مقدمه:
حسین رسولی - تصور اولیه آن است که قرار است با مدیرعامل صبانت گفتوگو داشته باشیم، ولی صحبت که گرم میگیرد و پیش میرود، به مرور درمییابیم، پای حرفهای کسی نشستهایم که «صبانت» و فعالیتهایش فقط یکی از آخرین دستاوردهای او محسوب میشود. تحصیلکرده دکترای مهندسی کامپیوتر در پیش از انقلاب از آمریکاست. صادقانه میگوید با شرایطی که داشت، اگر در آمریکا میماند میتوانست بالاترین پستها را در شرکتهایی چون ایسوس، اپل، مایکروسافت و اینتل داشته باشد. با کارهایی که کرده است، به نظر ادعای گزافی هم نمیآید. اما به هر تقدیر کار کردن در ایران را ترجیح داد.
راهاندازی اولین 118 رایانهای، طراحی و تولید اولین پروتوتایپ رایانه شخصی یا همان PC ایران، به نام کامپیوتر لاله، متحول کردن تلکس ایران و طراحی و ساخت مراکز تلفن دیجیتال در کشور، ایجاد اولین لینک اینترنت و طراحی اولین شبکه IP در کشور و... چند مورد از کارهایی است که دکتر بیدآبادی و همکارانش دهه 60 در ایران به ثمر رساندند. خودش میگوید: آن زمان افراد خالصانهتر کار میکردند و مخلصتر بودند، مثل الان نبود که ...!
احمد بیدآبادی از آن دست شخصیتهایی است که ساعتها میتوانی پای صحبتش بنشینی و تازه کلی سخن ناگفته مانده باشد. به هر روی، از برنامههای دولت در توسعه شبکه فیبرنوری کشور و سهم و نقش صبانت در آن میگوید، و همزمان ابایی ندارد انتقادهایش از دولت کنونی و گذشته و مسئولان و نقطه نظراتش را که حاصل بیش از 40 سال تجربه کار مداوم در فضای فاوای کشور است را بیان کند.
به گفته بیدآبادی: «فضای ارتباطات کشور در حال حاضر فضایی چالشی است.»
سؤال: به عنوان مقدمه، مناسب است کمی خودتان را برای خوانندگان معرفی فرمایید.
- بنده جزو اولین فارغالتحصیلان کامپیوتر از دانشگاه میشیگان هستم. تحصیلاتم را در لیسانس، فوق لیسانس و دکترا در آمریکا را زمانی انجام دادم که تازه بحث میکروپروسسورها و نسل جدید آنچه امروز «کامپیوتر» مینامیم، راه افتاده بود و من لیسانس خود را به عنوان مهندس طراحی کامپیوتر گرفتم. بعد به کالیفرنیا رفتم. در آنجا هم چون سیلیکونولی کانون رشد این تکنولوژی محسوب میشد فوق لیسانس و دکترای خودم را گرفتم و همزمان هم در کمپانی National Semiconductor و کمپانی INTEL(که اولین طراح چیپستهای ریزپردازنده دنیاست) به عنوان مهندس طراح مشغول شدم (سال 1976). آنجا برعکس اینجا بیشتر کلاسهای دانشگاهی فوق لیسانس بعدازظهرها تشکیل میشود تا آنهایی که کار میکنند بتوانند در رشتههای خودشان تجربه بیشتری کسب کنند و معمولا اساتیدی هم که درس میدهند از حوزه تکنولوژی میآیند که بعدازظهرها میتوانند در دانشگاه تدریس کنند و تکنولوژی را انتقال دهند و دانشجویان را برای محیط کار آماده کنند.
آن موقع اینقدر کمبود نیروی انسانی بود که شما به سرعت پیشنهاد کاری از شرکتهای مختلف میگرفتید. من هم در اینتل که بخشی به نام ام.دی.اس ماکرودولوپمنت سیستم داشت مشغول شدم که هدفشان طراحی مایکروپروسسور بود. تازه در اوایل دهه 80 میلادی بود که IBM بحث PC و کامپیوترهای خانگی را مطرح کرد. درسهای دکترایم را خوانده بودم ولی هنوز تز خودم را دفاع نکرده بودم، چون مصادف با انقلاب اسلامی شد و اواخر سال 1358 به ایران آمدم.
