ایتنا - متأسفانه عدهای با طرح دغدغهها، قهرمانان سانسور، تعطیلی و انسداد شده و عدهای هم با اتکای صرف بر فرصت، قهرمانان توخالی میشوند که هیچ خطری ما را تهدید نمیکند.
دکتر یونس شکرخواه در گفتوگویی که در شماره ۲۶ ماهنامه مدیریت ارتباطات چاپ شده به پرسشهای مختلفی از تشکیل شورایعالی فضای مجازی تا رسانههای آنلاین پاسخ داده است.
بخشی از این گفتوگو را بخوانید:
• به نظر شما تشکیل شورایعالی فضای مجازی چقدر ضرورت داشت و چقدر میتواند مسائل حوزه مجازی را حل کند؟ طبعاً ملاحظاتی برای تشکیل آن وجود داشت و قطعاً اولین تجربه هم نیست و قبل از آن هم تجاربی از این دست وجود داشته است. ما تاکنون چند شورایعالی تحت عنوان فناوری اطلاعات داشتیم که الان نمیدانم فعالیت آنها به کجا رسیده است. این شورای جدید هم برای سروسامان بخشیدن به فضای مجازی تشکیل شده ولی آنچه که مهم است، پیوستهایی است که فلسفه این شوراها را تشکیل میدهد. تا زمانی که آن پیوستها و اهداف در دسترس قرار نگیرند، به نظرم قضاوت روی آنها بسیار سخت است. سیاستها و ساختارهایی از این دست زمانی میتوانند موفق باشند که در بستری سهوجهی جلو روند. یکی از این بسترها نهادهای آموزشی هستند که ملاحظهای را در دستور کار قرار میدهند. نهادهای آموزشی میتوانند درک بهتر ی از زمانه داشته باشند. دومین وجه، نهادهای رسانهای هستند. اینها به دلیل نوع نگاهی که به اطراف دارند، به نیابت از افکار عمومی و مردم نقشی کلیدی در پیشبرد ایدهها و نظرات ایفا میکنند. وجه سوم نهادهای مدنی هستند. فرقی نمیکند این نهادها متعلق به جامعه رسانهای کشور باشند یا صنف آژانس و تاکسیرانی. وقتی ایده تازهای بیاید و قرار باشد این ایده پیش برده شود، وجود این سه نهاد الزامی است. خلاصه میکنم؛ مثلثی که یک ضلعش رسانهها، یک ضلعش نهادهای آموزشی و ضلع دیگرش نهادهای مدنی هستند، میتواند ساختار مطلوبی ایجاد کند. در مورد شورایعالی فضای مجازی نمیدانم به کدامیک از این سه ضلع نزدیک است. شاید بتواند در عمل تجربه این سه بخش را بگیرد و بر اساس آن برای فضای مجازی برنامههایی ارائه دهد.
• اشاره فرمودید که شوراهای متعددی وجود دارند اما هیچکدام از این شوراها از جانب مقام رهبری که بالاترین رکن حکومت است، ایجاد نشده بودند. در واقع چنین به نظر میرسد که شوراهای دیگر وظایف خودشان را بهخوبی انجام نداده و اینبار رهبری وارد میدان شدهاند. این بدین معناست که حساسیت فضای مجازی به تازگی درک شده است؟ به نظر من همه اینها میتواند باشد، یعنی شما ببینید در موضع رهبری نشستن و پدیده را دیدن با موضعی که من و شما در آن نشستهایم متفاوت است. در آن جایگاه یک نقشه بزرگتر و کل جغرافیا دیده میشود ولی ما ممکن است بخش کمی از این نقشه را از زاویه تخصصی خودمان ببینیم. بسیاری از این تصمیمات ممکن است بر اساس مقتضیات ملی گرفته شود. من با نفس این تصمیمات مشکلی ندارم. این اهمیت موضوع را نشان میدهد اما موانع اجراییای وجود دارند و موانع در صورتی حل میشوند که این سه ضلع خوب دیده شوند. قطعاً توجه خاص ایشان به این موضوع، اهمیت این سه ضلع را نشان میدهد.
