فقط افغانستان؟! علي اصغر هلالي* طي يكسال گذشته تحرك خاصي در ميان فعالان صنعت نرمافزار و برخي سازمانها در قالب اعزام هيأت، برگزاري سمينار، تشكيل كنسرسيوم، انجام طرحهاي مطالعاتي، تأسيس دفتر و... جهت گسترش صادرات نرمافزار ايراني به كشور افغانستان بوجود آمده است كه بايد آن را به فال نيك گرفت. اين گونه فعاليتها و حمايتها بايد هرچه بيشتر گسترش يافته و نتيجه آن قطعاً شكوفايي صنعت نرمافزار ايران و رشد صادرات آن ميباشد. افغانستان داراي زبان و فرهنگ مشترك با ايران است و كشوريست كه در حال بازسازي بوده و نياز به فناوري را در تمام زمينههاي زندگي و صنعت طلب مينمايد. لذا اين فرصت بايد توسط فعالان صنعت نرمافزار ايران مغتنم شمرده و توجه به آن تسريع گردد. و ليكن دو موضوع بايد مورد توجه جدي قرار گيرد: نخست اينكه در حال حاضر تمامي نگاهها و فعاليتهاي سازمان نظام صنفي رايانهاي و برخي نهادهاي دولتي در زمينه صادرات نرمافزار، معطوف به افغانستان شده و جهت حضور در بازارهاي ديگر فعاليت چشمگيري مشاهده نميگردد. افغانستان فرصت بسيار مناسبي است وليكن بخش بسيار كوچكي از بازار نرمافزار دنياست. اين نكتهاي است كه مسئولين و دستاندركاران صنف از آن غافل ماندهاند. «ما در افراط و تفريط سابقهاي طولاني داريم!» دوم آن كه در حال حاضر تصوري در ميان صنف بوجود آمده است كه در كوتاه مدت حجم وسيعي از صادرات به كشور افغانستان اتفاق ميافتد. ضمن اين كه اين پتانسيل بالقوه وجود دارد و اميدواريم كه اين اتفاق نيز صورت پذيرد، اما نبايد سطح توقع غيرواقعبينانه را نزد فعالان صنف و مسئولان بالا ببريم. اين امر موجب آن ميشود كه در نهايت حتي اگر پيشرفتي نيز حاصل گردد اما به ارقام اعلام شده نزديك نباشد، و در نتيجه اين طيف دچار نوعي دلزدگي و نااميدي خواهند شد. همين چند ماه قبل بود كه تيم فوتبال كشورمان را چنان در رسانههاي داخلي بزرگ كرديم كه حريفان و ميادين را كوچك شمرده و به طور شايسته آماده نشدند و آنچنان با ترس و لرز مربي و بازيكن داخل زمين رفتند كه باختند. و بد هم باختند، كه نتيجه آن دلسردي و دلزدگي مردم بود. از ياد نبريم كه اين اتفاق در تمام عرصهها ميتواند تكرار شود. افغانستان بازار سادهاي براي نرمافزارهاي ايراني نبوده و نيست؛ كه حضور در آن به جهت كسب درآمد، نيازمند برنامهريزي و سرمايهگذاري سنگين و همچنين مديريت قوي ميباشد. سادهانگاري، سهل فرض نمودن فرايند فروش و حقير شمردن رقبا، ضمن از بينبردن فرصت، آن را به تهديد تبديل نموده و در نهايت دلسردي همگان را به دنبال خواهد داشت. افغانها خود فاقد پول و اعتبار هستند و كليه عمليات بازسازي آن كشور از محل كمكهاي كشورهاي خارجي تـأمين ميگردد (همانگونه كه معدود صادرات محقق شده نيز از محل كمكهاي ايران به افغانستان صورت پذيرفته است.) اين كمكها عمدتاً در اختيـارشركتهاي هموطن يا همپيمان قرار ميگيرد و ناگفته پيداست كه ايران در آن سهمي نخواهد داشت. طبق اعلام رسمي دولت، كمكهاي بلاعوض ايران به افغانستان تمام شده و از اين پس اعتبار لازم در اين خصوص به صورت وام در اختيار شركتهاي ايراني قرار ميگيرد. لازم به ذكر است، كه تضمين بازپرداخت اين تسهيلات بر عهده صادر كننده يا خريدار افغاني ميباشد. از سوي ديگر با مراجعه به صندوق ضمانت صادرات ايران ملاحظه ميشود كه در حال حاضر حتي ضمانت دولت افغانستان را براي باز پرداخت تسهيلات قبول ندارند، چه رسد به خريدار افغاني! در نهايت، حضور موفق در افغانستان مستلزم وجود عناصري مختلف نظير تأمين مالي، ريسكپذيري بالا، مديريت قوي، ارتباطات بينالمللي مناسب و توان فني لازم ميباشد و فارسي بودن نرمافزارها هيچ مزيت تعيين كنندهاي محسوب نميشود. در زمان كنوني و با عنايت به رقابتي كه در بازار فناوري جهان وجود دارد، شركتهاي رقيب قادرند در ظرف چند روز و يا حتي چند ساعت، محصولات و نرمافزارهاي خود را نهتنها به فارسي بلكه به هر زبان ديگري تبديل نمايند. در اين زمان كه وضعيت بازار فناوري در داخل كشور نسبتاً مطلوب نيست، دولت و فعالان صنف بايد علاوه بر افغانستان، به بازارهاي ديگري كه سادهتر از آن ميباشند نيز نگاهي جدي داشته باشند. در مورد افغانستان نيز ميتوان از افراد حرفهاي و متخصص در زمينه جذب منابع مالي بينالمللي سود جست. اين افراد الزاماً نبايد متخصص در صنعت نرمافزار باشند. جاي خالي افراد با تجربه در بازار افغانستان بسيار خاليست. *مدير عامل شركت مهندسي صنعتي آرشام كوشا (صادركننده نمونه كشور)