«این طوفان خواهد گذشت. ولی تصمیماتی که اکنون اتخاذ میکنیم میتوانند زندگی ما را برای سالهای پیش رو تغییر دهند.»
به گزارش ایتنا، این جمله بخشی از مقاله یووال نوح هراری* که به تازگی در مورد بحران کرونا منتشر شده و مورد توجه و استقبال صاحبنظران قرار گرفته است که در ادامه متن کامل آن را میخوانید.
دنیای پس از ویروس کرونا
یووال نوح هراری
مترجم: سعید رمضانپور
بشر اکنون با یک بحران جهانی مواجه است. شاید بزرگترین بحران نسل ما. تصمیماتی که افراد و دولتها در چند هفته آینده اتخاذ میکنند احتمالا دنیا را در سالهای پیش رو شکل خواهد داد. این تصمیمات نه فقط سیستمهای مراقبت از سلامت را شکل خواهند داد، بلکه اقتصاد، سیاست و فرهنگ ما را نیز متاثر میسازند.
ما باید اقدامی سریع و تعیینکننده اتخاذ کنیم. همچنین باید پیامدهای بلندمدت اقداماتمان را در نظر بگیریم. در زمان انتخاب بین گزینههای مختلف باید نه تنها درباره غلبه بر تهدید فوری بلکه همچنین درباره اینکه پس از عبور این توفان در چه دنیایی خواهیم زیست سوال مطرح کنیم. بله، توفان عبور خواهد کرد، بشر زنده خواهد ماند، بیشتر ما زنده خواهیم ماند – ولی دنیا عوض خواهد شد.
بسیاری از تمهیدات کوتاهمدت به روالهای ثابت زندگی تبدیل خواهند شد. این ماهیت شرایط اضطراری است. آنها فرایندهای تاریخی را به سرعت رد(فستفوروارد) خواهند کرد. تصمیماتی که در مواقع نرمال ممکن است تامل در باره آنها سالها طول بکشد ظرف مدت تنها چند ساعت اتخاذ میشوند. تکنولوژیهای ناپخته و حتی خطرناک وارد سرویسدهی میشوند، زیرا مخاطرات دست روی دست گذاشتن و وارد عمل نشدن بزرگتر میشوند.
کل کشورها مثل موش آزمایشگاهی در آزمایشهای اجتماعی در مقیاس وسیع عمل میکنند. چه اتفاقی خواهد افتاد اگر همه از خانه به کار بپردازند و فقط از راه دور با هم ارتباط برقرار کنند؟ چه اتفاقی خواهد افتاد اگر کل مدارس و دانشگاهها به صورت آنلاین تبدیل شوند؟ در مواقع معمول، دولتها، کسب و کارها و هیات مدیره مراکز آموزشی ممکن است هرگز با اجرای چنین آزمایشهایی موافقت نکنند. ولی اینها مواقع نرمال نیستند.
در این مقطع بحرانی، ما باید از بین دو دوگانه دست به انتخاب بزنیم. اولی بین «پایشهای استبدادگرایانه» و «توانمندسازی شهروندان»؛ و دومی بین «انزوای ملیگرایانه» و «همبستگی جهانی».
رصد زیرپوستی
برای متوقف نمودن یک بیماری همهگیر(اپیدمی)، همگان از دستورالعملهای مشخصی پیروی میکنند.
دو راه اصلی برای دستیابی به این هدف وجود دارد. یک روش برای دولت به منظور پایش مردم و مجازات کسانیست که از قوانین پیروی نکنند. امروز، برای نخستین بار در تاریخ بشریت، تکنولوژی امکان پایش مداوم همگان را فراهم آورده است. پنجاه سال پیش، KGB نمیتوانست 24 ساعت روز 240 میلیون شهروند شوروی را تعقیب کند، و همچنین نمیتوانست امیدوار باشد که به شکلی موثر بتواند تمام اطلاعات گردآوری شده را پردازش کند. KGB بر عوامل انسانی و تحلیلگران متکی بود، و نمیتوانست یک عامل انسانی را برای تعقیب تک تک شهروندان بگمارد. ولی اکنون دولتها میتوانند بر حسگرهای همهجا موجود و الگوریتمهای قدرتمند به جای انسانهای پایشکننده اتکا نمایند.
