ایتنا - اعتقادی به بومیسازی شبکههای اجتماعی ندارم. اينترنت مثل يك رودخانه جاري و خروشان است.
فتوگو با حسين امامي، پژوهشگر رسانههاي نوين و مدرس دانشگاه
از فرصتهاي رسانههاي اجتماعي غافل شديم
نشريه عصرارتباط , 30 دی 1391 ساعت 10:57
ایتنا - اعتقادی به بومیسازی شبکههای اجتماعی ندارم. اينترنت مثل يك رودخانه جاري و خروشان است.
سپیده نیکخواه - آيدا اميراصلاني - در شرايطي که ارتباطات برخط هر روز بيشتر از ديروز جاي خود را در ميان طيفها و سطوح مختلف جامعه باز ميکند و حتي دستگاههاي حاکميتي نيز بهرغم مقابلههاي اوليه، به اين قافله پيوستهاند، نظريهپردازان رسانههاي مجازي از آغاز فصل جديدي در اين فضا خبر ميدهند؛ فضايي که بهواسطه حضور حاکميت و نقشآفرينيشان در شبکههاي اجتماعي به سمت کمرنگشدن و مديريت محدوديت پيش ميرود.
در آستانه اين فصل جديد به سراغ حسين امامي، استاد آشناي علوم ارتباطات رفتيم تا ضمن ارزيابي شرايط کنوني، ديدگاههاي تازهاي از فرصتها و تهديدهاي فضاي مجازي را مطرح کند. دامنه صحبتهاي اين استاد آرام ارتباطات، از تاخر فرهنگي کشور در حوزه ارتباطات آنلاين و به ويژه شبکههاي اجتماعي آغاز ميشود و تا تاثيرگذاري حاکميت در جوامع مجازي و بايد و نبايدهاي آن پيش ميرود.
امامي که به عادت اغلب اساتيد دانشگاه با ظرافت خاصي از هنجارهاي نظارتي در اين فضا سخن ميگويد، معتقد است رواج سواد رسانهاي از همان دريچه مجازي بهترين راهکار براي حضور هدفمند در شبکههاي اجتماعي است که تا به امروز مورد غفلت واقع شده است.
• بايد بپذيريم که همواره ميان فرهنگسازی و ظهور تکنولوژيهاي نوين در کشور ما شکاف وجود داشته است؛ بهطوریکه میتوان گفت فرهنگ فناوري اطلاعات نسبت به رواج آن يک تاخر زماني قابل توجه دارد. فکر ميکنيد چه عواملي در اين تاخر تاثيرگذار بودهاند؟
طبق اصول لازم است پیش از ورود تکنولوژیهای جدید در هر کشوری، فرهنگ استفاده از آن ایجاد شود؛ طبيعي است اگر فرهنگسازی پیش از ورود شکل نگیرد، ممکن است آن کشور را با چالشهایی مواجه کند. خانوادهها و بهخصوص جوانان در معرض آسیب تکنولوژیهای جدید قرار میگیرند و به تغییر هویت و تغییر سبک زندگی آنان منجر ميشود. البته اگر سبک زندگی تغییر کند، مشکل خاصی ایجاد نمیشود، اما اگر تغییر سبک زندگی، كه موجب مصرفگرايي شود و اعتقادات ما را تحت تاثیر و هویت ما را تغییر دهد، مشکلساز میشود.
• حال که این فرهنگسازی با تاخیر در کشور ما صورت گرفته، به نظر شما این موضوع تا چه اندازه بحرانساز شده است؟
در این خصوص فرهنگسازی باید در قالب افزایش و ارتقاي سواد رسانهای در کشور اعمال شود؛ بدین صورت که ضرورت دارد مهارت و سواد استفاده از رسانههای دیجیتال (بازیهای کامپیوتری، چت، ایمیل، شبکههای اجتماعی و...) را گسترش دهیم. حتي اگر لازم است سواد رسانهای در سرفصل دروس دانشگاهی یا حتی در مقطع دبیرستان گنجانده شود. یا اینکه برای والدین شاغل و یا زنان خانهدار دوره سواد رسانه برگزار شود. بنابراین با گسترش سواد رسانهای در بین مردم فرهنگ شکل میگیرد و شکاف بین فرهنگ استفاده و تکنولوژیهای نوین کاهش مییابد. اين الگويي است که اغلب کشورها درخصوص موضوعي همچون فضاي مجازي دنبال کردهاند و نتايج بهدست آمده نيز موفقيتآميز بوده است.