• اگر شما به قول پروفسور کمالیپور به عنوان «کدخدای دهکده مجازی» بخواهید پیشنهادی به این شورا بدهید تا در برنامه عمل خود که احتمالاً در حال تدوین است، لحاظ کند، چه خواهد بود؟ (میخندد) آقای دکتر کمالیپور به بنده لطف دارند. اما من چند نکته مشخص به این شورا میگویم. یکی اینکه ضرورتهای تشکیل خود را رسماً اعلام کند. ممکن است بخشی از آن ضرورتها در همان تصمیم و حکم رهبری نهفته باشد اما ما ملاحظات مشخص اعلام شدهای نداریم که روی آن قضاوت کنیم. شورا در ابتدا باید چرایی وجود خودش را تشریح کند. این چرایی ممکن است فهرستی از مخاطرات و فرصتها باشد که احتمالاً مخاطرات در آن بیشتر دیده شده است. برخی از این مخاطرات ممکن است راهحلهایی نیز داشته و برخی نداشته باشند یا برخی از این فرصتها از دست رفته باشند. بعد از این توجیه، افراد نقاط اتصال خودشان را با شورا پیدا میکنند. دوم اینکه شیوه تحقق آرا و ایدهها چگونه است؟ بعد، اینکه این مثلث کجای تصمیمات این شوراست؟ تجربه ایران در این زمینه تجربه اول نیست بلکه اهمیت آن در به رسمیت شناختن یک جهان دیگر است که به وجود آمده است.
• ما آن را دیر به رسمیت نشناختیم؟ چرا، شاید ما آن را دیر به رسمیت شناخته باشیم. حتی اعتقادم بر این است که نمیتوان به آن دنیای «مجازی» گفت. این یک جهان حقیقی است و ما برای درک دیگران آمدیم تفکیک کردیم و گفتیم «فضای مجازی» و «فضای حقیقی». همانقدر که وقتی من دستم را در خاک باغچه خانهام کرده، بذر میکارم و درختی به بار میآید، واقعی است به همان اندازه وقتی این موضوع را به وبسایتم میبرم، بازهم برایم واقعی است یعنی وبسایتم همانند دفترکارم واقعی است.
• یعنی همین الان اسم شورا هم مورد بحث است.... از نظر من این اسم عجیی است. در غرب گفته میشود Cyberspace یا Virtual Space که پشت سر آن Virtual Reality یا همان واقعیت مجازی قرار دارد یعنی همچنان واقعیت است اما واقعیتی مجازی. فضای مجازی ترجمه غلطی از Cyberspace است. این واژه از رمان «نورمنسر» که توسط «ویلیام گیبسن» در سال ۱۹۸۴ نوشته شد استخراج شده است و مربوط به مکانی بود که در آن مردم و کامپیوترها فکرشان را با هم عوض میکردند. آن به فضای مجازی ترجمه شد اما ما چنین واژهای نداریم و باید واقعیت مجازی را به جای آن به کار ببریم. ولی شاید بگوییم این ترجمه InfoSphereاست، فضای اطلاعات. خود فضای مجازی، اختلال معنایی درست میکند.
• مخاطرات فضای مجازی که اشاره کردید، چیست؟ شاید بهترین توصیف به نظر من این باشد که این فضا را مثل ساختار توزیع آب در یک شهر ببینیم. من فکر نمیکنم شهروندی باشد که نگرانی بهداشت مصرف آب را نداشته باشد یعنی دغدغهها انحصاری نیست. خانم شهروندی که علاقه دارد فرزندش مهارتهای زندگی را در فضای وب یاد بگیرد، قطعاً نگران سایتهای غیراخلاقی هم هست و نگران این هم هست که یک نفر در چت اطلاعات خانهاش را از فرزندش نگرفته و خانهاش در آینده مورد سرقت قرار نگیرد. هر ملاحظهای که بر مصرف آب مترتب است، میتواند بر مصرف اطلاعات نیز مترتب باشد. ما اصطلاح آلودگی اطلاعات را داریم، در مورد آب هم آلودگی وجود دارد. من میخواهم بگویم انحصار نگرانی برای عده خاص نیست. منبع آب شما کجاست؟ من مطمئنم اگر به شما بگویند که منبع آب شما دست کسی است که ممکن است هر لحظه آب را ببندد، شما حتی ممکن است در خانه خود یک چاه حفر کنید. اینگونه جمعبندی میکنم که اینکه شما بگویید مخاطره اصلاً وجود ندارد، با خودتان شوخی کردهاید و اینکه بگویید فرصت اصلاً وجود ندارد، شوخی بدتری است. متأسفانه عدهای با طرح دغدغهها، قهرمانان سانسور، تعطیلی و انسداد شده و عدهای هم با اتکای صرف بر فرصت، قهرمانان توخالی میشوند که هیچ خطری ما را تهدید نمیکند. من با هیچیک از اینها موافق نیستم. بنابراین باید بنشینیم نسخههای خودمان را برای آن بنویسیم و دیگران را در برابر انتخابهای مختلف قرار دهیم. جنس دغدغه آدمهای مختلف با هم فرق میکند. ما در واقع باید با حقیقت روبرو شویم.