کولسیوم، رم
پیازا بئاتو روبرتو، در شهر پسکارا
چند دولت در نبردشان علیه اپیدمی ویروس کرونا ابزارهای پایشی جدیدی را وارد عمل کردهاند. شاخصترین آنها چین است. از طریق زیر نظر گرفتن اسمارتفونهای افراد از نزدیک، استفاده از صدها میلیون دوربین تشخیص چهره، و مکلف نمودن افراد به چک کردن و گزارش دادن دمای بدن و شرایط پزشکیشان، مراجع چینی نه تنها میتوانند به سرعت افراد مظنون به ناقل کرونا بودن را شناسایی کنند، بلکه رفت و آمدهایشان را نیز زیر نظر بگیرند و هر فردی که با آنها تماس برقرار میکند را نیز شناسایی نمایند. طیفی از اپهای موبایل به شهروندان درباره اینکه نزدیک افراد آلوده هستند هشدار میدهند.
درباره عکاسهای این نوشتار
تصاویری که همراه این مقاله ارائه شدهاند با وبکمهایی گرفته شدهاند که خیابانهای متروکه ایتالیا را پایش میکردهاند و توسط عکاسی به نام Graziano Panfili، و در محیطی محدودشده، یافته شده و دستکاری شدهاند. |
این نوع از تکنولوژی به شرق آسیا محدود نیست. نخست وزیر اسرائیل، بنیامین نتانیاهو، اخیرا به آژانس امنیت اسرائیل اجازه داد كه تکنولوژی نظارتی را كه معمولا برای نبرد با تروریستها استفاده میشود برای ردیابی بیماران مبتلا به کرونا ویروس به كار بگیرد. وقتی کمیته فرعی مربوطه در پارلمان از دادن مجوز به این اقدام سر باز زد، نتانیاهو شخصا وارد عمل شد و آن را تحت عنوان یک «فرمان اضطراری» اجرائی نمود.
شاید بگویید که این اصلا چیز جدیدی نیست. در سالهای اخیر هم دولتها و هم بنگاهها در حال رو آوردن به تکنولوژیهای مداما در حال پیچیدهتر شدنی برای ردیابی، پایش و دستکاری در زندگی مردم بودهاند. با این حال، اگر ما حواسمان جمع نباشد این اپیدمی ممکن است به نقطه عطفی مهم در تاریخ پایش مردم تبدیل شود. چرا که نه تنها ممکن است باعث عادی شدن استقرار انبوه ابزارهای پایشی در کشورهایی شود که تاکنون از پذیرش آنها خودداری میکردهاند بلکه حتی بیشتر به این خاطر خواهد بود که نشانهای از گذاری چشمگیر از پایش «روپوستی» به «زیرپوستی» است.
تا قبل از این، وقتی انگشتتان نمایشگر اسمارتفونتان را لمس میکرد و روی یک لینک کلیک میکردید، دولت میخواست بداند که انگشت شما دقیقا روی چه چیزی کلیک کرده است. ولی با وقوع ماجرای کرونا ویروس، نقطه تمرکز این توجه شیفت پیدا کرده است. حالا دولت میخواهد دمای انگشت شما و فشار خون زیر آن را هم بداند.