آن زمان اولین وزیر پست و تلگراف و تلفن دکتر قندی بود(که بعدا شهید شد)، به من گفت برو مرکز تحقیقات مخابرات ایران راهاندازی کن چون میخواهیم کار تحقیقاتی کنیم. ضمنا ایشان با مجوز شورای انقلاب، مرا بدون اینکه خودم هم موافقت کنم استخدام کرده بودند. آن موقع اصلا چیزی به نام اینترنت وجود نداشت. آنجا آقای برات قنبری را دیدم که از دوران دبیرستان با هم بودیم. بعدها من برگشتم آمریکا، هم برای ادامه تز و هم برای ادامه کار، اما در سال 59 از شرکت اینتل مرخصی گرفتم و به کشورم برگشتم و آمدم به مرکز تحقیقات. من از آمریکا حدود 20 هزار دلار قطعات کامپیوتری آوردم اینجا و شروع به طراحی کامپیوتر کردم. همان سال اول (سال 59) طراحی کامپیوتر «لاله» را انجام دادیم (به مصداق شعار «از خون جوانان وطن لاله دمیده») جنگ هم شروع شده بود. آن موقع در دنیا هم آی.بی.ام این کار را در دست اقدام داشت و هنوز به بازار نیامده بود. من چون تجربه طراحی در اینتل را داشتم، اینجا همان ایده را پیاده کردم. بعد انقلاب فرهنگی شد و دانشگاهها تعطیل شد و دانشجویان علاقهمند رشته الکترونیک (هنوز رشته و دانشکده کامپیوتر نداشتیم) به مرکز تحقیقات آمدند...
سؤال: مدرک شما الکترونیک بود؟
- نه. در آمریکا شاید در دپارتمان الکترونیک بود ولی بعدا جدا شد و رشته کامپیوتر شکل گرفت. در انقلاب فرهنگی هم در بازنگری دروس دانشگاهها پیشنهاد کردم که دروس مربوط به ریزپردازنده را حتما بگذارند تا دانشجوها با این تکنولوژی جدید آشنا شوند. به هر حال من از این کامپیوترها چندتا درست کردم و دانشجویان میآمدند با آنها کار میکردند و تجربه خوبی بود؛ آن زمان در جنگ و بمباران شهرها این کارها انجام میگرفت. با همین قطعات بچهها شروع کردند، پردازش کردند، نرمافزار فارسی از راست به چپ را نوشتند. برای آن هم ابزارهای دیگر لازم بود و هر چه بود خودمان طراحی میکردیم. بچههای دانشگاه صنعتی و دانشگاه تهران آمدند و تیم خوبی را تشکیل دادیم. کامپیوتر لاله را هم تولید کردیم و هم توسعه دادیم، هم ساختار و نرمافزارهایی را برای آنها طراحی کردیم. برای مثال یک نرمافزار در زمینه 118 بود. آن موقع شما زنگ میزدید به 118، میکروفیش داشتند. ما این سیستم را کامپیوتری کردیم. حالا این اتفاقات مربوط به سال 60 بود و امکانات امروزه که نبود.
کامپیوتری که طراحی کرده بودیم ابتدا «لاله 8» بود، بعد «لاله 16» و «لاله 32» شد یعنی ریزپردازندههای 8 بیتی، 16 بیتی، بعد 32 بیتی و 64 بیتی داشتند. بعد هم خواستند در دانشگاه صنعتی شریف تدریس کنم و در مقطع لیسانس و فوق لیسانس، طراحی ریز پردازنده و مدار واسط و دروسی در همین زمینه را تدریس مینمودم.
سؤال: به دانشجویان الکترونیک؟
- مختلف بودند، ولی کم کم رشته کامپیوتر هم پا گرفت، و بعد هم گرایش دیگر به سمت کامپیوتر جدید یعنی PC بود. البته کامپیوترهای مینفریم هم از قدیم بود. آخرین تدریسم 94 و 95 بود. البته یک وقفهای به وجود آمد. تا 70 و 71 خیلی فعالیت میکردم. بعد هم شرکت تاسیس کردم و درگیر کار شدم.
