ایتنا - چرا دائماً میان حرفهای هم میدویم که «انتخاب را کردهاند و بازی نخور؟» چرا بیاختیار در گوشه یکدیگر پچ پچ میکنیم که «مگر قرار است تغییری حاصل شود؟» ما را چه شده است که این همه امید به آینده را از دست دادهایم؟
سید محمد حسن مقدم فر
سید محمد حسن مقدم فر-چقدر احساس غریبی است این احساس انتخاب! همیشه زیباترین یا لااقل مهمترین لحظههای عمر ما به لحظاتی بر میگردد که انتخابی از روی اختیار انجام داده باشیم.
اختیاری همراه با تعقل که همیشه خوب و بد آن را در گفتارمان تجربه میکنیم.
هرگز فراموش نخواهیم کرد لحظه انتخاب خود برای یک زندگی مشترک را و یا هرگز فراموش نخواهیم کرد لحظه انتخاب اولین رشته دانشگاهی خود راکه با جان و دل پا به محیط دانشگاهی گذاشته باشیم که از سر انتخاب نه به درخواست اولیامان رفته باشیم. و مزه انتخاب در همین است.
سازمان نظام صنفی در این روزها در چالش یک انتخاب بزرگ است و این انتخاب، از آن انتخابهایی است که در طول عمرمان، فارغ از التهابهای فقط شخصی با دیدگاهی مبتنی بر تعقل جمعی موظف به انجام آن هستیم.
تعقل جمعی به معنای ایجاد یک حرکت و نه بر اساس رویکردهای احساسی و یا تعقلی مبتنی بر تمایلات و یا احتیاجات شخصی که، در واقع ما در حرکتی شرکت میکنیم که تکهای از یک مجموعه خواهیم بود.
میگویم موظف به آن دلیل که آدمی که در یک انتخاب جمعی شرکت نمیکند، میگذارد که تمامی، دیگران برایش تصمیم بگیرند.
پیشاپیش پذیرفته است که دیگران برای او انتخاب کنند و این دیگران باشند که هرچه او میخواهد را دیده باشند و البته که هیچ کسی نمیتواند به تمامی از میان چشمهای ما به دنیا نظاره کند و آنچه را که ما میخواهیم کاملاً بیهیچ کم و کاستی بخواهد که این عین قدرت متعالی است و خداوند با این خلقت عظیم که هیچ کس شبیه دیگری نیست، بزرگترین پاسخ به تمامی عالم داده است که «فتبارک الله احسن الخالقین» میگویم موظف به آن دلیل که آدمی حق انتخاب دارد و این بزرگترین دارائی بشر است که به تمامی دیکتاتورهای جهان چه آنانی که به دلیل داعیه پدرخواندگی یا پدر معنویت داشتهاند و چه آنانی که نعوذم بالله، طاغی شدهاند، یک «نه» بزرگ گفتهاند.
فراموش نکنیم که ایرانی از ابتدای تاریخش تا آخرین بار، همین چند دهه گذشته دائما به چنین دیکتاتورهایی جواب «نه» داده است و زمانی که فرصت ایشان به پایان رسیده، بالاخره آنها را راهی دیار فنای از تاریخ نمودهاند.
که خداوند بزرگ فقط فرمان به «اطیعو الله و اطیعوالرسول و اولی الامر منکم» داده است و عقل سلیم نیز البته چنین میگوید.
میگویم موظف به آن دلیل که اگر انتخاب نکنیم، انتخاب میشویم و دیگر راهی حتی برای گلایه نیز برایمان باقی نمیماند.
میگویم موظف چون بلاشک موظفیم! برادران و خواهران عزیز، در صنفی که تمامی اعضای آن به هر نحو، به آخرین دانش روز جهانی دسترسی داشته و در واقع خود گوشه گوشهای آن را متولی میباشند، انجام بدیهیترین وظیفه جمعی، نیازی به دلیل و مدرک آوردن ندارد.
داعیه روشنفکری در میان اعضای چنین صنفی، روز به روز به حق بیشتر و بیشتر میشود و چرا باید همین اعضا به این اصلیترین حرکت اجتماعی در صنف خود جواب مثبت ندهد؟
چرا دائماً میان حرفهای هم میدویم که «انتخاب را کردهاند و بازی نخور؟» چرا بیاختیار در گوشه یکدیگر پچ پچ میکنیم که «مگر قرار است تغییری حاصل شود؟» ما را چه شده است که این همه امید به آینده را از دست دادهایم؟
مائی که صبح به صبح، در میان این همه سیل ویران گر اتفاقات، با فراموش کردن تمامی ناملایمات، از خانه خارج میشویم و هر شب، سر را بر بالین، به امید روزهای بهتر میگذاریم، ما چرا؟
چرا باید شبیه دیوانگان عمل کنیم؟
شبیه آنانی که خود را از طبقه صدم یک آسمان خراش به پائین میاندازند و این را تنها راه رهائی خود میدانند؟
اساساً چرا نباید امید به اصلاح داشته باشیم؟
و چرا، عدهای پیاپی، در پی هر تلفن و ایمیل و اسام اس به من و ما اخطار میکنند که «بابا! کجای کاری، سرکاری به خدا؟» سرکار چه چیز؟ سرکار اینکه برای خود انتخاب کنم، برای خود انتخاب کنم حتی اگر انتخاب من، انتخاب خرد جمعی نباشد.
چرا باید از ترس آنکه، این قطره قطره ما، سیل نخواهد شد، کنار بیقوله تنهائی خود بمانیم و هیچ نکنیم؟
کجای زندگی پر ترافیک شهری امروزی ما، حداکثر یک ساعت وقت گذاشتن برای انتخابی به این بزرگی، زندگی ما را دچار خلل میکند؟
چرا اساساً باید بگذاریم که دیگران برای ما تصمیم بگیرند؟
باور کنیم که انتخاب نکنیم، برایمان انتخاب میکنند و بدون آنکه دیگر از ما اجازه بگیرند، به عوض ما، تصمیم میگیرند و این گلایهٔ غیر نیکو میماند که دائماً نق بزنیم که چرا چنین و چنان شد.