پودینگ شرایط اضطراری
یکی از مسائلی که ما در زمینه پایش با آنها مواجه میشویم این است که هیچیک از ما دقیقا نمیدانیم چگونه زیر نظر گرفته شدهایم، و در سالهای آینده چه چیزی رخ خواهد داد. تکنولوژی پایش با سرعت بسیار زیاد در حال توسعه است، و آنچه 10 سال پیش علمی تخیلی به نظر میرسید اکنون خبری قدیمی است. به عنوان یک آزمایش فکری، یک دولت فرضی را در نظر بگیرید که میخواهد که همه شهروندان یک دستبند بیومتریک ببندند که دمای بدن و ضربان قلب را 24 ساعت روز پایش کند. اطلاعات حاصله توسط الگوریتمهای دولتی تدوین و آنالیز میشوند. این الگوریتمها مشخص خواهند کرد که شما بیمار خواهید شد پیش از آنکه از آن مطلع شوید و همچنین خواهند دانست که کجا بودهاید و با چه کسی ملاقات کردهاید. زنجیرههای آلودگی میتوانند به شکل قابل توجهی کوتاه شوند، و حتی به طور کامل برش بخورند. چنین سیستمی مسلما میتواند ظرف مدت چند روز جلوی پیشروی بیماری مسری را بگیرد. شگفتانگیز به نظر میرسد، نه؟
البته، روی بد ماجرا این است که این میتوان به یک سیستم پایشی جدید وحشتناک مشروعیت دهد. اگر، به عنوان مثال، شما بدانید که امروز، برای نخستین بار در تاریخ بشریت، تکنولوژی امکان پایش مداوم همگان را فراهم آورده است
من به جای کلیک کردن روی یک لینک CNN روی لینکی از فاکس نیوز کلیک کردهام این میتواند به شما اطلاعاتی درباره دیدگاههای سیاسی من و حتی شخصیتم بدهد. ولی اگر شما بتوانید وقتی در حال تماشای یک ویدئو کلیپ هستم دمای بدن، فشار خون و ضربان قلب من را پایش کنید خواهید توانست بفهمید چه چیزی من را به خنده وا میدارد، چه چیزی به گریه و چه چیزی باعث میشود واقعا عصبانی شوم.
بسیار مهم است به خاطر داشته باشیم که عصبانیت، شادی، کسالت و عشق همانند تب و سرفه پدیدههای بیولوژیکی هستند. همان تکنولوژی که سرفهها را تشخیص میدهد خندهها را نیز میتواند تشخیص دهد. اگر شرکتها و دولتها جمعآوری اطلاعات بیومتریک ما به طور انبوه را شروع کنند آنها خواهند توانست ما را بهتر از خودمان بشناسند، و پس از آن نه تنها احساسهای ما را پیشبینی کنند بلکه همچنین احساسهای ما را دستکاری کنند و هر آنچه میخواهند به ما بفروشند – چه آن یک محصول باشند و یا یک سیاستمدار. پایش بیومتریک میتواند کاری کند که تاکتیکهای هک اطلاعات توسط Cambridge Analytica چیزی مربوط به عهد حجر به نظر برسند.
کره شمالی را در سال 2030 تصور کنید، زمانی که همه شهروندان باید به صورت 24 ساعته یک دستنبد بیومتریک به دست داشته باشند. اگر شما به سخنرانی «رهبر بزرگ» این کشور گوش دهید و این دستبند علامتهای مشخصه خشم را از شما مخابره کنند، کارتان تمام است.
Veduta della Casa Universitaria در شهر لودی
Spiaggia di Porto San Giorgio در ماری آدریاتیکو
البته شما میتوانید پایش بیومتریک را به عنوان یک تمهید موقتی که در طی وضعیت اضطراری به اجرا در آمده لحاظ کنید، که پس از پایان وضعیت اضطراری کنار گذاشته میشود. ولی تمهیدات موقتی یک عادت بد تداوم پیدا کردن پس از شرایط اضطراری را دارند، به ویژه اگر همیشه یک وضعیت اضطراری جدید در افق در کمین باشد.
به عنوان مثال، کشور زادگاه من اسرائیل در طی جنگ استقلال 1948 یک وضعیت اضطراری اعلام کرد که مجموعهای از تمهیدات موقتی از سانسور رسانهها و مصادره اراضی تا مقررات ویژه برای تهیه پودینگ را توجیه میکرد(اصلا شوخی نمیکنم). جنگ استقلال مدتهاست تمام شده، ولی اسرائیل هرگز پایان این وضعیت اضطراری را اعلام نکرد، و نتوانسته بسیاری از تمهیدات «موقتی» 1948 را ملغا کند(البته خوشبختانه فرمان پودینگ شرایط اضطراری در سال 2011 ملغا شد).