• فکر میکنید دانشگاهیان ما مسؤولیت خودشان را در این زمینه انجام دادهاند؟ من به عنوان نماینده دانشگاهیان حرف نمیزنم، به عنوان یک دانشگاهی حرف میزنم. میگویم آیا من به عنوان یک دانشگاهی در وهله اول دغدغهام مسائل اجتماعی جامعه است یا دانشجوی خودم؟ دانشجوی خودم. من باید دانشجوی خوب تربیت کنم. درست است؟ زمانی خوب است که آن دانشجو که فارغالتحصیل شده، بیاید مشکل جامعه را حل کند. جبراً بحث ما اینگونه میشود که بین دانشگاه و صنعت باید یک حلقه ارتباطی باشد و دانشجوی بنده بتواند برای کارخانه سایپا یا ایران خودرو یک قطعه خوب، با دوام و شیک طراحی کند. حالا اگر سایپا نگوید که من این قطعه را میخواهم، چه اتفاقی میافتد؟ میتوان حرفها را کلی گفت اما کلیگویی کافیست. بالاخره هیچ پزشکی قبل از اینکه اطلاعاتی از بیمارش بگیرد، نمیتواند نسخهای به او بدهد.
• اما این بیماری فراگیر است. ببینید در شهر ما یک دکتری بود به نام دکتر شیخ که مردم گاهی اوقات پول نداشتند و سر نوشابه در ظرف او میانداختند که او فکر کند پول او داده شده است. اما این آدم بالاخره خودش زندگی هم دارد دیگر. خیلی زیبا بود که اگر همه دکترها دکتر شیخ میشدند اما این مرد بعضی شبها خودش میآمده بیرون، سر نوشابهها را بر میداشته با الکل میشسته و همان اطراف میانداخته که اگر کسی هم میآمد، دیگر دنبال سر نوشابه هم نگردد. کاش همه میتوانستیم مثل او باشیم. منتها فرق دکتر شیخ با دیگران یک چیز است. او میپذیرد که در کجا زندگی میکند و دنبال راه حل است. من عرضم این است که ما وارد فاز زندگی دیجیتال شدهایم...
• آیا شما برای گرفتن نتیجه از فعالیت این شورا عجله نمیکنید؟ آیا چهار ماه زمان کمی برای نتیجه گرفتن نیست؟ شوراهای زیادی وجود دارند که در مجموع موفق عمل نکردهاند. این نگرانی وجود دارد که این شورا هم به سرنوشت شوراهای دیگر دچار شود. از احکام صادر شده چنین بر میآید که این شورا اجازه قانونگذاری در این حوزه را دارد و مسأله بسیار جدی است. من دو نکته را تصریح کنم: اینکه در این شورا سران قوا حضور دارند، اهمیت شورا را نشان میدهد ولی راهحلساز نیست. نکته دوم این که شما میگویید با توجه به سوابق قبلی، بدبین هستید. از نظر من بدبینی همان خوشبینی است و بدبین کمی اطلاعاتش بیشتر است. به نظر من گذشت چهار ماه برای قضاوت کردن زود است.
• این شورا خودش اصرار بر سربستگی دارد. این شورا در مورد فلسفه خودش صحبت نمیکند، پس حتماً برای خودش دستورالعملهایی دارد. ما متأسفانه در فضای هراس از وب به نوشتن سیاستها روی آوردهایم. بحث من این است که اگر اساساً ما بخواهیم از هراس برای زندگی دیجیتال نسخه بنویسیم، اوضاع متفاوت خواهد بود. ما به جای اینکه دغدغه زندگی دیجیتال را داشته باشیم، به سراغ دغدغههای فرهنگی رفتیم. ما اول باید الزامات زندگی دیجیتال را اندازه بگیریم و بعد سطح سواد رسانهای را بالا ببریم.
• آقای دکتر! وبلاگ شما فیلتر شده و شما همچنان روی همان وبلاگ مطلب میگذارید. این کار، اعتراض است؟ وقتی فیلترینگ میآید به این شکل عمل میکند که یک کلاس درس هم فیلتر میشود، اصلاً این سیاست قابل قبول نیست و باید اصلاح شود. من روی این وبلاگ مطالب درسی کلاس خودم را میگذارم و دانشجویان بخشی از مطالب کلاسم را باید از این سایت دریافت کنند. من همیشه به دانشجوی خودم گفتهام که من پولدار نیستم که بروم هاست و سرور بگیرم. وبلاگ ابزاری کاملاً رایگان است که ما میتوانیم آن را تبدیل به یک کلاس کنیم و تو هم میتوانی همسایه من باشی. این فلسفهای بوده که من هنوز روی آن وبلاگ پافشاری دارم. من میخواستم به دانشجویان بگویم که ما میتوانیم یک اسب رایگان داشته باشیم. نصف آن وبلاگ پاسخ و پرسش بوده است. من با آن قصه مشکل فلسفی دارم که دانشجوی من فکر نکند که پول سایت ندارد و معلم او این پول را داشته و حالا یک پله بالاتر از او ایستاده است.
