در باره پيشنويس لايحه جرائم رايانهاي گفتوگو با علي پيرحسينلو روزنامهنگار و وبلاگنويس سرويس گفتوگوي ايتنا - مدتي است پيشنويس قانون مجازات جرائم رايانهاي منتشر شده است، و درخواست ارائه نظرات كارشناسان و اهل نظر را هم كردهاند؛ به عنوان يك وبلاگنويس و روزنامهنگار نظرت در مورد آن چيست؟ شايد انتظار داشته باشيد من هم مثل اكثر كارشناساني كه در همايش بررسي اين قانون سخنراني كردهاند، صحبتم را با اين جمله شروع كنم كه: «لزوم وجود يك قانون براي سامان دادن به اوضاع اينترنت بر همگان واضح و مبرهن است!» اما من ميخواهم دقيقا از همين سؤال شروع كنم كه اصلاً به چه دليلي بناست براي اين حوزه قانون گذاشته شود؟ اين قانون براي سامان دادن به كدام امر نابسامان و براي نظمبخشي به كدام موجوديتِ نيازمند به نظم قرار است تدوين و اجرا شود؟ چه كسي، با چه هدفي، و با چه نگاهي، و با اتكا به كدام تجربهها و مطالعاتي، و با چه پشتوانه اجرايي، بناست قانون را طرح و تدوين و اجرا كند؟ منظورم را اين طور برداشت نكنيد كه ميخواهم با اصل وجود قانون در اين حوزه مخالفت كنم و بگويم لازم نيست. ولي دقيقا ميخواهم نشان دهم كه اگر توجه نكنيم با چه هدفي بايد به تدوين قانون براي جرائم مبتني بر رايانه اقدام كنيم، اين قانون به طور طبيعي به ضدقانون تبديل ميشود. و عاقلانهتر اين است كه كساني كه همه مقدمات و مفروضات و به قول خودشان زيرساختها و پيشانديشيها را فراهم نساختهاند، كاري نكنند كه همين بينظمي كه نهادينه شده و همه با آن كنار آمدهاند و به نظر نميآيد چندان مشكلي هم داشته باشند، جاي خود را به نظم آهنين غير قابل اجرايي بدهد كه همه با آن مخالف باشند. لطفاً دقيقتر مورد بخشهاي اين پيشنويس بگو، اين قانون بالاخره يك متن حقوقي است و به طور مشخص ميشود دربارهاش اظهار نظر كرد. اين مشكلِ نگاه و هدف و قابليت اجرا كه گفتي، دقيقا كدام بندها را ميگويي؟ قبل از اين كه چند نمونه را مشخص كنم، لازم است كمي حرفم را توضيح بدهم. ببينيد، بيتعارف با دو نگاه ميشود به سراغ مباحث رايانهاي و اينترنتي آمد، و هر كدام در بحث و نوشتن قانون براي اين حوزه به يك مقصد جداگانه ختم ميشود. به نظر من در بيان صريح تفاوت اين دو اصلا نبايد تعارف كرد. دقيقا دو نگاه متفاوت هستند و به دو نتيجه متفاوت هم ختم ميشوند. كساني كه قصد نوشتن قانون در اين حوزه را دارند، اول بايد تكليف خود را با اين دوراهي مشخص كنند. اين دو نگاه بر اساس هدف غايي آنها در مواجهه با اينترنت و فضاي مجازي از هم تفكيك ميشوند. يكي دنبال محدود كردن و كنترل كردن افراد است و ديگري دنبال رعايت آزاديها و حقوق افراد و زمينهسازي براي آن. در نگاه اول، تمام هم و غم شما صرف اين ميشود كه چگونه توليد محتوا را كنترل كنيد و دسترسيها را مهار كنيد و جلوگيري كنيد و نگذاريد و جريمه كنيد و ببنديد و فيلتر كنيد. اما اگر عينك محدودسازي را كه اتفاقا محدودبين هم هست از چشم برداريد، آن موقع به اين ميانديشيد كه چگونه امكان توليد محتواي بيشتر و بهتر و غنيتر را توسعه دهيد، چگونه احترام به حريم شخصي ديگران را نهادينه كنيد و چگونه به ايجاد فرصتهاي برابر براي استفاده از آگاهيها و اطلاعات و امكانهاي ارتباطي بپردازيد. در اين صورت اگر هم بناست كنترلي صورت گيرد يا محدوديتي اعمال شود، بايد بسيار حداقلي باشد و آن هم تنها در جايي اعمال شود كه به حوزه شخصي كسي تجاوز ميشود و يا حقي از ديگران