حتی وقتی عفونتهای ناشی از کرونا ویروس به صفر کاهش یابند، برخی دولتها که شدیدا به جذب دادهها علاقهمندند ممکن است اینگونه استدلال کنند که به این خاطر به اجرائی نمودن سیستمهای پایش بیومتریک نیاز داشتهاند که از بروز موج دوم کرونا ویروس نگران بودند، یا چون یک گونه جدید ابولا در آفریقای مرکزی در حال گسترش یافتن است، یا به هر دلیل دیگری که بتوان متصور شد. در سالهای اخیر جنگ بزرگی بر سر حریم خصوصی ما به راه افتاده است. بحران کرونا ویروس میتواند نقطه عطف این این نبرد باشد. وقتی به افراد فرصتی برای انتخاب از بین حریم خصوصی و سلامت داده شود، آنها معمولا سلامت را انتخاب خواهند کرد.
پلیس صابون
خواستن از مردن برای انتخاب از بین حریم خصوصی و سلامت، در واقع، ریشه اصلی مساله است. چون این یک انتخاب نادرست است. ما میتوانیم و حق داریم هم از حریم خصوصی و هم از سلامت بهرهمند باشیم. ما میتوانیم انتخاب کنیم که سلامتمان مورد حفاظت قرار بگیرد و اپیدمی کرونا ویروس متوقف شود و این کار نه با برقراری رژیمهای پایشی استبدادی بلکه از طریق توانمندسازی شهروندان رخ دهد.
در هفتههای اخیر، برخی از موفقترین تلاشها برای محدودسازی اپیدمی کروناویروس کره جنوبی، تایوان و سنگاپور هماهنگسازی شدهاند. با اینکه این کشورها استفادههایی نیز از اپلیکیشنهای ردیابی داشتهاند، ولی بیشتر بر آزمایشهای گسترده، گزارشدهی صادقانه، و همکاری علاقهمندانه مردمی که به خوبی در جریان اطلاعات قرار داشتهاند متکی بودهاند.
پایش متمرکز و مجازاتهای سخت به تنهایی برای واداشتن مردم به پیروی از دستورالعملهای و مقررات مفید نیستند. وقتی اطلاعات علمی به اطلاع مردم رسانده شود، و وقتی مردم به مراجع عمومی اعتماد نمایند تا به آنها این واقعیتها را اطلاع دهند، شهروندان میتوانند حتی بدون اینکه «برادر بزرگتر» بالای سرشان باشد کار درست را انجام دهند.
مردم اگر خودانگیخته و آگاه باشند معمولا به مراتب قدرتمندتر و موثرتر از مردمی خواهند بود که زیر نظر پلیسی عمل میکنند و بیتوجه هستند.
به عنوان مثال، شستن دستها با دست را در نظر بگیرید. این یکی از بزرگترین پیشرفتهای بشر در حوزه بهداشت بوده است. این اقدام ساده هر سال باعث نجات جان میلیونها نفر میشود. شاید از نظرمان کم اهمیت باشد ولی از قرن نوزدهم بود که دانشمندان اهمیت شستن دستها با صابون را کشف کردند. پیش از آن حتی پزشکان و پرستاران بدون این که دستهایشان را بشویند از یک عمل جراحی به عمل جراحی بعدی میرفتند. امروز میلیاردها انسان روزانه دستهای خود را میشویند، نه به این دلیل که از پلیس صابون میترسند، بلکه به این دلیل که واقعیتها را درک میکنند.
من به این خاطر دستهایم را با صابون میشویم که درباره ویروسها و باکتریها اطلاعات دارم، میدانم که این ارگانیسمهای ریز موجب بیماری میشوند، و میدانم که صابون میتواند آنها را از بین ببرد.
قطر سلطنتی کاسرتا
Lungomare di Forte dei Marmi، در ورسای
ولی برای دستیابی به چنین سطحی از شایستگی و همکاری، شما به اعتماد نیاز دارید. افراد باید بتوانند به دانش اعتماد کنند، به مراجع عمومی اعتماد کنند، و به رسانهها اعتماد کنند.
