ایتنا - ساختار بازی تفاوت كلی با بازی قبل ندارد و همچنان در سیاره مریخ با نكرومورفهای وحشی دست به گریبان خواهیم بود
احمد محمد حسینی
پلتفرم: PS۳- Xbox ۳۶۰- PC سبك: اكشن ترسناك سازنده: Visceral Games
مرگ ناگوار هوا!
چند سال پیش بود كه شماره اول بازی «هوای مرده» در میان بازیهای مثلاً ترسناكی مثل رزیدنت اویل ۵، رونمایی شد، محیط بازی در دموهای اولیه، من را ناخودآگاه به یاد پروژه شكست خورده Cold fear انداخت، بازی یاد شده در دموهای اولیه بسیار درخشان ظاهر شده بود ولی در نسخه نهایی ارائه شده به شدت ناامیدكننده و تا حدودی غیر قابل بازی از آب درآمده بود.
دموهای بازی Dead Space نیز شامل همین موضوع میشدند و ترس از عرضه عنوانی ضعیف به عنوان نسخه نهایی در بسیاری از كاربران دیده میشد، اما الكترونیك آرتز با عرضه نسخه نهایی به همه اطمینان داد كه با یك عنوان قوی روبرو هستیم.
شماره اول بازی توانست به موفقیتهای زیادی دست بیابد و ساخت نسخه دوم از این عنوان كاملاً قابل پیشبینی بود، ولی كمتر كسی توقع چنین پیشرفت خیره كنندهای را داشت.
به شخصه همیشه از نسخه دوم بازیهای ترسناك راضی¬تر بودم (رزیدنت اویل ۲ – سایلنت هیل ۲ – سایرن ۲ – فیتال فریم ۲ – فیر ۲ و ...) و به جرأت این بازی را نیز در رده برترین شماره دومهای تاریخ میدانم.
ساختار بازی تفاوت كلی با بازی قبل ندارد و همچنان در سیاره مریخ با نكرومورفهای وحشی دست به گریبان خواهیم بود در ادامه به ترتیب به بررسی عناصر این بازی خواهیم پرداخت.
جانسخت مثل یك نكرومورف نكرومورفها تنها موجودات داخل بازی هستند كه البته شامل چندین نوع میشوند. ساختار تهاجمی نكرومورفها شامل دو حالت میباشد؛ در حالت اول نكرومورفها به محض دیدن شما جیغ گوشخراشی سر میدهند و در مسیری مستقیم به سوی شما حمله میبرند، تمامی نكرومورفهای بازی به جز یك مورد، از این ساختار پیروی میكنند و تفاوت بین این موجودات نیز در سه مورد خلاصه میشود: شكل ظاهری، میزان آسیب در حملات، میزان آسیبپذیری در حملات وارده توسط شما.
حالت دوم نكرومورفها كه یكی از جذابترین نكات بازی نیز محسوب میشود به این شرح است، دستهای از نكرومورفها با دیدن شما به سرعت فرار میكنند و منتظر فرصتی برای حمله ناگهانی میمانند، برای مثال در مواجهه با یكی از این دست موجودات داخل یك راهرو با شاخههای متعدد بودم، نكرومورف یاد شده به سرعت از مقابل دیدگان من فرار كرد، در تمام طول راهرو صدای ناهنجار او را میشنیدم و هر آن منتظر بودم تا در مقابلم ظاهر شود كه این استرس را از زمان بازیهای كنسول پی اس ۲ تجربه نكرده بودم، در طول بازی، بارها با سرك كشیدنهای این دست نكرومورفها از پشت دیوار روبرو شدم و بیاختیار با احتیاط شروع به حركت كردم. وجود این موجودات جدید در تنوع بازی تأثیر بسزایی داشت.
جنازه آزادی عمل، زیر پای روند سینمایی این بازی به شدت خطی است، در این بازی حتی نمیتوانید ذرهای از مسیر پیشبینی شده انحراف پیدا كنید كه این موضوع برای گیمرهای نسل جدید چندان مأنوس نیست ولی امثال من كه در دوران كنسول پلی استیشن ۱ تقریباً تمامی عناوین را بازی كردهاند، با این موضوع مشكلی نخواهند داشت، البته این روند خطی موجب سینمایی شدن بازی گشته است كه با توجه به عدم وجود نشانههای كاربری بر روی صفحه نمایش، حسی مشابه دیدن یك فیلم به شما خواهد داد.
در راستای این هدف نیز جناب ایزاك از لال بودن در آمده و چندكلمهای در طول بازی حرف خواهد زد كه به عقیده من بود و نبود دیالوگهای ایزاك هیچ تفاوتی در بازی ایجاد نمیكرد.
