۰
plusresetminus
يکشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۸۶ ساعت ۰۴:۰۲

نقش اشراق در تصميم‌گيري‌هاي دنياي IT

نقش اشراق در تصميم‌گيري‌هاي دنياي IT بررسي موردي: Apple و Google جواد زارعي- دنياي كامپيوتر و ارتباطات مقدمه: حكماي سال‌هاي گذشته از عقل به غرب و از دل به شرق تعبير مي‌كردند. از روي اتفاق، غرب كنوني عالم عقل را از علماي اندلسي با زيركي تمام به‌ عاريت گرفت و به‌ كمال رساند و هم‌اكنون خود را مالك آن مي‌داند، گويي كه از ازل در ملك ايشان بوده است. مباني تعقل به‌خوبي توسط علماي ايشان مورد دقت و كنكاش قرار گرفت و نظامي براي خود پيدا كرد و شد آن چيزي كه هم‌اكنون در جاي‌جاي غرب به‌وضوح مي‌توان ديد و لمس كرد. شرقيان نيز در اين حوزه بيكار نماندند. تعقل مقلدانه و ساكن روزگار گذشته جاي خود را به پرسش‌گري و تعقل محققانه داده بود. بالاخره در هر ارتباطي، اطلاعات و رفتارهايي مبادله خواهد شد، و ارتباط ميان تجار حساب‌گر غربي با شرقيان اشراق‌گرا كار خود را كرد و حساب‌گري به‌ عنوان يكي از رفتارهاي عجيب وارد عالم شرقيان شد و به‌ سرعت به اپيدمي شرق بدل گشت. عالمان اشراقي بي‌كار ننشستند و براي عقلاني جلوه‌دادن مباني عالم اشراقي خود مشكلات فراواني به ‌جان خريدند. در واقع انتهاي راه‌ جديدي كه شرقيان در تبيين و بزك‌سازي عاقلانه عالم اشراق بنا نهادند به باغ سبزي رسيد كه در ادامه بدان خواهيم پرداخت. تصميم‌گيري در دنياي مدرن تلفيق روش‌ها در ذات دوران مدرنيته است. اگر در ابتداي قرن بيستم مباني خالص مديريت درحال شكل‌گرفتن بود، در نيمه‌هاي دهه هفتاد ميلادي حريصانه به ديگر حوزه‌ها چشم دوخته بود تا اگر چيزي در چنته براي غناي اين دانش داشته باشند، تصاحب كند. بدنه درخت دانش مديريت كنوني كه مبناي تصميم‌گيري (Decision-Making) قاطبه سيستم‌هاي مديريتي كنوني است در زمين دانش كلاسيك مديريت قرار داشته و ريشه‌هاي عميق آن سر در حوزه‌هاي مرتبط و نامرتبط بسياري همچون روان‌شناسي، جامعه‌شناسي، اقتصاد جديد، علم سياست، جغرافيا، تاريخ، دين‌شناسي، مهندسي اجتماعي و شاخه‌هاي مختلف رياضيات فروبرده‌ است. از زماني كه تكنولوژي و به‌ خصوص تكنولوژي اطلاعات و ارتباطات (ICT) ثمرات پژوهش‌هاي علمي را وارد گوشه و كنار زندگي بشر كرد، تصميم‌گيري از حيطه اختيارات فردي خارج و در اختيار جمع قرار گرفت، چرا كه در شرايط جديد اصل «همه‌چيز را همگان دانند» با شرايط موجود توافق بيشتري داشت و عقل حساب‌گر غربي پي به عمق اين انديشه برده بود. بنابراين مشاوران نقش بهتر و موثرتري پيدا كردند. فرد، شركت‌ها و سهام‌داران در اغلب سيستم‌هاي اقتصادي حتي اگر تمام مجموعه در مالكيت فرد باشد، بازهم سعي مي‌شود تا در وضعيت حداقلي از كارائي سلول‌هاي خاكستري اطرافيان و اگر يافت نشد از