در طی چند سال اخیر، سیاستمداران مسئولیتنشناس تعمدا اعتماد به دانش به مراجع محلی و رسانهها را تضعیف کردهاند. حالا همین سیاستمداران مسئولیتنشناس وسوسه شدهاند که راه سختگیرانه اقتدارگرایی را در پیش بگیرند، با این استدلال که نمیتوان به عموم برای اجرای درست کارها اعتماد کرد.
طبیعیست که اعتمادی که سالهاست فرسوده شده است یک شبه قابل بازسازی نیست. ولی این اعتمادسازی روندی ساده ندارد. در زمان بروز بحران، نظرات هم ممکن است به سرعت تغییر کنند. شما ممکن است سالإها جر و بحثهای تلخی با خواهر و برادرتان داشتهاید ولی وقتی شرایط اضطراری رخ میدهد شما ناگهان یک مخزن مخفی از اعتماد و مودت را کشف میکنید و به کمک یکدیگر میشتابید.
به جای ساخت یک رژیم پایشی، هنوز خیلی برای بازسازی اعتماد افراد به دانش، به مراجع دولتی و به رسانهها دیر نشده است. قطعا ما باید از این تکنولوژیهای جدید نیز استفاده کنیم ولی این تکنولوژیها باید شهروندان را نیز توانمندسازی کنند. من کاملا با پایش دمای بدن و فشار خونم موافقم، ولی این اطلاعات نباید برای خلق یک دولتِ از همه نظر توانمند استفاده شوند، بلکه این اطلاعات باید مرا قادر سازد تا انتخابهای شخصی آگاهانهتری داشته باشم و همچنین دولت در قبال تصمیماتش پاسخگوتر باشد.
اگر بتوانم وضعیت پزشکیم را به صورت 24 ساعته پیگیری کنم نه تنها متوجه خواهم شد که آیا به یک خطر برای سلامت دیگر افراد تبدیل شدهام یا نه، بلکه متوجه خواهم شد که چه عادتهایی در سلامت من نقشآفرین اگر شرکتها و دولتها جمعآوری اطلاعات بیومتریک ما به طور انبوه را شروع کنند آنها خواهند توانست ما را بهتر از خودمان بشناسند، و پس از آن نه تنها احساسهای ما را پیشبینی کنند بلکه همچنین احساسهای ما را دستکاری کنند و هر آنچه میخواهند به ما بفروشند
هستند. و اگر بتوانم در صورت گسترش کروناویروس به آمارهای قابل اطمینانی دسترسی پیدا کنم و آنها را آنالیز کنم، این امکان را خواهم یافت که قضاوت کنم آیا دولت واقعیت را به من میگوید یا و آیا خط مشیهای درستی را برای مبارزه با اپیدمی در پیش گرفته است یا نه.
هرگاه صحبتی در مورد پایش مطرح شود این نکته را به خاطر داشته باشید که تکنولوژی پایشی که فقط برای نظارت دولتها بر مردم قابل استفاده نیست، بلکه افراد هم میتوانند از آن برای پایش دولتها استفاده کنند.
از این رو اپیدمی کروناویروس یک آزمون عمده شهروندی است. در روزهای پیش رو، هر یک از ما باید تصمیم بگیریم که به اطلاعات علمی و کارشناسان حوزه سلامت، و نه تئوریهای توطئه بیپایه و سیاستمداران خودخدمت، اعتماد کنیم. اگر انتخابمان درست نباشد در واقع آزادیهای ارزشمند خودمان را از خود گرفتهایم، با این تصور که این تنها را حفاظت از سلامتمان است.
ما نیاز به یک طرح جهانی داریم
دومین انتخاب مهمی که با آن مواجه میشویم بین انزوای کشوری و همبستگی جهانی است. هم خود اپیدمی و بحران اقتصادی حاصله مسائل جهانی هستند. آنها به شکلی موثر تنها از طریق همکاری جهانی قابل حل هستند.