سلب ميشود. و اتفاقا اگر اينترنت اينقدر به سرعت گسترش يافته و نظام ارتباطات و تبادل اطلاعات را در جهان متحول كرده، به خاطر اين است كه نگاه حق-محور و محتوا-محور بر آن حاكم بوده، نه نگاه كنترل-محور و هويت-محور. گسترش اينترنت به خاطر اين بوده كه هر كسي بدون هيچ محدوديت و قيد و شرطي ميتوانسته در آن بنويسد و محتوا توليد كند. وگرنه اگر بنا بود هركسي ميخواست به اينترنت دسترسي پيدا كند يا در آن بنويسد، ناچار بود ابتدا مشخصات كامل خود را در فرم مربوطه بياورد و كپي تمام صفحات شناسنامهاش را ارائه دهد و منتظر بماند تا اجازه ويژه براي او صادر شود، تا حالا اينترنت از مديترانه اينطرفتر نيامده بود! و حالا در مورد اين پيشنويس؟ راستش من هرچه متن اين پيشنويس را بيشتر خواندم، بهتر حرف خودم را فهميدم! دقيقا همان «عينك محدودسازي» كه گفتم. يعني اگر صادقانه بخواهم قضاوت كنم، ميگويم واقعا بهتر از اين نميشود فشار و محدوديت و كنترل را ترجمه كرد و به زبان قانون بيان كرد. نگاه از بالا به پايين و كنترلي و صددرصد ناآشنا به مقتضيات فضاي مجازي آنچنان در بندبند اين قانون پخش شده و در كلمات و تعبيرات و برداشتهاي آن نفوذ كرده كه اصلا نياز به ذكر مثال نيست. تنها چيزي كه ميتوانم بگويم اين است كه اين قانون را در دو كلمه ميتوانم خلاصه كنم: ناآشنايي و بدبيني. البته من كارشناس حقوقي نيستم، اما تصور نميكنم در تدوين اين قانون دقت و واقعبيني لازم صرف شده باشد. شما اين بدبيني و ناآشنايي را كه گفتم به وضوح در حرفهايي كه در فصل «جمعآوري ادله الكترونيك» زده شده، كپيبرداري آشكاري كه در نگارش بخش مربوط به همكاريهاي بينالمللي در كشف جرائم صورت گرفته، و بدتر از همه در فصل «جرائم مربوط به محتوا» ميتوانيد ببينيد. انگار كساني كه اين بخش را نوشتهاند، واقعا «محتوا» را با «صور قبيحه» برابر گرفتهاند و تصور ميكنند كه دغدغه اصلي اكثر افرادي كه به اينترنت وصل ميشوند، دستيابي به پورنوگرافي است. هر آشناي به اينترنت كه اين بخش را بخواند، به سادگي حدس ميزند كه نويسنده اين بندها و مادهها، تنها ذهنيتي كه از اينترنت دارد همان چند صفحه و عكسي است كه در تصور ناآشنايان و بدبينان از اينترنت هست! در مورد اين بخش و بخشهاي ديگر اين متن نيز حرفهاي زيادي ميتوان و بايد زد كه اميدوارم وبلاگنويسان و همه كساني كه به لطف آزادي اينترنت در اين سالها به نحوي حيات فكري يا اجتماعيشان با اينترنت و جامعه مجازي پيوند خورده، از كنار اين پيشنويس و بحث درباره آن به سادگي و با بيتفاوتي نگذرند. فكر ميكني اگر احيانا چنين قانوني با تغييرات نه چندان زياد تصويب شود، قابل اجرا هست؟ خوب، ما تجربههاي مشابهي در مورد ويدئو و ماهواره داشتهايم و به اينها تجربه نحوه برخورد با فيلترينگ و يكي دو مورد برخوردي كه با صاحبان وبلاگها و سايتها شد را هم اضافه كنيد. نميخواهم بگويم قابل اجرا نيست، ميخواهم بپرسم چرا اصلا چيزي را كه ميدانند قطعا قابل اجرا نيست، تصويب ميكنند؟ آيا با اين كار، اصل مفهوم قانون لوث نميشود؟ مگر در مورد فيلترينگ همين برخورد نشد؟ يك نفر از خود پرسيد كه چرا قانوني اجرا ميشود كه اجراشدني نيست؟ و چرا اگر اين قانون بناست به همين نحو اجرا شود و همه هم قبولش دارند، اينقدر سوراخ دارد كه ميشود آن را دور زد يا فريب داد يا از كنارش عبور كرد؟ كاش يكي بتواند آمار بگيرد تا ببينيم تعداد ISP هايي كه به بهانه فيلترينگ مؤاخذه ميشوند بيشتر است يا تعداد روشهايي كه تاكنون براي عبور از فيلترها مطرح شده! راه سادهتري هم هست. احتمالا برخي از تصميمگيران درباره اين قانون، امكان اين را دارند كه با هليكوپتر بر فراز شهر تهران چرخي بزنند و از پشتبامهاي مردم آمار بگيرند. حاضرم با آنها شرط ببندم؛ اگر تعداد آنتنهاي ماهواره روي پشتبامها از نصف تعداد كولرها كمتر بود، من كل حرفهايم را پس ميگيرم!! شك نكنيم كه اين قانون اجرايي نيست. مگر در جهان امروز ميشود خود را يك جزيره فرض كرد و به واقعيتها پشت كرد؟ نميگويم مايكروسافت ميآيد يك ماهواره درست بالاي سر ما ميگذارد تا ما را از دست محدوديتهايي كه به اينترنت تحميل شده، رها كند! اما شك ندارم كه اگر واقعا بخواهد چنين قانون نسنجيدهاي تصويب و اجرا شود، بايد كلا اينترنت را در ايران تعطيل كنند. و مطمئن باشيد اجرا نميشود، چون بعيد است كسي حاضر باشد بازار بسيار گسترده تقاضا براي اينترنت را دودستي به رقباي ديگري واگذار كند كه براي حضورشان از ما اجازه نميگيرند. خيلي منفي حرف زدي. كمي مثبت هم ميتواني صحبت كني؟! چرا كه نه! كلا قانون و قانونگرايي و جامعه مدني كه چيزهاي خوبي هستند. اما نبايد طوري باشد كه گفته شود كساني بدون اين كه توجهي به نظرات اهل اينترنت بكنند، براي آنها قانون نوشتند. اين خوب نيست. بالاخره صدها هزار نفر را ميتوان پيدا كرد كه هم حرفهايي براي گفتن دارند و هم با اينترنت زندگي كردهاند. بايد براي هرگونه قانوننويسي براي اينترنت، پيش و بيش از هر كسي نظر اينها را لحاظ كرد. بايد براي قانوننويسي براي جرائم حوزه IT تخصص داشت. اما اين تخصص، صرفا تخصص كامپيوتر و آشنايي با سختافزار و نرمافزار نيست. مد نظرم، بيشتر نوعي تجربه است: تجربه زيستن در فضاي مجازي. اين تجربه چيز عجيب و غريبي نيست. اين مفهوم را در شخصيت، رفتار و طرز فكر بسياري از جوانهاي ايراني كه اين روزها سروكارشان بيشتر با اينترنت و وبلاگشان است تا محيط واقعي پيرامونشان، ميشود ديد. اما در اين پيشنويس اثري از توجه به آن نميبينيم. البته نميدانم؛ شايد هم طرح اين پيشنويس، اين حسن را داشته باشد كه كاربران پراكنده و غيرمنسجم اينترنت در ايران را به فكر ايجاد تشكلها يا اشكال جديد جمعي براي پيگيري خواستهها و حفظ حقوق خود بياندازد. همه حرفهاي من را ميتوان با يك زبان صنفي و در دفاع از حقوق صنفي يكسري افراد هم بيان كرد. با اين تفاوت كه منظور از كلمه صنف در اينجا يك كسب و كار نيست، تقريبا يك زندگي است. به هرحال هر كسي كه ميخواهد درباره اينترنت فكر كند يا براي آن قانون بنويسد، بايد شرايط و حال و هواي فضاي جديد را درك كند. بايد بفهمد كه اينترنت همان تلگراف و تلويزيون و ويدئو نيست كه كمي پيشرفت كرده باشد! بايد مفهوم فضاي مجازي، روابط سايبرنتيك، اجتماع مجازي و هويت سايبر را بفهمد، و حتي به نظر من بايد حتما تجربه كرده باشد. بايد دست نويسندگان چنين قوانيني را گرفت و پاي كامپيوتر نشاند و جهان جديدي را كه بر اثر توسعه حجم ارتباطات و تحول در جنس و چگونگي ارتباطات پديد آمده، به آنها نشان داد. بايد به آنها گفت كه اينجا ديگر نگاه از بالا و خودمحوري و تقليلگرايي و سادهسازي جواب نميدهد. بايد بفهمند كه اينترنت همانطور كه همه ميگويند، واقعاً دنياي متفاوتي است و با بازنويسي قانون مطبوعات براي اينترنت، چه مشكلات بزرگي پديد ميآيد. - پيشنويس لايحه مجازات جرائم رايانهاي - وبلاگ الپر