• وضعیت رسانههای آنلاین ما در حال حاضر چگونه است؟ در فضای روزنامهنگاری در دنیا اتفاقات متفاوتی افتاده است. وقتی رسانههای چاپی جواب نداد، تغییر محتوا از چاپ به محتوای صفر و یک به یک دستورالعمل جهانی تبدیل شد. اینها در کنارشان همسایگانی پیدا کردند که خبرنگاران بدون کارت بودند که آنها هم روی کار آمدند، بلاگرها آمدند وireport ایجاد شد. ما در وبسایتهای ایرانی مولتیمدیا را نمیبینیم چون پهنای باند اجازه نمیدهد. دوری ما در فضای سایبر از دنیا به دلیل مولتیمدیاست، چون مخاطب شما نمیتواند آن را ببینید. ما در خصوص رسانهها در ایران به سه طریق حضور در فضای مجازی را میبینیم. در یک مدل برخی رسانههای مکتوب صرفاً محتوای چاپی خود را بهصورت عکس یا PDF روی سایت قرار میدهند. در مدل دیگر، برخی رسانهها علاوه بر عکس، نسخه متنی مطالب خود را نیز روی وب منتشر میکنند. در مدل سوم، سایتهای آنلاین نشریات بخشی از محتوای خود را از نسخه چاپی رسانه میگیرند و در عین حال خودشان نیز دارای تحریریه مستقل از تحریریه نسخه چاپی بوده و تولید محتوا برای نسخه آنلاین میکنند.
• چرا تا کنون آنقدر که باید از نسخههای آنلاین استقبال نشده است؟ ما در اینجا قانونی برای رسانههای آنلاین نداریم. باید قانونی در این حوزه بنویسیم. عامل تخصص برای راهاندازی نشریه آنلاین به نظر من زیاد مهم نیست، چون خیلی سریع میتوان مهارتهای لازم را آموزش داد. اما در کشور ما اینطور جا افتاده که حتماً یک چهره کلیدی باید در رأس کار باشد که مانند سپر عمل کند. وبسایتها برای پیدا کردن چنین چهرههایی مشکل دارند. الان در وبسایتهای سیاسی در ایران که رشد زیادی داشتهاند و بیباکترین وبسایتها در ایران هستند، چنین شخصی در رأس کار وجود دارد. موضوع دیگر اینکه هنوز صاحبان رسانه ما طعم حضور در این فضا را نچشیدهاند.
• فکر میکنید نسخه چاپی رسانهها در آینده دچار خطر خواهند بود؟ ببینید آب زیر کاه رفته است. این فرش یکدفعه از زیر پای روزنامهها بیرون کشیده خواهد شد. وقتی فعالان حوزه آگهیها با فضای وب بیشتر آشنا شوند، آب آن کومه را میبرد. الان فضای وب از فضای چاپ، انرژی میگیرد و آن را به ضعف انداخته اما چرا آنها همچنان فعالیت میکنند؟ دو علت دارد: اینکه سازمان آگهیها همچنان پشتشان است و هنوز آگهیدهنده فضای چاپی را ترجیح میدهد و دوم اینکه مشروعیت لوگوی یک روزنامه هنوز در ایران خیلی مهم است.
• آقای دکتر! شما سهسال پیش موضوعی را طرح کردهاید مبنی بر اینکه روابطعمومیهای ایران خودشان نیاز به روابطعمومی دارند. در این سه سال وضعیت روابطعمومی در ایران در بخشهای خصوصی و دولتی چه تغییری کرده است؟ اجازه بدهید این پرسش را در چارچوب ضرورتهای زندگی در این دوره پاسخ دهم. واقعاً من ترجیح میدهم که وقتی عابربانکی کار نمیکند، بتوانم از طریق وب بفهمم که چرا کار نمیکند؛ این یعنی روابطعمومی. من در اولین سخنرانی خود در زمینه روابطعمومی دیجیتال گفتم که صندلی از زیر پای شما دارد کشیده میشود. الان هر جای جهان که بروید، روابطعمومی فلسفه است، تکنیک نیست. چون تکنیک فراهم شده است، شما باید به فلسفه ۲۴*۷ برسید یعنی فعالیت روابطعمومی در ۲۴ ساعت طی هفت روز هفته. خیلی از سازمانها تنها به تکنیک پرداختهاند که من اسمش را «بزک روابطعمومی» گذاشتم.