• در شرايط فعلي با وجود دستگاههاي نظارتي مختلف که هريک خود را متولي ساماندهي فضاي مجازي ميدانند، هنوز نميتوان يک سازمان يا نهاد را بهدرستي متولي اين فضا و ماهيت آن دانست. از ديدگاه شما کدام نهادها بايد مسئولیت گسترش و ارتقای سواد رسانهای در بین مردم را برعهده گيرند؟ مشخصا نهادهایی که متولی آموزش و فرهنگ در کشور هستند، مثل وزارت آموزش و پرورش، آموزش عالی، دانشگاهها، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، رسانه ملی و حتي ساير رسانهها باید رواجدهنده سواد رسانهای در بین مردم باشند.
• فکرميکنيد این نهادها تاکنون چقدر براي پيشبرد اهدافشان موفق عمل کردهاند؟
برخوردی که در کشور ما با تکنولوژی شده، با کشورهای دیگر متفاوت بوده است. بهعبارتی دیگر نگرش ما به تکنولوژی از جنبه مقابله با آن بوده و همیشه به جای استقبال از آن، به دنبال تهدیدها و چالشهای ورود تکنولوژی بودهایم.
• این نگرش مقابلهای در برابر تکنولوژی را يک نگرشی عمومی ميدانيد يا معتقديد بيشتر از منظر حاکميت ديده ميشود؟
كشورهايي هستند كه فقط با ديدن جنبه منفي و آسيبهاي شبكههاي اجتماعي، نگاهي مشكوك و همراه با ترديد بر اين رسانههاي جديد دارند. اما واقعيت اين است كه مگر اين جنبههاي منفي نميتواند در فضاي آفلاين يا دنياي اطرافمان اتفاق بيفتد؟ نگرش مقابلهاي همیشه از منظر حاکمیتها در برابر فناوری شکل میگیرد و نهادهای تصمیمساز و برنامهریز چالشها و تهدیدها را مطرح میکنند. از اینرو ممکن است از فرصتها غافل شوند. اگر فرصتهایی مانند سهولت در برقراري ارتباطات علمي، تجاري، اقتصادي، بازاريابي و فرهنگي را که رسانههای نوین پیش روی ما میگذارند معرفی کنیم، گام موثری در راستای فرهنگسازی برداشتهایم. سياستگذاران و برنامهريزان حوزه فضاي مجازي، شرايط را بهگونهای فراهم كردهاند كه با شناخت آسيبهاي رسانههاي اجتماعي، با توسعه روزافزون آن نيز همگام شوند.
• در این شرایط که چنین نگرشی وجود دارد، چه راهحلی میتوان ارائه داد که نیاز هر دو طرف یعنی کاربران و حاکمیت برطرف شود؟ آیا با بومیسازی اینترنت و بهخصوص شبکههای اجتماعی، این امر محقق میشود؟
اعتقادی به بومیسازی شبکههای اجتماعی ندارم. وقتی از شبکههای اجتماعی سخن میگوییم، منظور یک فضای بینالمللی است که ممکن است از عواملی تحت عنوان جهانیشدن ریشه گرفته باشد. اينترنت مثل يك رودخانه جاري و خروشان است. مسیر یک رودخانه را نمیتوان مسدود کرد، پس بهتر است مسیر آن را هدایت کرد.
• درواقع معتقديد اين بوميسازي با ماهيت بدون مرز شبکههاي اجتماعي در تضاد است؟
ببينيد، موضوع گسترش فرهنگ مبني بر حضور هدفمند در اين فضاست. ما در وهله اول بايد بياموزيم که فرصتها و قابلیتهای تکنولوژیهای نوین را به مردم معرفی کنیم و صرفا از مطرح کردن تهدیدهای آن صرفنظر کنیم. البته برخی از تهدیدها، مثل حمله سایبری، ورود به حریم خصوصی افراد، ویروسها و... واقعی هستند و گوشزد كردن آنها لازم است؛ ولي ساير تهدیدهايي كه مطرح ميشوند در زندگی واقعی هم وجود دارند، بنابراین باید بتوانيم استفاده بهينه از اينترنت و رسانههاي اجتماعي را ترويج كنيم. درصورتیکه مخاطب هم مخاطب فعال باشد، این هدایت با سهولت بیشتری انجام میگیرد. ما بهخوبی میتوانیم از شبکههای اجتماعی استفاده کنیم، حدود 19 میلیون در ایران کاربر شبکه اجتماعی فیسبوک هستند، که میتوانند با تولید علم و مطالب پربار حتي عقايد و تفكرات شيعي و اسلامي، دیدگاه و افکار خود را به جهانیان برسانند.