اول و جلوتر از هر چیز، به منظور شکست دادن این ویروس، ما باید اطلاعات را در سطح جهانی به اشتراک بگذاریم. این مزیت بزرگ انسانها نسبت به ویروسها است. یک کروناویروس در چین و یک کروناویروس در آمریکا نمیتوانند با هم درباره نحوه آلوده کردن انسانها تبادل تجربیات کنند، ولی چین میتواند درسهای ارزشمند بسیاری درباره کروناویروس و نحوه مقابله با آن به آمریکا انتقال دهد. آنچه یک پزشک ایتالیایی در میلان در صبح اول وقت کشف میکند تا بعد از ظهر میتواند به نجات جان افرادی در تهران کمک کند. وقتی بریتانیا بین چند نوع خط مشی مردد باشد میتواند از کرهایها که چند ماه پیش از این با معماهای پیچیده مشابهی مواجه بودهاند مشاوره بخواهد. ولی برای اینکه چنین چیزی رخ دهد، ما به یک روحیه همکاری و اعتماد جهانی نیاز داریم.
در روزهای پیشِ رو، هر یک از ما باید انتخاب کنیم که به دادههای علمی و کارشناسان سلامت اعتماد کنیم، و نه به تئوریهای توطئه بیپایه و اساس و سیاستمداران خودخدمت.
کشورها باید به اشتراکگذاری آزادانه تمایل داشته باشند و متواضعانه خواهان دریافت توصیهها و مشاورهها شوند، و باید بتوانند به دادهها و بینشهایی که دریافت میکنند اعتماد نمایند. ما به تلاشی جهانی برای تولید و توزیع تجهیزات پزشکی نیز نیاز داریم، به ویژه کیتهای آزمایشی و دستگاههای تنفس مصنوعی.
به جای اینکه هر کشور تلاش کند این کارها را به صورت محلی به انجام برساند و هر نوع تجهیزاتی که برایش ممکن باشد را برای خود جمعآوری کند، یک تلاش هماهنگ جهانی میتواند باعث تسریع قابل توجه تولید و کسب اطمینان از اینکه تجهیزات نجاتبخش جان به شکلی منصفانهتر توزیع شوند گردد. درست همانطور که کشورها صنایع کلیدی را در طول یک جنگ، ملی میکنند، جنگ بشر علیه کروناویروس میتواند ما را به «بشری کردن» خط تولیدهای حساس ملزم نماید.
یک کشور ثروتمند که موارد معدودی از کروناویروس دارد باید تمایل داشته باشد تجهیزات ارزشمند را به یک کشور فقیرتر که موارد ابتلای زیادی دارد ارسال کند، با این دلگرمی که بعدها وقتی خودش نیاز به کمک داشت کشورهای دیگر به یاریش خواهند آمد.
ما میتوانیم یک تلاش جهانی مشابه را برای تجمیع پرسنل پزشکی در نظر بگیریم. کشورهایی که در حال حاضر کمتر آسیب دیدهاند میتوانند کارکنان پزشکی را به مناطقی از جهان که بیشترین صدمه را دیدهاند بفرستند، هم برای کمک به آنها در وقت نیاز، و هم به منظور کسب تجربه ارزشمند. اگر بعدها شرایط اپیدمی تغییر کرد کمکها میتواند به سمت مقابل روانه شود.
همکاری جهانی به شکلی بسیار مهم در جبهه اقتصادی نیز مورد نیاز باشد. با توجه به ماهیت جهانی اقتصاد و زنجیرههای عرضه، اگر هر دولت کار خودش را با بیتوجهی کامل به دیگران انجام دهد، نتیجه آن هرج و مرج و تعمیق بحران خواهد بود.
ما به طرح اقدام جهانی نیاز داریم، و سریعا هم به آن نیاز داریم.
یک لازمه دیگر عبارت است از دستیابی به توافقی جهانی در زمینه سفر. تعلیق تمام سفرهای بینالمللی به مدت چند ماه موجب دشواریهای فراوانی خواهد شد و جنگ علیه کروناویروس را کند خواهد نمود. کشورها باید همکاری کنند تا اجازه داده شود که حداقل عده قلیلی از مسافران ضروری به رفت و آمد بین کشوری ادامه دهند: دانشمندان، پزشکان، روزنامهنگاران، سیاستمداران، تجار. این کار با دستیابی به یک توافق جهانی درباره پیشغربالگری مسافران توسط کشورهای اصلیشان قابل انجام است. اگر شما بدانید که فقط مسافرانی که به دقت غربالگری شدهاند اجازه ورود به یک هواپیما را پیدا کردهاند، تمایل بیشتری به پذیرششان در کشورتان از خود بروز خواهید داد.
