آيا بنياد، بازيهاي رايانهاي ملي را دوست ندارد؟ حسين رسولي- دنياي كامپيوتر و ارتباطات ميگويند در روزگاران قديم دهقاني براي شكايت از والي ولايت خود به نزد پادشاه رفت و از بيعدالتيها و بيتوجهيهاي حاكم ولايت نسبت به رعايا شرح داد. سخن دهقان كه به پايان رسيد، پادشاه برافروخته و عصباني از مظالم والي دست نشانده خود، شروع كرد به توهين و تكفير و نفرين والي و كارهايش. كمي كه گذشت، دهقان برگشت تا از قصر خارج شود. پادشاه كه تعجب كرده بود، پرسيد: كجا ميروي؟ من كه هنوز حرفهايم تمام نشده است. كشاورز بينوا پاسخ داد: «ميروم به نزد مادربزرگ عليلم كه در كورهدهي ساكن است. دست كم او بهتر از شما ميتواند ناله و نفرين كند!» حدود دو سال است كه پس از سرگردانيهاي فراوان و دست به دست شدنهاي مكرر، اختيار مسئوليت بازيسازي كشور به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي سپرده شده است. اين وزارتخانه نيز فيالفور با تاسيس بنيادي به نام «بنياد ملي بازيهاي رايانهاي» كار را به سرانجام رساند و بالاخره اهالي صنعت بازي كشور را به اين اميدواري رساند كه اين طفل نوپا سرانجام يك متولي مسئول براي خود يافته است.(در اين مورد در مقاله «نقد و بررسي بازيهاي ايراني» در شماره 67 مجله دنياي كامپيوتر و ارتباطات به تفصيل صحبت شده است.) حال پس از اين مدت، طبيعي است كه همه از دستاندركاران و بازيسازان گرفته تا علاقهمندان و اصحاب رسانه بپرسند «در اين مدت بنياد چه فعاليتهايي انجام داده است و چه گامهايي براي اعتلاي اين صنعت برداشته است.» براي آنكه سخن به بيراهه نگفته باشيم و چندان هم پرتوقع نشان ندهيم، مراجعه ميكنيم به اساسنامه خود بنياد. در ماده 2 اين اساسنامه، ذيل عنوان «اهداف» گفته شده كه يكي از هدفهاي اصلي بنياد، «حمايت كامل از ظرفيتهاي موجود» و فيالواقع حمايت از فعالان اين حيطه است. شايد ما خود از دور، دستي بر آتش داشته باشيم و براي اظهارنظر واقعي در اين باره شايستگي لازم را نداشته باشيم، اما پاي صحبت هر يك از بازيسازان كه مينشينيم، هركدام به شكلي از بيتوجهيها و بياعتنايي و عدم حمايت لازم توسط بنياد، گله ميكنند. بهرام برقعي، مدير توليد بازي «عصر پهلوانان» در اين باره ميگويد: «مسئولان در ابتدا قولهاي بسياري براي كمك به ما دادند. ولي در ميانه راه رهايمان كردند و به وعدههاي خود نيز عمل نكردند». (دنياي كامپيوتر و ارتباطات-شماره 69- گفتوگو با سازندگان بازي عصر پهلوانان). پويا دادگر نيز كه خود و گروهش از قديميترين سازندگان بازي در ايران محسوب ميشوند، اظهار ميدارد كه «چندين بار سعي كرديم با مسئولان بنياد ارتباط برقرار كنيم. برخورد خوبي هم داشتند. اما در نهايت حتي يك ريال هم نه بنياد و نه هيچ نهاد ديگري به ما كمك نكرد و مجبور شديم هزينههاي ساخت بازيهايمان را از فعاليتهاي جنبي خود تامين كنيم.» (دنياي كامپيوتر و ارتباطات- شماره 68- گفتوگو با سازندگان بازي لطفعليخان زند) حميد روستايي، مدير روابط عمومي و بخش توليد بازي موسسه تبيان هم ميگويد: «پس از گذشت دو سال از آغاز به كار رسمي بنياد، اين سازمان هنوز در حد يك متولي از ما حمايتي نكرده است. به نظر من بنياد و وزارت حلقههاي مفقوده زنجيره توليد بازي هستند كه بايد خودشان آن را به هم متصل و تكميلش كنند.» (دنياي كامپيوتر و ارتباطات- شماره 72- گفتوگو با مدير روابط عمومي موسسه تبيان) با ديگر بازيسازان و دستاندركاران ريز و درشت اين عرصه هم كه گفتوگو ميكنيم، همه به نحوي از حمايتهاي صوري ولي كم اثر بنياد مينالند. اين در حالي است كه فقط در سال جاري 7/1 ميليارد تومان به اين نهاد اعتبار تخصيص داده شده است. قبول داريم كه مبلغ كلاني نيست. اما آيا در حد فعاليتهاي نصفه و نيمه كنوني هم هست؟ در همين اثناست كه يك بار ديگر نگاهمان به گوشهاي ديگر از اساسنامه بنياد مذكور ميافتد. در شرح وظايف آن نوشته است: «تلاش در جهت توليد و تامين دانش فني و نيز امكانات و تجهيزات در تمامي حوزهها و قالبهاي متفاوت سختافزاري و نرمافزاري». اينجاست كه از خود سئوال ميكنيم به راستي بنياد در راستاي فراهم آوردن امكانات و تجهيزات و قرار دادن آنها در اختيار بازيسازان، چه گامهاي عملي برداشته است؟ اين كه ميگويم از خودمان ميپرسيم، علتش آن است كه تقربياً كس ديگري وجود (يا حضور) ندارد تا از او سئوالهاي خود را بپرسيم! متاسفانه مسئولان بنياد چندان وقعي به برقراري ارتباط مناسب با اصحاب رسانه، خصوصاً نشريات تخصصي و روشن كردن افكار عمومي علاقهمندان نمينهند و ظاهراً چندان نيازي به اين كار نميبينند! عليالظاهر از نظر خود بنياديها وجود پايگاه اطلاعرساني ميتواند جايگزين كليه رسانههاي نوشتاري و ديداري و شنيداري شود و اگر هم كسي به اين تارنماي پرمحتوا دسترسي نداشت، مشكل از خودش است. گرچه در مورد اين پايگاه اطلاعرساني آنقدر نكته نغز و گفتني و شنيدني وجود دارد كه خود يك نوشتار مستقل را ميطلبد. فعلاً كه به نظر ميرسد اهم فعاليتهاي مفيد اين سايت بر محور مصاحبه با كارشناسان زبده امر بازيسازي(!)، چون مهران رجبي، مهناز افشار و آزيتا حاجيان و چارهجويي از آنان براي پيشرفت عرصه ساخت بازيهاي رايانهاي متمركز شده است. البته از بنيادي كه زير نظر معاونت سينمايي وزارت ارشاد فعاليت كند و از 9 نفر اعضاي هيئت امنايش، هشت نفر كارشناسان فرهنگي و هنري و سينمايي باشند و فقط يك متخصص رايانه در آن حضور داشته باشد(كه غالبا هم در چندين جاي ديگر مشغوليت علمي يا اجرايي دارند)، انتظاراتي بيش از اين هم نميتوان داشت. يكي ديگر از قسمتهاي جالب پايگاه، بخش معرفي بازيهاي غيرمجاز است كه ميتواند به عنوان راهنمايي مفيد براي برخي افراد علاقهمند معلومالحال(!) مورد استفاده قرار گيرد. تنها نكته ابهامانگيز براي من اين بود كه چطور شده دو بازي شطرنجي Fritz و لطفعليخان زند(!) از زير تيغ آقايان جان سالم به در برده و بدون مشكل شناخته شدهاند. گذشته از سايت نيز، آنچه كه اخبار و واقعيتها نشان ميدهد، حاكي از آن است كه عمده انرژي و فعاليتهاي بنياد ملي بازيهاي رايانهاي معطوف به شناسايي بازيها و دستهبندي آنها و ممنوع كردن اين بازي و آن بازي است. اخيراً هم از گوشه و كنار خبر ميرسد كه بنياد براي مرتفع كردن اين تك وظيفه سنگين خود نيز قصد دارد طي انعقاد قراردادي درجهبندي بازيهاي داخلي و خارجي را به خارج از بنياد بسپارد تا كارشناسان بنياد كمي هم بتوانند به استراحت بپردازند و تجديد نيرو كنند! با اين اوصاف، با آنچه كه طي اين دو سال از بنياد ملي بازيهاي رايانهاي مشاهده شده، اين طور برداشت ميشود كه اين بنياد وظايف نظارتي خود را كه به صورت امري و نهيي يا حتي قهري صورت ميگيرد، مقدم بر ساير وظايفش از جمله حمايت معنوي و مادي از بازيسازان و بازيدوستان دانسته؛ تا جايي كه برخي فعاليتهاي محدود اين بنياد نيز همچون حضور هر از چند گاهي در نمايشگاههاي داخلي و خارجي و استقرار چند دستگاه كنسول Wii در نمايشگاهها، بيش از آنكه يك فعاليت پايهاي باشد، شبيه نمايش موقتي براي خوش كردن دل خيل بازي دوستان ايراني براي چند صباحي به چشم ميآيد و چندان اثري ندارد. در نهايت و در صورتي كه نوشتههاي بالا را اگر نه همه واقعيت، دست كم بخشي از آن بدانيم، اين سئوال براي همه ما پيش ميآيد كه آيا بنياد واقعاً به تناسب نامش، هدف حمايت واقعي و كارا از بازيها و بازيسازان داخلي و ايراني را دنبال ميكند؟ كسي چه ميداند؟ شايد در آينده به همين سبب مسئولان مجبور شوند نام اين بنياد را هم تغيير دهند تا حداقل وجه تسميه مناسبتري داشته باشد!