• مهمترین دلیل شما برای مخالفت با بومیسازی چیست؟ اگر به سمت بومیسازی حرکت کنیم، با چه چالشهایی روبهرو خواهیم شد؟
به این دلیل که اگر شبکه اجتماعی بومی راهاندازی شود، فقط خود ما ایرانیها از آن استفاده خواهیم کرد. شبکه اجتماعی در دهکده جهانی و يا به تعبير مانوئل كستلز، كلبههاي اجتماعي معنی پیدا میکند؛ به شکلی که فرهنگها و زبانهای مختلف در یک شبکه حضور داشته باشند و با ساير ملل در تعامل باشند. البته اين را اضافه كنم كه اگر بخواهيم فقط به شبكه اجتماعي از نگاه سرگرمي و لايك زدن و رفع خستگي و اتلاف وقت كاربران نگاه كنيم، همين شبكه اجتماعي بومي كفايت ميكند. ضمن اینکه راهاندازی شبکه اجتماعی نیازمند صرف هزینههای هنگفتی است.
• اما بهنظر ميرسد در شرايط کنوني تنها اين شکل از شبکههاي بومي مورد تاييد حاکميت کشور هستند...
با این حال تضمینی هم وجود ندارد تا زمانی که فیسبوک با يك ميليارد كاربر بهعنوان سومین کشور پرجمعیت دنیا وجود دارد، كاربر ايراني از شبكه اجتماعي بومي استقبال كند. رسانهها و شبكههاي اجتماعي مثل فيسبوك و يوتيوب كه هر روز قابلیتهای آن تغییر میکند و مطابق نياز كاربران ارتقا مييابند، رقيب بسيار بزرگي براي شبكههاي اجتماعي بومي هستند. بهطور حتم شبکه اجتماعی که بهطور بومی راهاندازی شود، قادر نخواهد بود بهراحتي با فیسبوک به رقابت بپردازد.
• در ایران بر طبق قوانینی که وجود دارد، شبکههای اجتماعی فیلتر هستند و به نظر میرسد که قرار هم نیست این محدودیت بهزودی برداشته شود. با وجود اين، باز هم معتقديد بايد از فرصتهاي بوميسازي هم استفاده نکرد؟
بر اساس اخبار جدید، به نظر میرسد که فیلترینگ شبکههای اجتماعی تا حد قابل قبولي برطرف خواهد شد، يعني قرار است نرمافزارهای فیلترینگ جدیدی هم مورد استفاده قرار گیرد. در حال حاضر بحث کنترل هوشمند مطرح است، در واقع استفاده از فیسبوک آزاد می شود، ولی کنترل هدفمند روي آن اعمال خواهد شد. يعني اعلام شده كه امکان استفاده از بخشهای مجاز شبکههایی همچون فیسبوک و توییتر فراهم خواهد شد. در مجموع، آزادسازی شبکههای اجتماعی را گام مثبتی ارزیابی میکنم که سیاستگذاران و برنامهريزان میتوانند از فرصتهای آن نیز بهرهمند شوند. ضمن اينكه برخوردي آرام و به دور از سياستزدگي ميتواند چهره منفياي را كه از رسانههاي اجتماعي ترسيم شده و همواره از تهديدها و چالشهاي آن سخن گفته شده، بكاهد.
• به نظر شما بهکارگیری این نرمافزارها تا چه حدی ناقض حریم شخصی کاربران است؟
هنوز جزئیاتی درخصوص این نرمافزار و اعلام نشده، فقط کلیات خبر مطرح شده است. پس زود است که بخواهیم در این مورد قضاوت کنیم.
• با ایجاد قانونهای جدید در حوزههای نقض حریم خصوصی، حملات سایبری و ... موافق هستید؟
تدوین قوانین ضروری به نظر میرسد. بهعنوان نمونه، اگر یک خبرگزاری یک مولتیمدیا یا فیلم خبری در سایت خود قرار دهد، يا رسانهاي بخواهد شبكه تلويزيون اينترنتي ايجاد كند، دو دیدگاه وجود دارد كه به شفافنبودن قانون برميگردد؛ از یکسو اعلام شده که اگر فردی تلویزیون اینترنتی راهاندازی کند، خلاف قانون است و باید از صداوسیما مجوز بگیرد؛ چراكه راهاندازی تلویزیون خصوصی در کشور ممنوع است. از سوی دیگر، عدهاي معتقدند از آنجایی که این تلویزیون برپایه وب طراحی و عرضه شده، باید در جرائم رایانهای سنجیده شود. قانون این را مشخص نکرده است، بهخصوص در زمینه رسانههای اجتماعی و مولتیمدیا بهشدت با ضعف قانون روبهرو هستیم.
• پيکره قوانين حاکم بر فضا مجازي و راهکارهاي آن تا چه اندازه نيازمند بازنگري است؟
نکتهاي که وجود دارد، اين است که متاسفانه ضوابط و قوانين ما در اين حوزه با وجود عمرچندساله آن نتوانسته همگام با سرعت بالاي تغييرات اين فضا رشد کند؛ بنابراين به نظر ميرسد اضافهکردن مباحث و حتي بازنگري آنها به همراه ايجاد بستري براي تغييرات آينده کاملا ضروري به نظر ميرسد.