آن موقع گرفتن یک خط تلفن معمولی با زحمت بود و حداقل 600 هزار تومان هزینه داشت؛ یعنی زمانی که دلار 10 تا 12 تومان بود، خیلی گرانقیمت بود. یکی از ماموریتهای وزارت پست و تلگراف گسترش تلفن بود. به ما گفتند طراحی مراکز دیجیتال تلفن کنید. یک برنامه و یک نمونه خارجی را آوردیم در مرکز تحقیقات و شروع به مهندسی معکوس کردیم و توانستیم با همان کامپیوترهای لاله، دانش آن را به دست آوریم و بر اساس ریزپردازندهها مراکز تلفن جدید راهاندازی کردیم. در ابتدا ظرفیت 256، بعد 512 و بعد 1024 بود تا به سمت دیجیتال رفتیم. ما جزو تیم بررسی کننده بودیم. به کشور آلمان و ژاپن رفتیم، بالاخره شرکتها برای بازار ایران رقابت میکردند. زیمنس آمد یک مرکز مجانی آورد به ایران داد. در سال 64 این اتفاق افتاد و اولین مرکزی که در ایران دیجیتال نصب کرد مرکز دانشگاه بود.
سؤال: 5 رقمی بود؟
- نه! شاید 6 رقمی بود. رقمش بحث دیگر است. ما رفتیم یک سال در آلمان بودیم و در زیمنس آموزش میدیدیم. البته ما رفته بودیم آنجا که بتوانیم مهندسی معکوس کنیم. آنجا هم یک تجربه خوبی بود. سیستمهای مختلفی انتخاب شدند و به ایران آمدند. بالاخره توسعه دیجیتال در ایران زیاد بود و شعار 1=55، یعنی در یک سال به اندازه 55 سال به مردم تلفن دادیم. بالاخره توانستیم بحث کامپیوتر جدید را در ایران نهادینه کنیم و همزمان در دانشگاه نیز به تربیت دانشجو بپردازیم.
سؤال:پس اولین کاربری PC همان 118 است؟
- بله! البته در اصل هدف مرکز تحقیقات این نبود که کامپیوترساز شود بلکه هدف، طراحی مراکز تلفن و توسعه ساختار و نرمافزارهای آن بود که برای آن طبعا باید یک چیزی مثل کامپیوتر لاله داشته باشید. ما این را به یک شرکت خصوصی واگذار کردیم، آنها هم تعدادی تولید کردند و در بازار هم فروختند ولی با ماموریت مرکز مخابرات ایران، ما باعث شدیم کامپیوتر در ایران نهادینه شود. اگر بخواهید انتقال تکنولوژی دهید راهش این نیست که یک چیزی را سر هم کنید بیرون بدهید بلکه باید همزمان نیروهای متخصص تربیت کنید که آنها هم بتوانند کار کنند. تلاش کردهام و توانستهام کارهای مختلفی برای کشور انجام دهم. در بحث پروژههای ملی هم من اولین اینترنت را در ایران برای وزارت ارتباطات آوردم وقتی که کسی نمیدانست اینترنت چیست.
سال 67 شرکت پرورش دادهها را تاسیس کردیم، اولین بستر آی.پی در کشور را شرکت پرورش دادهها ایجاد کرد. اولین core دیتا، وقتی شبکهها در کل کشور راه میافتد باید یک مرکز core داشته باشد، تمامش را ما طراحی کردیم. بعداً روی آن امنیت شبکه، مدیریت شبکه، و... را پیاده کردیم. ما جزو اولین کسانی هستیم که مدیریت شبکه را در سطح مخابرات کشور و ملی کار کردیم. بزرگترین شبکه Voice و Video و Data را برای شبکه راهآهن جمهوری اسلامی راهاندازی کردیم حدود 15 تا 18 سال پیش.
سؤال: چرا به ایران برگشتید و در آمریکا نماندید؟
- عشق من ایران بود، با اینکه آنجا همه امکانات و اقامت را داشتم و خود کمپانی برایم گرفته بود، ولی دیدم میتوانم در کشورم کار کنم و آن را بسازم، حالا هم پشیمان نیستم که برگشتم. خدا را شکر من به عنوان یک ایرانی توانستم منشأ اثر باشم و الان هم لذت میبرم. اینقدر آنجا امکانات برایم آماده بود و خواهانم بودند و آدمی بودم که پیِ کار بودم، رئیس من به این راحتی من را رها نمیکرد نه اینکه عاشق من باشد، عاشق کار من بود. ولی من یک وظیفه داشتم. الان هم وقتی به گذشته نگاه می کنم خیلی کار کردم و میتوانستم بیشتر از این هم کار کنم. امروزه امکانات خوبی فراهم شده تا دانشجویان بتوانند استارتآپ راهاندازی کنند. خیلی قبلتر، آن موقع که هیچ کدام از این امکانات نبود جسارت اینکه خود میتوانیم را داشتیم. همین الان هم با همه مشکلات میتوانیم خیلی کارها بکنیم. اشکال ما، مدیریت است. پول هم نیست.