وجود مشاوران زبده استفاده شود. براي اين موضوع مثال‌هاي متعددي مي‌توان عنوان كرد. اين امر در شركت‌هاي جمعي كه سهام‌داران متعدد دارد واضح‌تر رعايت مي‌شود و بر همين اساس است كه نقش هيئت‌مديره در اين نوع شركت‌ها پررنگ و مثمرثمر خواهد بود. وظيفه اصلي هيئت‌مديره، نظارت بر مجموعه اجرايي و حمايت از منافع سرمايه‌گذاران است. اما وظيفه در ظاهر فرعي و به‌ نوعي اصلي هيئت‌مديره، ارائه راه‌حل‌هاي ويژه در شرايط مختلف به مديرعامل و مجموعه تحت امر وي است كه به‌احتمال زياد در دكان هيچ عطاري يافت نخواهد شد. در واقع هيئت‌مديره در مجموعه‌هاي چندبخشي (سهامي) ركن تصميم‌گيري است و نمادي از خرد جمعي و عقل حساب‌گر غربي! نگاه شركت‌ها به موضوع درآمدها، كسب حداكثر سود و افزايش قيمت سهام، نقش ويژه‌اي در اتخاذ تصميمات ايشان خواهد داشت. مسائلي همچون كسب سود مستقيم، بسترسازي براي درو كردن سود، سرمايه‌گذاري‌هاي كوتاه‌مدت و ميان‌مدت و كسب سود بلندمدت از موضوعات داغ حوزه مديريت كلان، به‌خصوص در حوزه تكنولوژي اطلاعات و ارتباطات هستند. ICT و تغييرات در نوع تصميم‌گيري تكنولوژي اطلاعات و ارتباطات(ICT) شكل دو‌گانه‌اي ارائه نموده است. از يك‌سو موجب تغييرات شگرفي در شيوه‌هاي تصميم‌گيري شده، و از ديگر سو خود نيز گرفتار آن شده است. تاريخ استفاده از مفاهيم تكنولوژي اطلاعات به نيمه‌ اول قرن بيستم مي‌رسد. IBM به‌سفارش رايش سوم استفاده از تكنولوژي اطلاعات را از مرزهاي آمريكا بيرون برد و با استفاده از آن،‌ سيستم نويني براي اداره زندان‌هاي آشويتس و داخائو نازي‌ها طراحي و ابزارهاي مديريتي آن را در اختيار ايشان قرار داد. در مرحله اول، ‌پياده‌سازي چنين سيستمي توسط IBM كه از يك‌سو به رايش سوم سرويس مي‌داد و از ديگر سو براي آمريكائيان براي مقابله با آلمان صنعتي آن روزگار مسلسل مي‌ساخت، سرعت تصميم‌گيري و در مرحله بعدي دقت را به ارمغان آورده بود. در اختيار داشتن آمار كل، چگونگي توزيع افراد دربند، سرعت آگاهي از تغيير آمار، مديريت منابع اوليه لازم، تامين تجهيزات و بسياري از موارد ديگر سنگ بناي تحول در شيوه‌هاي تصميم‌گيري با كمك تكنولوژي اطلاعات شد. اما اندكي بعد در روزگار پس از جنگ ويتنام و مشكلات به‌وجود آمده، خود شركت‌هاي اين حوزه نيز دچار دگرديسي عميقي شدند. اين تغييرات نه فقط در نوع تصميم‌گيري‌ها كه در شيوه نگاه آنها به جامعه و نيازهاي ايشان رخ داده بود. ICT راه خود را در دل جامعه باز كرده بود و تعاريف جديدي پديدار شده بود كه پيش از آن سابقه نداشت، بدين‌ترتيب براي همراهي و مديريت بهينه اين روند نياز به دانش جديدي بود كه علاوه بر كارايي بالا در زمان حال، آينده‌نگر نيز باشد كه جز برپايه تصميم‌گيري‌هاي دقيق، جمعي، آينده‌گرا، حساب‌گرانه (غربي) و بازهم حساب‌گرانه ميسر نبود. در