتر و ارتباطات مهندس عباس پورخصاليان، ضمن اين كه كارشناس مبرز فناوري اطلاعات و ارتباطات است، سابقه و تجربهاش در مسائل مربوط به زبان فارسي و همكارياش با فرهنگستان زبان و ادب فارسي، به خوبي از قلم و سخنانش هويداست، و دقت و حساسيتش در مفاهيم مربوط به اين عرصه مشهود است. تاكيد وي بر اصطلاح «جامعه اطلاعات» به جاي «جامعه اطلاعاتي» نيز از همان اوان شكلگيري اين موضوع در فضاي رسانهاي تاثيرگذار بود. از آنجا كه پورخصاليان خود از صاحبنظران جدي و پيگير اين مسئله در كشورمان است، در گفتوگويي كه پيش رو داريد، به تبيين اين ديدگاه و واكاوي مجدد اين نوع نگاه پرداختهايم. • بحث را از اصطلاح انگليسي The Information Society شروع کنيم که به همين شکل يعني با حرف تعريف The در اسناد WSIS آمده است. شما بخواهيد به کسي که مايل است بداند The Information Society چيست چه ميگوييد؟ اول توجه ميدهم که اين يک برچسب است، برچسبي براي يک پروژه جهاني با مشارکت همه دولتها و همه مردم جهان. «برچسب» يعني اين كه فقط به يک چيز بخصوص اشاره دارد و نه به هر چيزي که ما از تجزيه آن به «جامعه» و «اطلاعات» ميفهميم يا دلمان ميخواهد بفهميم. • پس بياييم اول در مورد همان «يک چيز بخصوص» صحبت کنيم! چه پروژهاي تحت عنوان The Information Society بايد فهميده شود؟ پروژه سازمان ملل متحد براي پيشبرد توسعه پايدار در جهان! من اگر بخواهم جزييات اين پروژه بزرگ سازمان ملل متحد را کمي باز کنم بايد بگويم الآن اجماع جهاني بر اين موضوع است که فناوري اطلاعات و ارتباطات (فاوا) فرصتهاي بيکراني را فراهم ميآورند که به کمک آنها ميتوان فقر را از جهان ريشهکن کرد، زمامداري بهتري را نه فقط براي دولتها بلکه براي همه بخشهاي عمومي غيردولتي، بخش خصوصي، جامعه مدني، سازمان مردم- نهاد (همان NGOها) به وجود آورده و مجامع جهاني، بينالمللي و منطقهاي را به ياري فاوا قادر ساخت تا بيش از پيش، نقش نظارتي و استانداردسازي خود را ايفا کنند. الآن اعتقاد بر اين است که درآميختن امکانات فاوا با امکانات رسانههاي سنتي و فرهنگهاي بومي، سنت و فرهنگ را احيا ميکند، به آنها جان تازه ميدهد و به پنج سهمدار اجتماع (دولت، بخش خصوصي، جامعه مدني، سازمان مردم- نهاد و جامعه جهاني) اين امکان را ميدهد که با چالش شکاف ديجيتالي يا با Digital Divide روبرو شوند و دره فاصلهها را پر کنند. • فرق سهمدار با سهامدار چيست؟ در جامعه هر کسي سهامدار نيست ولي هر کسي سهمي در اصلاح اجتماع دارد پس همه سهمدار هستند ولي از فرد تنها، کاري برنميآيد. فرد بايد در يکي از گروههاي مذکور وارد شود تا در شکلگيري و اجراي پروژه WSIS سهمدار به حساب بيايد. • دولت در قبال اين پروژه بزرگ سازمان ملل متحد، چه سهمي دارد؟ سئوال بسيار مهمي را مطرح کرديد! اولين سهم دولتها، وادار کردن بقيه سهمدارها به مشارکت است و حقوق چهار سهمدار ديگر را رعايت کردن! اين، انقلابيترين، بزرگترين و جديدترين ارمغان سازمان ملل متحد است که در تاريخ تمدن بيسابقه است (در آذر 1382 در ژنو و سپس در پاييز 1384 در تونس). نخستين حق آنها هم، همکار و همتراز بودن آنها با دولت است و اين يعني نفي سلسله مراتب. • آيا دولت ايران هم بر آن دستاورد، مهر و امضاي خود را گذاشته و آن را قبول کرده؟ بله و اين از جمله افتخارات ما ايرانيان است که هم در تدوين و هم در تصويب، يعني در کل فرآيند اجماع جهاني در باره اين عظيمترين پروژه سازمان ملل متحد، از آغاز تا سال 2005 (1384) به عنوان دولت يا به هر عنوان ديگري، مشارکت فعال داشتهايم. البته ما نميتوانيم بخودمان بباليم اگر فتيله انتظارات خود را مثل دوران اول فعاليت شوراي عالي اطلاعرساني، بالا بکشيم، و از ظرف ديگر ميتوانيم به تلاشهاي قبلي بباليم اگر هنوز با اين همه پراکندهکاري و بيمهريهاي دولتمردان و قانونگذاران، ميتوانيم شاهد باشيم که شمع فاوا در هر محفلي روشن است. • بحث خودمان را از معني The Information Society شروع کرديم و شما گفتيد که اين يک پروژه جهاني است مبتني بر فاوا و با محور قرار دادن فاوا براي فقرزدايي، توسعه پايدار، پرکردن دره فاصلهها و ... . حالا حرف تعريف The را از اول آن برميداريم، آيا آنچه باقي ميماند هنوز يک برچسب براي يک پروژه جهاني است يا چيز ديگري را ميرساند؟ معلوم است که شما توجه داريد که با The يک اسم خاص ساخته ميشود و اگر در گفتار چندان مشهود نيست، در نوشتار نه تنها The ميآيد بلکه حروف اول آن عبارت نيز بزرگ نوشنه ميشوند تا به ما بفهمانند که اين يک اسم خاص است و اسم عام نيست و معرفه است، نکره نيست. پس اگر The را از اول آن حذف کنيم و حروف اول عبارت را نيز بزرگ ننويسيم، حاصل، يعني information society اسمي عام است و اين ديگر نه يک برچسب است و نه يک پروژه بلکه به صورت «نومينال» يعني اسمي، درک ميشود يعني «جامعه اطلاعات». جالب است بدانيم فرانسويها هم مثل ما به آن ميگويند: «سوسيته دل انفورماسيون». در اين سطح يعني در سطح نومينال، ميتوان اين اسم ترکيبي را به اجزايش تجزيه کرد و آن را نوعي جامعه دانست و نه يک پروژه جهاني. • به عقيده شما، آيا جامعه اطلاعات، جامعهاي مجازي است مثل دانشگاه مجازي؟ -البته جامعه به زبان عربي يعني دانشگاه! نه! ابدا مجازي نيست بلکه واقعي است. البته نه مثل اين ميز و صندلي بلکه مثل هوا، واقعي است، واقعيتي شفاف! آنقدر واقعي که همه هستي ما، وابسته به وجود جامعه اطلاعات است اما چون با چشمهايمان آن را نميبينيم، فقط وقتي وجودش را عميقا حس ميکنيم که از دايرهاش بيرون بيفتيم. ولي عدهاي از صاحبنظران ما در اين بحث، در وجودش و در واقعيتش شک دارند. چرا شک کردهاند؟ اجازه بدهيد من پاسخ شما را با چند اصطلاح خارجي بدهم: زماني ما nominal يعني اسمي جامعه اطلاعات را مطرح ميکنيم، يک وقت هم descriptive يعني توصيفي، اما بعد ميپردازيم به تعريف معياري يا normative از جامعه اطلاعات و گاهي هم از طريقinspiration ، برداشتي الهامي از آن ارائه ميدهيم. کساني که در وجود جامعه اطلاعات شک کردهاند حتما با تعريفي معياري يا نرماتيو از جامعه اطلاعات روبرو بودهاند و چون ميبينند يا احساس ميکنند که رسيدن به اين معيارها و استانداردها، دور از انتظار و بعيد است، در به وجود آمدن چنان جامعهاي با چنان ويژگيهاي بلندپروازانه، حق دارند شک کنند. • اجلاسWSIS در چه سطحي و از چه لحاظي به اين مسئله پرداخته است؟ نگاه سازمان ملل، يونسکو،ITU و ساير آژانسهاي فني سازمان ملل و در مجموع نگاه WSIS ، نگاهي توصيفي است به جامعه اطلاعات که در متن بيانه اصول WSIS آمده است. • و نگاه شما؟ من ابتدا، بيواسطه و اسمي به جامعه اطلاعات نگاه ميکنم. از اين لحاظ، جامعه اطلاعات مطلق است يعني هر جامعهاي، چه حيواني چه انساني، چه خانواده چه شرکت، چه کشور، چه کل جهان، همه و همه جامعه اطلاعات هستند. ما با نامگذاريهايمان، هر بار آمدهايم مرحله، برهه و جلوهاي از اين مطلق را ديدهايم و نه کليت آن را. جامعه کشاورزي و جامعه صنعتي، نامهايي هستند تاريخي. حتي اصطلاح «جامعه اطلاعاتي» نامي است تاريخي- از آن جامعه شناسي چپگرا- اما «جامعه اطلاعات» يک اطلاق عام و يک کليت مطلق است که به هر جامعهاي برازنده است. البته اگر فرصت شد بعدا ميتوانيم به تفاوتهاي جامعه اطلاعات و جامعه اطلاعاتي بپردازيم. • پس بپردازيم به نگاه توصيفي و به قول شما descriptive از جامعه اطلاعات! چه کساني، چنين نگاهي دارند؟ تدوينکنندگان بيانيه اصول تشکيل جامعه اطلاعات، نگاهشان به جامعه اطلاعات، information society، توصيفي است و ما هم بايد نگاهمان، توصيفي باشد. اين بيانيه ميگويد: جامعه اطلاعات بايد فراگير و مردممحور باشد. تمام افراد بايد بدون هيچ تبعيضي، از حق آزادي انديشه و بيان و برقراري ارتباط و دسترسي برابر به اطلاعات برخوردار باشند و به هر اطلاعات دلخواه دسترسي داشته باشند. • با نگاه معياري و نرماتيو به جامعه اطلاعات، در اين باره چه ميتوان گفت يا چه گفتهاند؟ جايي که نرمها و استانداردها مطرح ميشوند، آنجا و آن هنگامي است که ميخواهيم پروژهاي را پياده کنيم. در واقع پس از بيانيه اصول، برنامه عمل يا Action Plan مطرح است و نگاه نرماتيو، اينجا اعمال ميشود. در برنامه عملWSIS ، نه بحث نومينال و نه نگاه دسکريپتيو، مطرح است بلکه از اينجا به بعد، بايد از يک پروژه، صحبت کرد: پروژه جهاني شکلگيري جامعه اطلاعات. در اينجا بعضي استانداردها، کمي و بسياري هم کيفياند. مثلا سال 2015، سالي است که سال پاياني پروژه جامعه اطلاعات در سطح جهان است يعني سال هدف. • و کميتها و کيفيتهاي ديگري که احتمالا به خود دولتها و کشورها مربوط است، همينطور است؟ بله، مثلا دسترسي به اطلاعات بايد به قيمت و با تعرفهاي باشد که در بظاعت و استطاعت همگان باشد. حال از کشوري به کشور ديگر ميزان آن فرق ميکند و سال به سال به خاطر پيشرفت فناوري، مصداق و معني آن، در تحول است. در بعد اجرايي، دولتها بايد راهبرد الکترونيکي داشته باشند و بخش خصوصي، جامعه مدني و سازمانهاي مردم-نهاد خود را به تدريج وادارند وارد ميدان عمل شوند و در مهلتي معين، سهم دولت به صفر نزول کند و سهم سايرين، به صددرصد برسد. در ضمن علاوه بر دولت، بخش خصوصي، جامعه مدني و سازمان مردم-نهاد، مجامع بينالمللي و جهاني يا منطقهاي، هم ناظرند و هم عامل جمع و جورکننده و انسجام بخش. • شما در توضيحهايتان، به نگاه اسمي، توصيفي و معياري به جامعه اطلاعات اشاره کرديد اما در مورد inspiration تاکنون اشارهاي نکرديد. اصلا منظور چيست؟ منظور من از inspiration الهام گرفتن از فرهنگ خودي و از ديگران براي غني ساختن پروژه جامعه اطلاعات و هنرمندانه شکل دادن به آن در شرايط بومي است بطوري که با سنتهاي ما درنيفتد و از طريق آشتي با سنت، فرهنگ و تمدن ما را ارتقا دهد. • اما آيا ما توانستهايم از طرح جامعه اطلاعات، الهام بگيريم و سنت و مدرنيته را با هم آشتي بدهيم؟ اينجا وآنجا و جستهوگريخته، آري؛ توانستهايم کارهاي خوبي بکنيم اما در مجموع نه! نوع نگاه ما به خود و به جهان، هنوز دستخوش دگرگونيهاي شديدي است و تا رسيدن به يک اجماع ملي و تدوين دستور کار ملي، فاصله داريم. سخنراني سيد محمد خاتمي در آذرماه 82 در ژنو، براي بساري از حاضران در ژنو، منبع الهام بود و منبع الهام شد چون او و دولتش، به واقع از بحثهاي جامعه اطلاعات، الهام گرفته بودند و در آن، فرصتهايي بيکران براي تقويت تنوع زباني و هويت فرهنگي و افزايش ظرفيتهاي انساني و مهارتهاي زندگي در چنين عصري را تشخيص داده بودند. جامعيت «تکفا» گوياي چندوچون اين الهام گرفتن بود و نتيجه الهام نگرفتن يا جور ديگري الهام گرفتن از مبحث جامعه اطلاعات را ميتوان در دولت نهم مشاهده کرد. • نظرتان در مورد روند فعلي پيشرفت برنامه جامعه اطلاعات در ايران چيست؟ براي آنکه اين روند را ارزيابي کنيد مقايسه کنيد وضع IT را با وضع فناوري نانو در ايران. در سال 80 فناوري نانو براي ما مطرح نبود اما زيربناي تکفا در سال 80 ريخته شد به طوريکه دو-سه سال بعد، همه چيز براي اجراي آن آماده بود: پول، قانون، سازمان و مديريت. تنها چيزي که نبود و يا لنگ ميزد بخش مشاوره و مهندسي فاوا بود که آن هم به سرعت رشد کرد. اما با شروع کار دولت نهم و آغاز دور دوم فعاليتهاي شوراي عالي اطلاعرساني با رياست و مديريت جديد، رشتهها پنبه شدند. در مقابل نانو فناوري که در سال 80 هيچ نداشت جز يک نام، اکنون همه چيز دارد: باشگاه دانشآموزان، همايش دانشجويي سالانه، کنفرانسهاي بينالمللي در ايران، شرکتهاي نانوشيمي، نانوفيزيک، نانوپزشکي، نانومهندسي، نانومواد، نانوزيست فناوري، نانوالکترونيک، نانومحاسبات، مرکز مشاوره و ستاد ويژه توسعه نانو فناوري، شبکهسازي اينترنتي، آزمايشگاههاي نانو و شرکتهاي نانو براي ثبت اختراع و اخذ پَتِنت به صورت برخط (آنلاين)، همچنين فرآوردهها و کاربردهايي در نساجي، نفت و گاز و پتروشيمي، خودروسازي و داروسازي و در راس اين همه دستاورد پژوهشگاههايي با صادراتي چند ده ميليارد توماني در سال به طوريکه در سال 85 و 86 ايران داراي رتبه اول در صادرات نانو در کشورهاي اسلامي بود و اگر در سطح جهان داراي رتبه 47 (در سال 2002) بود، در سال 2005 به رتبه 26 رسيد و ميرود تا در سال 2015 رتبه 15 را در جهان از آن خود کند. اما بايد توجه كرد كه آنها يعني ستاد ويژه نانو، محاسبات يا به قول ما فاواييها، رايانشهاي خود را روي ابررايانهاي انجام ميدهند که در نوع خود بينظير است. بنابراين محور تمام توسعههاي امروز در هر بخشي، فاوا است. سال 1381، شعار ITU براي روز جهاني مخابرات، چنين بود: «فاوا براي همه»! و البته براي همه چيز و همه کار. به اين خاطر است که شعار سال 83 اتحاديه چنين بود: «فاوا، هادي توسعه پايدار» و در سال 84«براي ايجاد جامعه اطلاعات، اکنون وقت عمل است!»، سالي که ما جازديم و وقت عمل را به بطالت سپري کرديم چون با جامعه اطلاعات، سياسي و ايدئولوژيک برخورد کرديم و به آن نامي تحقيرکننده و تحقيرآميز داديم: «جامعه اطلاعاتي»! به طوري که برخي اطلاعاتيها، اول نظرشان جلب شد و به ژنو رفتند و چون چيزي اطلاعاتي نيافتند از رفتن خود پشيمان شدند و به من ميگفتند : WGIG هياهو براي هيچ است! • به اميد آن که در فرصت باقي مانده تا سال 2015 اين کملطفيها جبران شود، با تشکر از شما بابت اين گفتوگو.