• به وجود آمدن یک نهاد دولتی مانند شورایعالی فضای مجازی، چقدر میتواند به این فضا کمک کند؟
هنوز وظایف شورایعالی فضای مجازی اعلام نشده است. مشخص نیست که این شورا قرار است در زمینه تدوین، اجرا یا نظارت بر قوانین فعالیت کند. وقتی که این وظایف اعلام شوند، میتوان در اينباره سخن گفت. ولي من معتقدم بايد مشاركت فعالان و مديران سايتهاي معتبر و صاحبنظران اینترنت در سیاستگذاری و تصمیمگیریها در اين شورا مورد توجه قرار گيرد.
• تجمیع همه وظایف ترسيمشده فضاي مجازي در اين شورا را چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر من، شورایعالی به مسائل کلان خواهد پرداخت و سیاستگذاری را بر عهده خواهد داشت. مراجع ذیصلاح دیگر هم اجرای مصوبات و قانون و نظارت را بر عهده ميگیرند.
• رسانهها و بهخصوص روزنامههایی که از کاغذ به فضای مجازی مهاجرت میکنند، با چه فرصتها و تهدیداتی مواجهاند؟
در اواخر سال ۲۰۱۲ هفتهنامه تحليلي نیوزویک با وجود تیراژ بالا، انتشار چاپی خود را متوقف ساخت و اعلام كرد انتشار خود را صرفا در اينترنت دنبال ميكند. امروزه بحثی در بین اساتید ارتباطات درباره فرا رسیدن مرگ رسانههای چاپی مطرح است.
برخی معتقدند روزنامهها کنار زده میشوند و برخی دیگر معتقد هستند که تجربه ثابت کرده است که ظهور یک رسانه جدید باعث مرگ روزنامه نشده است. به نظر من، درحال حاضر این روزنامه ها از بین نمیروند. از طرفی بحث بحران کاغذ، حمایت از محیط زیست مطرح است و از طرفی دیگر، مزيتهاي بيشمار ورود به دنیای مجازی. در این راستا وقتی به آسیبشناسی این موضوع میپردازیم، ابتدا باید این را مورد بررسی قرار دهیم که از مخاطب رسانه چاپي به سمت مخاطب آنلاین تغییر جهت دادهایم، بنابراین باید بر اساس ذائقه مخاطب، همه برنامه و ساختار و نوشتار خود را تغيير دهيم.
نکته دوم اين آسیبشناسی، مدیریت رسانه است؛ چراکه ساختار روزنامه چاپی با آنلاین متفاوت است. نکته سوم درخصوص مشکلات آموزشی مطرح خواهد شد که خبرنگاران توانایی و تخصص نوشتن در فضای وب را داشته باشند و آموزشهاي روزنامهنگاري چندرسانهاي را بگذرانند. نکته چهارم مشکلات اقتصادی است. نشریات چاپی به منابع دولتی بسیار وابسته هستند، ولی در خصوص رسانههای آنلاین اینگونه نیست و كسبو كار اينترنتي شرايط را تغيير داده است.
• با توجه به این تغییر و تحولاتی که در نیوزویک رخ داده، به نظر شما این نشریه با ریزش مخاطب روبهرو میشود؟
نه، این موضوع را تهدیدی برای کاهش تعداد مخاطبان آن نمیدانم. وقتی که یک کلیپ ویدئویی ساخت کشوره کره، یک میلیارد بازدیدکننده دارد، نیوزویک آنلاین هم بهطور حتم مخاطبان آنلاین و علایق آنها را شناسایی کرده است تا با کاهش مخاطب روبهرو نشود.
• به محبوبیت این کلیپ ویدئویی و خواننده آن اشاره کردید، با وجود این آیا میتوان اینترنت را یک رسانه سبک و سطح پایین برشمرد؟
نمیتوان گفت که اینترنت رسانه سبك و سطح پاییني است؛ چراکه نخبگان هم از اینترنت استفاده میکنند. بالاخره يكي از كاركردهاي هر رسانهاي تفريحي و سرگرمي است. در اینترنت میتوان کتاب و روزنامه خواند، به رادیو گوش داد، چت و گفتوگو کرد. تجميع ابزارها و رسانههاي گوناگون در اينترنت را همگرایی رسانهای مينامند. ممکن است در برخی موارد سطح اینترنت پایین باشد، ولی در مجموع، اینترنت ترکیبی از همه این موارد است. اينترنت هم فرشته و نجاتدهنده است و هم شيطان و گمراه كننده.
کد مطلب: 24965
آدرس مطلب: https://www.itna.ir/interview/24965/فرصت-هاي-رسانه-هاي-اجتماعي-غافل-شديم