اين مسير به ‌عنوان دانش همراه و براي كنترل بهتر جامعه از روان‌شناسي رفتارگرا و انديشه‌هاي دكتر اسكينر و نگاه دودوتا چهارتايي وي (حساب‌گرانه) به ‌انسان بهره فراواني گرفت و به‌ عنوان روشي مطمئن، پيشرفته و البته سودزا مورد توجه قرار گرفت. حركت‌هاي ويژه در دنياي ICT دنياي جديد شرايط خاص خود را داشت و رفتارهايي از خود بروز داد كه با حساب‌گري قابل پيش‌بيني نبود. حركت‌هاي جديد به‌سوي تصميم‌گيري‌هاي دفعي، سريع،‌ فردي و متعارض با حساب‌گري غربي نمايان شده بود. مفهوم سيستم‌هاي پردازشي كه بيشتر در انحصار سازمان‌هاي بزرگ و تشكيلات دولتي بود به درون جامعه رخنه كرده و مورد توجه قرار گرفته بود. به ‌مرور زمان مفاهيم دگرگوني بيشتري يافته و نيازها توسعه يافت. براي همراهي با جامعه ترمز بريده آن روزگار تمهيدي لازم بود. درصد تاثير شيو‌ه‌هاي تصميم‌گيري قبلي كاهش يافته بود و بايد به سرعت تغيير مي‌كرد. بدين‌ترتيب عامل جديدي وارد مقوله تصميم‌گيري شده و آن چيزي نبود جز نقش شخصيت(فرد) در فرآيند تصميم‌گيري! ذكر عنوان فرد همواره با خلاقيت توأمان است و خلاقيت با جسارت مترادف و جسارت با تجربه تعارض ظاهري بسيار و سازگاري دروني عجيبي دارد. اهميت فرد در تصميم‌گيري همچون سده‌هاي پيشين نقش ويژه‌اي پيدا كرد و نقش مديرعامل(CEO) به‌عنوان ركن اساسي هدايت مجموعه‌ها جان دوباره‌اي يافت. تركيب هيئت‌مديره‌ها متنوع شد و دنيا ملغمه‌اي شد از شيوه‌ها، رفتارها، ايده‌ها، نظريات و ديدگاه‌هاي مختلف درباب تصميم‌گيري! تصميم‌گيري‌هاي فردي و جمعي عقل حساب‌گر غربي به موقع يوغ تجربه بر گردن جسارت انداخت و شيوه تصميم‌گيري اصولي‌تري ابداع كرد و به ‌جاي منطق صفر و يك قبلي شيوه «تصميم‌گيري جمعي حساب‌گر و فردي خلاقانه»، از منطق فازي كمك گرفت و نوع جديدي از تصميم‌گيري با عنوان مثالي «حساب‌گران خلاق» تعريف كرد و به ‌كار گرفت. نتيجه بيش از حد انتظار رضايت‌بخش بود. هرچند تصميم‌گيري‌هاي اين‌چنيني كمي عجيب نشان مي‌داد و تعارض مختصري نيز با عقل تجارت‌پيشه غربي داشت كه به ‌مرور زمان با پديدار شدن نتايج آن قابل درك و هضم شد، خصوصيت اصلي اين شيوه تصميم‌گيري عجيب‌بودن ظاهري اما عاقلانه‌بودن آن است. مدت‌ها پس از تثبيت اين شيوه تصميم‌گيري، روش ديگري باب شد كه به ‌نوعي رجعت بازنگري شده به گذشته بود. در اين شيوه همان روش تصميم‌گيري عاقلانه جمعي با چاشني اجراي خلاقانه مورد توجه قرار گرفت كه نتايج قابل‌قبولي داشت. تصميم‌گيري‌هاي اشراقي نكته‌اي كه شايد در ظاهر امر به موضوع اين نوشتار بي‌ربط باشد، تاثيرات ‌روح تفكر شرقي بر دنياي غرب است. ارتباط غربيان با شرقيان و مطالعه انديشه‌ها، ‌رفتارها، ايده‌ها و روش واقعي زندگي ايشان صورت گرفت. مهم‌ترين خاصيت شرقي‌جماعت كه در تمام رگ و ريشه آنها رسوخ كرده و به ‌صورت ناخودآگاه رفتار مي‌شود «اشراق» است. اشراقي كه در اين‌جا عنوان مي‌شود ارتباطي با انديشه‌هاي عرفاني يا صوفي‌گري ندارد، بلكه به نوع رفتارهاي فرهنگي اجتماعي افراد شامل اين جوامع اشارت دارد. اشراق در اين محل به معني نگاه‌هاي لحظه‌اي متناوب از وراي عقل حساب‌گر به مسائل پيش روي است. اشراق به ‌اين معني توأم با ريسك خواهد بود كه با تلاش مي‌توان ضريب تأثير آن را كاهش داد. حضور ژاپن، كره و تايوان در عرصه تجارت و صنعت عقل‌گراي خاص آمريكايي علاوه بر توسعه همكاري و تبادل دانش و تكنولوژي، بستري براي شناخت و انتقال ذهن اشراقي شرقي‌جماعت به بدنه فكري جامعه غربي بود. مطالعه كتب مختلف نوشته شده توسط افراد موفق و موجه شرقي، نشان از صحت اين ادعا دارد. از ديگر سو توجه شرقي‌ها به نوع انديشه، رفتارها و شيوه‌هاي مديريتي غربي در ابتداي قرن بيستم موجبات تعديل ديدگاه‌هاي خالص اشراقي و استفاده از آموزه‌هاي غربي را فراهم آورد. شايد پيشرفت شرقي‌ها در عرصه تجارت ICT را بتوان به تركيب ذهن اشراقي و نظم رفتاري منتسب كرد. در آن ‌سوي آب‌ها نيز انديشه‌هاي عقل‌گراي خالص با رفتارهاي اشراقي تركيب و تركيب جديدي به‌وجود آمد. بررسي موردي: تصميم‌گيري‌‌هاي فردي با حمايت جمع، استيو جابز كمتر كسي است كه از Apple انتظاري به‌ جز خلاقيت و طرح ايده‌هاي عجيب داشته باشد. مسبب اين اوضاع و احوال، دقيقا شخص استيوجابز (Steve Jobs) است. جالب است بدانيد كه آقاي جابز مدتي را در هند به منظور كسب روشنايي وجود گذراند و پس از بازگشت به آمريكا شخصيتي متحول شده از خود نشان داد. جابز در ابتداي تأسيس Apple قدري تندمزاج، سريع، ناآرام، متلاطم، پر ايده، عجول، خلاق و بسيار نامنظم بود. نژاد عربي (شرقي)، شايد يكي ار دلايل بي‌نظمي ذاتي استيوجابز باشد. جابز پس از ميليونر شدن و تحقق برخي ايده‌هاي خود قدري آرام شد و پس از خارج شدن از بدنه Apple و تأسيس شركت NeXT و فعاليت همزمان در حوزه انيميشن با Pixar توانست افسار قوه خلاقه و سيستم ايده‌پردازي خود را در دستان خويش گيرد. Apple شركت NeXT را يك‌جا خريد و موجبات بازگشت جابز به شركت Apple در معرض ورشكستگي را فراهم آورد. يك سال بعد جابز به‌عنوان عضو هيئت‌مديره، رئيس و مديرعامل اين شركت منصوب و جلوه جديدي از تصميم‌گيري را در معرض نمايش قرار داد. اولين كار جابز توجه به اعضاي هيئت‌مديره و سعي در تغيير تركيب آن بود. نگاه به نام‌‌هاي حاضر در هيئت‌مديره واقعاً جالب است. Jerry York از بزرگ‌ترين تجار حسا‌ب‌گر آمريكاست كه سوابق مديريت شركت‌هاي بزرگ IBM، Chrysler و General Motors را در كارنامه خود دارد. وي مشاور بزرگي در زمينه اداره شركت‌هاي بزرگ در گستره جهاني است. دكتر Eric Schmidt عضو هيئت امناي دانشگاه معتبر Princeton، محقق ارشد شركت‌هاي