برای هر چه سرراستتر شدن بازی نیز میتوانید با نگهداشتن یكی از دكمهها (بسته به پلتفرم) مسیر خود را با نواری روشن بر روی زمین مشاهده كنید، سكانسهای از پیش كارگردانی شده به وفور در بازی دیده میشوند و انصافاً از كیفیت بالایی نیز برخوردار هستند. و در مجموع میتوان برترین عملكرد بازی را نیز در همین بخش دانست.
جای خالی نیوتون در اوج گرافیك ساختار بصری بازی به شدت چشم نواز و دیدنی كار شده است، برای اولین بار وقتی از پنجره ایستگاه به سطح سیاره نگاه میكردم حسی زیبا به من دست داد و به كلی محیط رعبآور بازی را فراموش كردم.
محیطهای بازی به شدت تنگ و تاریك هستند و به همین دلیل دیدن مناظر بازی مانند مورد اشاره شده، میتواند حس خوبی در مخاطب ایجاد كند و این یعنی درك مناسب سازندگان از حس مخاطب.
دیگر عاملی كه موتور گرافیكی بازی را به رخ میكشد نیز رنگبندی محیط است؛ محیط بازی از قالبهای محدودی از رنگ تشكیل شدهاند كه این موضوع امكان ایجاد مناظر بدیع را از طراحان میگیرد ولی در این بازی همین نقطه ضعف به یك نقطه قوت تبدیل شده است، طراحان هنری بازی، كار خود را به بهترین وجه انجام دادهاند و پیادهسازی این طرحها بر روی موتور گرافیكی بازی نیز به بهترین نحو انجام شده است.
در مورد موتور فیزیكی بازی نمیتوان جز تعریف و تمجید چیز دیگری نوشت، ولی برخلاف تمامی بازیهای دیگر، اوج هنر این موتور در عدم پیادهسازی قوانین مرحوم نیوتون به نمایش درمیآید، مراحل حضور در جاذبه صفر درجه به شدت جذاب از كار درآمدهاند؛ در طول این مراحل میتوانید در فضای محیط معلق بمانید و با موجودات بازی دست و پنجه نرم كنید.
برای اینكه در فضای بیكران، جهتها را گم نكنید میتوانید با فشردن یك دكمه، با سطح هم محور شوید.
هوا را از من بگیر، داستان را نه! در این بازی هم مثل بازی اول خبری از داستان سنگین و جذاب نیست كه با توجه به روند سینمایی و خطی بازی میتوان این موضوع را به عنوان بزرگترین نقطه ضعف بازی دانست.
بازی به صورت نیمه مستقل از بازی اول طراحی شده است و حتی اگر شماره اول را بازی نكرده باشید، باز هم میتوانید از این عنوان لذت ببرید چون اصولاً در هر دو حالت چیزی از داستان سر در نخواهید آورد.
به شخصه اگر انیمیشن مربوط به این بازی را ندیده بودم نمیتوانستم با بسیاری از عوامل داخل بازی ارتباط برقرار نمایم، به اعتقاد شخصی من داستان حجمی معادل ۴۰ درصد از جذابیت بازی را شامل میشود ولی در طول بازی كردن این عنوان، به این نتیجه رسیدم كه استثناهایی نیز وجود دارند، بطور كلی هیچكدام از موارد یاد شده موجب كم شدن لذت بازی نمیشود و این یعنی ساختار مناسب برای بازی، اگر داستان بازی نیز در حد عناوین بزرگ كار میشد به جرأت میشد بازی را یكی از برترینهای تاریخ دانست ولی نبودِ این موضوع موجب كاهش سطح بازی تا حد یك بازی خوب شده است.
با توجه به وقایع رخ داده در بازی میتوان انتظار بستههای قابل دانلود زیادی برای این عنوان داشت.
صدایی از جنس هوا صداگذاری بازی بسیار خوب كار شده است، به نحوی كه با شنیدن صدای جیغ نكرومورفها مو بر تن شما راست خواهد شد. حس عجیبی كه از صدای نوع جدید نكرومورفها به شما دست میدهد نیز استرس را به اوج میرساند؛ صدای راه رفتن ایزاك و نكرومورفها بر روی سطحهای مختلف هم بسیار خوب كار شده است و حس واقعی بودن را به گیمر القا میكند.
موسیقی بازی در سطح قابل قبولی اجرا شده است و كاملاً با فضای بازی همخوانی دارد و از تنوع معقولی برخوردار است.
در مجموع میتوان این بازی را یكی از بهترین بازیهای عرضه شده در چند سال اخیر دانست و از حالا میتوان انتظار معرفی شماره سوم بازی را كشید.