سؤال: تحریم هم نیست؟
- تحریم که مسئله و مشکل است و کسی نمیتواند آن را کتمان کند. ولی میگویم علیرغم اینها میشود کار کرد. منتهی اشکالش این است که ما خودتحریمی داریم. مسئولین باید مسیر مدیریت را از پلههای اول بپیمایند تا بالا بیایند. باید تجربه داشته باشند. اگر کسی را وزیر میکنیم یا یک مسئولیت سنگین به او میدهیم باید تجربیات این راه را کسب کرده باشد ولی معمولا این موضوع رعایت نمیشود. اینها را در کتاب نمینویسند. میگویند 50 درصد «مدیریت» علم است و 50 درصدش هنر است، اما من میگویم 70 درصد هنر است و 30 درصد علم است چون مدیر باید بتواند تصمیم بگیرد بر اساس تجربهای که کسب کرده. اینکه میگویند ایران پول زیاد دارد، نه اینکه بودجه زیادی داریم بلکه یعنی ما زیاد پول حرام میکنیم! نمیرویم از تجربیات دیگران استفاده کنیم.
سؤال: در مورد شروع کار پرورش دادهها بیشتر توضیح دهید
آن زمان تمام ارتباطات ایران با خارج از کشور و خبرگزاریها تلکس بود و تنها شبکه معتبر جهانی بود که بانکها تمام ارتباطاتشان(که حالا میگوییم «سویفت» و آن موقع سویفتی در کار نبود) از طریق تلکس بود. همه خبرگزاریها متکی بر تلکس بودند. اینترنت و حتی فکس هم نبود. سرعتش هم 110 بیت بر ثانیه بود، خیلی کند بود ولی تنها ابزار ارتباطات بود. این کارها خیلی وقتگیر بود و اشتباه هم زیاد داشت، گفتیم ما که کامپیوتر طراحی کردیم، بیاییم تلکس را کامپیوتری کنیم و این کار را نیز انجام دادیم.
سؤال: چنین چیزی در دنیا وجود نداشت؟
- چرا! تازه آمده بود ولی در ایران نبود. ما از تجربه خارجی هم استفاده کردیم، آن زمان مردم برای ارتباط با خارج و اینکه مثلا پرفورم میخواهند بگیرند روی تلکس میآمدند که مثلاً قیمت فلان چیز چند است؟ خارجیها هم تلکس داشتند. بعدها فکس آمد که به خط تلفن وصل میشد، بعد ایمیل و سیر تکاملی ایمیل و باقی ابزارها.
به مخابرات رفتیم دیدیم از خارج دارند وارد میکنند و گفتیم ما حاضریم این دستگاه را برای شما تولید کنیم، یک سال طول کشید تا دستگاهمان تست شود. این باعث شد که یک قرارداد با مخابرات ببندیم. مخابرات آن موقع جزو وزارت پست و تلگراف و تلفن بود. گفتند مثلا 5 هزار دستگاه از خارج وارد میکنیم و یک هزار و 500 دستگاه هم با شما قرارداد میبندیم. شرکت را خرداد 67 به نام پرورش دادهها ثبت کردیم. اردیبهشت 72 از مرکز تحقیقات آمدم اینجا و با فراغ بال کارها را سرعت بخشیدم ولی در همان بعدازظهرها طراحی تلکس کامپیوتری را انجام دادیم و توانستیم با مخابرات قرارداد یک هزار و 500 دستگاه را ببندیم. آن موقع پرورش دادهها یک ساختمان خیلی کوچک بود. آن زمان آقای مهندس پورعلی از مهندسان به نام کشور و بسیار توانای کشور که فارغ التحصیل شریف بود و در مرکز تحقیقات هم با ما همکار بود. اینها آدمهای گمنام هستند که کار زیاد کردند و عشقشان برای ایران بوده. ایشان الان بازنشسته و ساکن کشور کاناداست.
