تکنولوژیهای اطلاعاتی و ارتباطی فعلی ما از جمله اینترنت، موبایل، کامپیوترهای شخصی، آیپادها، دیویدیها و غیره را بردارید. دو تکنولوژی تواناییبخش به آنها اضافه کنید: حسگرهای با تکنولوژی پیشرفته برای جمعآوری دادهها، و تکنولوژیهای هوشمند برای پردازش و تعاملات متناسب دادهها. همهچیز را با استفاده از نانوتکنولوژی به اندازه یک دانه گندم یا شن کوچک کنید. سپس این دانه را درون یک برچسب RFID (شناساگر فرکانس رادیویی) قرار دهید که میتواند دادهها را ذخیره و از راه دور از یک شیء بازیابی کند و به آن هویتی منحصربهفرد مانند یک بارکد بدهد. نهایتا این ریزتراشه کوچک (این برچسبها میتوانند اندازهای در حد 0.4 میلیمتر مربع داشته باشند و از ورق کاغذ نازکترند) را درون هر چیز از جمله انسانها و حیوانات تلفیق کنید، و هورا، شما "آیتیهستیها" (ITentities) را خلق کردهاید. اکنون تصور کنید که همه این آیتیهستیها را با شبکه به یکدیگر متصل کنید و "اینترنت چیزها" را بدست آورید: یک محیط کاملا تعاملی و پاسخدهنده از فرآیندهای اطلاعاتی بیسیم، فراگیر، توزیعشده و a2a (از هر چیزی به هر چیزی) که همزمان به صورت a4a (از هر جایی برای هر زمانی) عمل میکنند. البته بسیاری از این aها هنوز در آیندهای (به سرعت در حال پیشآمدن) قرار دارند. مرحله حساس در این تحول استانداردشدن جهانی آمیزهای از پروتوتکلها، کدها، میانجیها، فرکانسهای رادیویی، و غیره است که برای ارتباط شفاف و مدوام مورد نیاز هستند. در بارسلون مشتریان V(irtually?)IP باشگاه Baja Beach دارای یک Verichip کاشتهشده در بدن هستند تا خودشان را بشناسانند و بهای سرویسها را با آن بپردازند. بر اساس آمار در سال 2004 حدود 40 میلیون نفر در آمریکا شکلی از RFID را در جیبهایشان حمل میکردند. کاربردهای RFID از شمارش الکترونیک تلفات تا شناسایی حیوانات، از فراهمآوردن امکان مدیریت زنجیرهای تا سیستمهای کتابخانهای گسترده است. شما آنها را در فرودگاهها، پادگانها، پارکینگهای ماشین، بیمارستانها، زندانها، مدارس، سوپرمارکتها و انبارها مییابید. فروشگاههای زنجیرهای وال مارت استفاده از آن را برای همه تامینکنندههای کالایش اجباری کرده است. خانه شما آخرین مرز است. منافع RFID واضح است، اما افسوس که مضرات آن هم به همان اندازه قابل توجه هستند. تهدیدهای عمده مربوط به حریم شخصی است. برچسبهای RFID ممکن است اطلاعاتی در مورد خصوصیات شخصی را آشکار کنند، و امکان بازشناسی مکانهای فیزیکی یا نحوه پول خرج کردن مشتری را فراهم کنند. راهحلهایی برای پرداختن به این مشکلات بوجود آمده است (برای مثال "دستور خاموشکردن" “kill command” که هنگامی که محصول خریده شد، برچسب را غیرفعال میکند)، اما این موضوع پیچیده است، چرا که قابلیتهای کارکردی آیتیهستیها ممکن است دقیقا به این خاطر حفظ شود، که از منافع اینترنت چیزها بتوان بهرهبرداری کرد، مثل سیستمهای دزدگیر برای ماشینها یا درهای امنیتی برای دفاتر و آزمایشگاهها. با این حال ما در هر جایی چشمها و گوشهایی را مراقب خود مییابیم و بنابراین نگرانیها و شکایات رو به افزایش بوده است. سازمان CASPIAN (مصرفکنندگان مخالف تجاوز سوپرمارکتها به حریم شخصی و شمارهگذاری) محصولات برچسبدار شرکت بنتون را در سال 2003 تحریم کردند و اكنون نیزعليه شرکتهای ژیلت و تسکو در حال پیکار است. اما جنبههای اخلاقی تنها جنبههای نیستند که علائق فلسفی را به خود جلب میکنند. هنگامی که مرز بین واقعیتهای آنالوگ – آفلاین و دیجیتال – آنلاین محو شود، احتمالا به نظر خواهد رسید که این موضوعات اخلاقی پیامد تغییری بنیادیتر و هستیشناختی هستند. تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات (ICT) در حال مهندسی دوباره جهان است. اکنون از بیش از نیم قرن از عمر هوش مصنوعی (AI) میگذرد. بیش از 50 سال است ما سعی کردهایم تا عواملی را تکامل بخشیم که بتوانند برای انجام وظایفی جایگزین ما شوند که در غیر این صورت انجامشان به هوش ما نیاز دارند. امروزه موفقترین عوامل هوش مصنوعی نه روباتها بلکه وبباتها (روباتهای اینترنتی) هستند که به صورت آنلاین در محیط ایدهآلشان، مانند ماهیهایی دیچیتال در فضای سایبر، کار میکنند. ما هنوز در دنیای واقعی به نحوی غیرقابل مقایسه بهتر عمل می کنیم، اما هنگامی که در نهایت فضای سایبر به دنیای ما سرازیر شود، آن گاه به عهده ما، عوامل هوشمند و تنبل، است که با محیطی سازگار شویم که در آن ماشینها نه تنها با پمپ بنزینها بلکه با هر کسی سخن خواهند گفت که آماده شنیدن باشد.