Xerox، آزمايشگاه Bell و Zilog را در پيشينه خود دارد. وي از عوامل اصلي توسعه بستر Java در Sun Microsystems بود كه بعدها با ارتقاي شغلي، مديرعامل Sun Microsystems شد. پس از آن به‌عنوان رئيس Novell منصوب و ‌هم‌اكنون رئيس و مديرعامل Google است. جناب Arthur Levinson كه عضو هيئت‌مديره همزمان Apple و Google بوده و به‌ نوعي واسطه ارتباط اين شركت‌ها با مؤسسات و مراكز علمي دنيا شده است. معاون پيشين رياست جمهوري دوران كلينتون از سال 91 تا 2001، سناتور سابق ايالت تنسي (Tennessee)، از مشاورين غيررسمي Google و نامزد احتمالي دمكرات‌ها براي انتخابات سال 2008 ميلادي است. Apple كنوني را مي‌توان يكي از پايگاه‌هاي قوي و استثنايي دمكرات‌ها عنوان كرد. توجه به Al Gore به‌دوستي ديرينه استيوجابز با كلينتون بازمي‌گردد. حضور اين شخصيت قوي سياسي در هيئت‌مديره Apple علاوه بر علائق شخصي نشان از درايت مسئولان وقت اين شركت در استفاده از اطلاعات و تيزبيني بزرگان سياسي در معادلات تجاري روز دارد. Millard Drexler مديرعامل J.Crew از موفق‌ترين شركت‌هاي حاضر در بازار مد و طراحي جهان است كه مشاوره‌هاي كليدي درباره طراحي و تبليغات ارائه مي‌كند. آخرين عضو اين مجموعه جالب نيز Bill Campbell نام دارد كه ارتباطات منحصربفرد با اغلب مديران شركت‌هاي حاضر در دره سيليكون دارد. وي مدير فعلي شركت Intuit ،عضو هيئت امناي دانشگاه كلمبيا و يكي از مشاوران عالي‌مقام Google است. استيوجابز با اين تركيب هيئت‌مديره، مدل گفته شده در بالا را به صورت عملي پياده‌سازي كرده است. بدين‌صورت كه ايده‌هاي خلاقانه مطرح شده از زواياي حساب‌گرانه هيئت‌مديره بررسي و با قوت پيگيري مي‌شوند. با اين شيوه است كه پس از پيوستن مجدد جابز به Apple بسياري از پروژه‌هاي وقت شركت تعطيل، و پروژه‌هاي جديدي تعريف شد كه در مدت كمتر از ده سال تحولي در دنياي ديجيتال ايجاد كردند. گفته شد كه يكي از خواص روش تصميم‌گيري حساب‌گران خلاق، عملياتي‌كردن و واقعي‌كردن ايده‌هاست كه گاه شكل بيروني عجيبي خواهند داشت. به‌عنوان مثال طراحي و ارائه دستگاه پخش‌موسيقي iPod در زمانه‌اي كه چندين شركت بزرگ با قدرت در اين حوزه فعاليت مي‌كردند در ظاهر امر ديوانگي، و از بعد عقل حساب‌گرانه، شكست محسوب مي‌شد. نتيجه كار كم‌نظير بود. iPod با در اختيار داشتن 64 درصد سهم فروش بازار آمريكاي شمالي هنوز هم در اوج سير مي‌كند. شراكت با Intel از آن تصميم‌هاي بسيار جالب، مؤثر و خلاقانه ديگري بود كه توسط شخص جابز مطرح شد و با بررسي‌هاي علمي و عملي تحقق يافت. جايگزيني پردازنده‌هاي قدرتمند PowerPC شركت IBM با نسل‌جديد پردازنده‌هاي Core و Core 2 شركت Intel امكان نصب و استفاده از محصولات Microsoft را ممكن مي‌ساخت. به ‌تازگي‌ نيز خبر عرضه iPhone بازار