سؤال: منتقدان این بحث میگویند چرا ما چرخ را از ابتدا اختراع کردیم و عقب افتادیم؟
- من فکر نمیکنم ما عقب افتادهایم. البته اگر تحریم نبود سرعتمان خیلی بالاتر بود. بعضی تکنولوژیها را از قبل نداریم. اما ساختن خودرو در داخل اصلا اشتباه است. اگر شما الان بگویید LCD بساز، میگویم نمیسازم چون صرف نمیکند. تیراژی که ما میزنیم کم است و اقتصادی نیست، در حالی که کشور دیگری دارد با تیراژ صد میلیون میزند. البته مسائل و محصولات امنیتی و نظامی استثناست و در همه جای دنیا بعد اقتصادی را در نظر نمیگیرند. شما باید امنیت خودت را طراحی کنی حتی اگر 50 برابر هزینه ببرد، اما این روال برای مقاصد تجاری اشتباه است. آن چیزی که مصرفی است ما چون تیراژ نداریم، صرف نمیکند. اگر قطعات این ال.سی.دی را در کشور میساختیم مثل آی.سی و اجزایش را، توجیه داشت. ما باید سرمایهمان را در جاهایی بگذاریم که زیرساختهایمان را بسازیم و کارهای اصلی کنیم و بتوانیم نرمافزارهای مورد نیاز خود را طراحی کنیم.
سؤال: منظورتان از زیرساخت چیست؟
- همین بستری که وجود دارد را نمیشود وارد کرد. بعد بحث مدیریت همین شبکه است. اگر بخواهیم از خارجی ها بگیرم باید به آنها همیشه وابسته باشیم. یک زمانی سختافزار رکن کار بود اما الان نرمافزار رکن کار است. با داشتن نیروهای جوان، در بحث نرمافزار باید قدرت داشته باشیم. باید مدیریت شبکه و ساختار امنیت را خودمان انجام دهیم. بنابراین زیرساختها از نظر فیزیکی و نرمافزاری را باید بتوانیم طراحی کنیم و این صرف میکند چون در کشور نیروی ارزان داریم. اشکال ما این است که برنامه منسجم نداریم. یک دولت میآید یک برنامه میدهد، دولت بعدی میآید یک چیز دیگر میگوید. در دولت قبل مثلا جناب آقای واعظی که به عنوان وزیر ارتباطات وقت اجازه توسعه 3G را داد که فقط در دست رایتل بود، ولی آقای جهرمی آمد و در زمینه فیبر جلوی شرکتهای FCP را گرفت! مگر ما میدانستیم کرونا میآید؟ یا در بحث هوای آلوده؟ که الآن نیاز حیاتی بشر به فضای مجازی است. البته فضای مجازی درست است که میگویند شبکههای اجتماعی! ولی به نظرم آن 5 درصدش است. 95 درصدش چیز دیگر است. ما ایرانیها کمتر از آن 95 درصد استفاده میکنیم. عامه مردم میروند سراغ شبکههای اجتماعی ولی آمریکا و اروپا اینجوری نیست، کاربردهای واقعیش بیشتر است. همین جراحی مجازی، اگر زیرساخت در شهرستانها خوب باشد و اگر شبکه فیبر نوری توسعه یابد، چه نیازی است که بیماری بلند شود از شهرستان بیاید تا تهران؟ آیا نباید از فضای مجازی در این موارد استفاده کنیم؟ باید کاربرد فضای مجازی در این موارد هم مثل اینستاگرام رواج پیدا کند. برنامه متا را ببینید! فضای مجازی در حال سپری شدن است و الآن وارد دنیای مجازی شدیم، این آینده دنیای مجازی است.
سؤال: فکر میکنید مقصر دولت است یا فرهنگ مردم؟
- هر دو! البته کرونا یک شرایط اجباری ایجاد کرد که این رویه، زندگی مردم را تغییر داد و باعث تغییر در فرهنگ شد. حالا این دولت آمده میگوید من پنجره واحد الکترونیک ایجاد میکنم که امیدوارم بتواند. ولی در مجموع دولت ،حاکمیت و وزارتخانهها مقصرند که عقب هستیم، باید به موقع تصمیم مناسب بگیریم و دائم تغییر برنامه ندهیم ، چون این باعث عقب ماندگی و هدر رفت منابع میشود. البته بخش خصوصی هم در این زمینه باید فعالیت بیشتری کند.
بخش دوم گفتوگو:
- فیبرنوری در وهله نخست نیاز به فرهنگ سازی دارد