کلیسای دومو، فلورانس
ترر سان گیوانی، در لچه
متاسفانه در حال حاضر به ندرت هیچ یک از این موارد را به اجرا در میآورند. یک فلج جمعی گریبانگیر جامعه بینالمللی شده است. به نظر میرسد که هیچ بزرگتری برای تصمیمگیری وجود ندارد. انتظار میرفت که چند هفته پیش یک جلسه اضطراری رهبران جهانی برگزار شود تا به یک طرح اقدام مشترک برسند. رهبران G7 تازه همین چند روز پیش بود که یک ویدئوکنفرانس ترتیب دادند، که آن هم به طرحی با دستور کار اینچنینی ختم نشد.
در بحرانهای جهانی قبلی، همچون بحران مالی 2008 و اپیدمی ابولای 2014، آمریکا نقش رهبری جهان را بر عهده گرفته بود، ولی دولت کنونی آمریکا از بر عهده گرفتن نقش رهبری خودداری کرده است. این دولت روشن ساخته است که اهمیت دادن به بزرگی آمریکا برایش به مراتب بیشتر از آینده بشریت اهمیت دارد.
این دولت حتی نزدیکترین همپیمانانش را رها کرده است. وقتی دولت فعلی آمریکا تمام سفرها از اتحادیه اروپا را ممنوع کرد برایش اهمیتی نداشت که به اتحادیه اروپا تذکر قبلی بدهد –این که با اتحادیه اروپا درباره این اقدام فوقالعاده مشورت کند که بماند.- حتی یک رسوائی را در مورد آلمان رقم زده است، با ارائه پیشنهاد 1 میلیارد دلاری به یک شرکت داروسازی آلمان برای خرید حقوق انحصاری برای یک واکسن کوید-19 جدید.
حتی در صورتی که دولت فعلی تغییر رویه دهد و به یک طرح اقدام جهانی ارائه کند باز هم قلیل خواهند بود آنهایی که از رهبری پیروی کنند که هرگز مسئولیت بر عهده نمیگیرد، هرگز اشتباهاتش را قبول نمیکند، و مدام همه تقدیر و تحسینها را برای خودش جلب خواهد نمود، ولی تقصیرها را به گردن دیگران میاندازد.
اگر خلاء بر جا مانده از آمریکا توسط کشورهای دیگر پر نشود، نه تنها توقف اپیدمی کنونی دشوارتر خواهد شد، بلکه میراث آن به مسمومسازی روابط بینالملل در سالهای پیش رو کمک خواهد کرد. با این حال هر بحران یک فرصت نیز هست. ما باید امیدوار باشیم که اپیدمی کنونی به بشر برای درک خطر جدی ناشی از عدم همبستگی جهانی کمک کند.
بشریت باید تصمیمی اتخاذ کند. آیا ما مسیر ناهمبستگی را طی خواهیم نمود، یا مسیر همبستگی جهانی را در پیش خواهیم گرفت؟ اگر ناهمبستگی را انتخاب کنیم این کار نه تنها بحران را طولانیتر خواهد کرد بلکه احتمالا منتج به فجایع حتی بدتری نیز در آینده خواهد شد.
اگر ما همبستگی جهانی را انتخاب کنیم، این یک پیروزی خواهد بود، نه فقط علیه کروناویروس بلکه همچنین علیه هرگونه اپیدمی و بحران آتی که ممکن است در قرن بیست و یکم به بشر حملهور شود.
* یووال نوح هراری نویسنده معروف کتابهای «انسان خردمند»، «انسان خداگونه» و «21 درس برای قرن بیست و یکم» است.
جای کمی تفکر و تأمل دارد.