سيستم‌هاي قابل‌حمل را دگرگون كرده است. جابز سابقه درخشاني در عرضه اشراقيات خود دارد. Apple جزو پيشقراولان توسعه كامپيوترهاي شخصي بود. اولين شركتي بود كه ماوس اختراع شده توسط Xerox را وارد دنياي تجاري كرد. همچنين در بسياري از اتفاقات مهم دنياي ICT همچون تحقق مفهوم WWW، طراحي كامپيوترهاي پيشرفته Cray و برخي سيستم‌هاي نرم‌افزاري نقش بسزائي داشته است. از بعد ديگر شخص جابز به‌عنوان مديرعامل شركت انيميشن‌سازي Pixar و بزرگ‌ترين سهام‌دار حال‌حاضر(7 درصد) شركت والت‌ديزني با عملي‌كردن طرح‌هايي جالب در سطوح بالاي هنري و فني، استانداردهاي جديدي در اين عرصه وضع كرد. خلق فيلم‌هاي دل‌نشيني چون شركت هيولاها، داستان اسباب‌بازي، به‌ دنبال نمو و توليد بستر نرم‌افزاري RenderMan سابقه ماندگاري در حوزه انيميشن محسوب مي‌شوند. مثال‌هاي متعددي مي‌توان به‌دنبال هم آورد. نكته اصلي و مشترك تمام اتفاقاتي كه در حول و حوش جابز روي مي‌دهد نشأت‌گرفته از فرديت اين موجود است. اينكه اگر عصباني، تندمزاج، سركش است و اگر براي مطبوعات و فعالان حوزه ICT جذاب است، به‌دليل اين است كه جابز خودش است. موفقيت Apple بدون تلألوي فرديت جابز و جمع‌گرايي عقلاي هيئت‌مديره آن ممكن نبوده و نخواهد بود. بررسي موردي: تصميم‌گيري‌هاي جمعي با حمايت فرد، گوگل شركت Google دقيقا برعكس Apple اداره مي‌شود. در Apple شخص استيوجابز و مدير هنري آن جاناتان ايو هستند كه طرح‌ها را از بالا به پايين وارد مجموعه مي‌كنند، اما در Google جهت خلاقيت از پايين به بالا است. يعني طرح‌ها در زيرمجموعه‌ها توليد و در سطوح بالاي مديريتي بررسي و مورد توجه قرار مي‌گيرند. هر دو شركت موفق هستند، اما شيوه به‌كارگيري اشراق در آنها تفاوت‌هاي عمده‌اي با يكديگر دارد. اگر قرار باشد نامي ديگر براي اين دو شيوه انتخاب كنيم، روش اشراقي استيوجابز را با صرف‌نظر از معني سياسي آن «اشراق خودمحور»، و روش مورد استفاده در Google را «اشراق جمع‌محور» مي‌نامم. نكته جالب ماجرا براي شخص نگارنده، ارتباط اين دو شركت در سطوح عالي مديريتي با يكديگر و به طور حتم تبادل ايده‌ها و طرح‌هاي متقابل است و به طور حتم براي جامعه ICT مفيد خواهند بود. نتيجه حقيقت امر اين است كه گفته‌هاي بالا خود نتيجه هم خواهند بود و نمي‌توان در يك جمله عنوان كرد كه نتيجه اخلاقي يا معرفتي يا تخصصي اين بحث فلان است. نكته‌اي كه سعي شد با استفاده از كلمات بيان شود، همان است كه آورده شده است. به قول آنتوان چخوف، نويسندگان، سطور نمايشنامه را تنظيم مي‌كنند و بازيگران لابلاي سطور را بازي‌ مي‌كنند.
کد مطلب: 7044
نام شما
آدرس ايميل شما

مهمترين اقدام برای پيشگیری از تکرار امثال کوروش کمپانی؟
اصلاح قوانين
برخورد قاطع
اصلاح گمرکات
آزاد کردن بازار
آگاه سازی مردم
هيچکدام