محمود اروج زاده
سرويس مصاحبه ایتنا - مهندس نصرالله جهانگرد، دبير شورای عالی اطلاعرسانی است، و همچنين نماينده ويژه رييس جمهور در طرح تكفا، طرحی با هدف توسعه و كاربری فناوری اطلاعات در كشورمان.
جهانگرد، سال گذشته، با توجيه لزوم تشويق توليد محتوای مثبت و مفيد در شبكه، نگاه مثبت خود را به پديده نوظهور وبلاگ نشان داد، ولی اكنون پس از يك سال، اساساً موضوع توليد محتوا را مثبت، و بلكه كاملاً ضروری ميداند، و آن را قدمی در زنده نگاه داشتن زبان و فرهنگ ما در شبكه میشمارد.
در اين گفتوگو هم خواهيد ديد كه او نگرانی نسبت به كيفيت محتوا را چندان به جا نمیداند: «اصل توليد و ارائه محتوای فارسی در فضای سايبر، مطلوب ماست و محتوا مسئله بعدی است.» و به همين دليل، و البته دليل ديگری كه در دل گفتوگو خواهيد دانست، به خاطر حرفهای ناگفتهاش، جهانگرد احساس میكند كه نياز به يك وبلاگ شخصی دارد...
شما چه تصوير و تصوری از وبلاگ داريد؟
به نظر من وبلاگ، وجه و صورت ديجيتالي هويت شهروندي است، يعني همانطور كه مرا در جامعه، با فيزيك و رفتار و مشخصاتم ميشناسند، در فضاي ديجيتال هم از طريق وبلاگم ميتوانند بشناسند.
البته اين شهروندان، همگي هم شناخته شده نيستند...
وبلاگنويسي بارزترين وجه بروز شهروندي در محيط رايانهاي است، البته در هر فرهنگي نحوه استفاده از اين محيط متفاوت است، مشابه تفاوت تمدني شهروندان در تهران و دمشق و نيويورك و... با فرهنگهاي متفاوت
در فضاي پيچيده ايراني، ما معمولاً در صحبتهاي عادي و روزمره هم شفاف نيستيم و دوپهلو صحبت ميكنيم و زبان استعاره داريم، براي همين شما معمولاً در پاسخ سوال خودتان، به جاي جواب صريح، اين را ميشنويد كه "چطورمگه؟" يعني هر فرد تا ابعاد مسئله را به طور كامل نشناسد و دور و بر آن را نبيند اظهار نظر نميكند، اين به نوعي محافظهكاري و يا به تعبير ديگر استتار است و...
يعني نوعي دوگانگي يا رياكاري در عمل؟
نه! بحث دورويي و رياكاري در جاي ديگري بروز ميكند، ولي اين پيچيدگي را كه ميگويم، در واقع فضای ارتباطات و كامپيوتر به آن كمك كرده است، چون فرضاً شخصي ميتواند در اين فضا، ظاهرا ناشناس باقي بماند و هرچه ميخواهد بگويد. حالا اگر اينها مبتني بر ادبيات و فرهنگ سالمي باشد، مشكلي بروز نميكند. ولي اگر بنيه فرهنگي نداشته باشد، ميتواند حاوی مقداری تخريب هم باشد. يكي از دوستانم در وبلاگش مطلبي نوشته بود و شخصي آمده بود و با عنوان "دوست ناشناس" ناسزا گفته بود. او هم با وجودی كه خودش هيچ جوابي نداده بود، ولي دوستان و خوانندگان ديگر آمده بودند و به اين فرد ناشناس جواب داده بودند و در نتيجه يك محيط چالش و گفتوگو شده بود كه جالب بود و...
موضوع وبلاگها و همچنين مسابقه هم از اين نقطهنظر برای شما جالب بوده؟
بله، البته به نظرم نكته اصلي اين است كه هرگز نبايد به اين فكر بود كه جايي(مخصوصا دولتي) بخواهد وبلاگها را بررسي كند و مثلاً امتياز بدهد و از اين قبيل، به نظرم اصلاً نبايد به دنبال اين فكر بود و ما هم نيستيم و اصولاً شدني هم نيست، آنچه مهم است اين است كه ببينيم كه اين انرژی بزرگ و فراواني كه در فضای وبلاگها ايجاد شده، آيا ميتوان با همفكري، استفاده بهتری كرد و زمينه رشد را فراهم كرد؟ مثلاً اگر من وقت كافي داشتم شروع به خواندن وبلاگهای بيشتری میكردم و نگاهم اين بود كه آيا ميتوان در رشتههاي مختلف از اين استعدادهای فراوان استفاده كرد كه هركسي حتي يك ذره در تصحيح و رفع مشكلات كمك كند؟ از اين كه هر كسي ميتواند در باره مسائل مختلف از جوی خيابان و درختها و مسائل شهری گرفته تا موسيقي و هنر و اجتماع نظر دهد، چون الآن ديگر ابداعات و اختراعات، ديگر به شكل معجزه بروز نميكند، بلكه به صورت پيوسته و تدريجي پيدا ميشوند و بنابراين توجه به ايدهها و استعدادهاي مختلف و كوچك هم ضروری است، مجموعه ثروت علمي يك جامعه پيشرفته، حاصل جمع همه نظرات ريز و درشت همگان است، يعني از ميليونها ايده كوچك نهايتاً يك ايده و حركت مهم و سرنوشتساز شكل ميگيرد.
حالا مجموعه نيروها و جوانها و دانشجوها و كارمند و ...هركدام ميتوانند حتي يك ذره نسبت به حوزه تجربه خودشان نظر اصلاحي و بهبود كننده اظهار كنند، حالا فرض كنيد ما بتوانيم با روشهای Metasearch ببينيم كه مثلاً امروز جمع نظراتي كه در وبلاگهايمان درباره ترافيك داده شده، چه بوده؟ البته الان سايتهای زيادی هستند كه درباره مسائل مختلف نظرخواهي ميكنند و آن را منعكس ميكنند، ولي راه ديگر اين است كه حالا كه هركسي در وبلاگ خودش آزادانه مي نويسد، ما برويم و آنجا جستوجو كنيم و مجموعه نظرات را جمعآوری كنيم و استفاده كنيم.
به هرحال به نظر من فضاي وبلاگها جای خوبي براي تبيين نتوندی و شهروندی فضای رايانهای و مشاهده آن است، فضايي كه در آن هركسي ميتواند انديشهها و نظرات و خاطرات و زندگي خودش را بنويسد در زمينههای گوناگون، البته وجود بزه هم مانند جامعه در آن عادی است. حالا اين كه در اين مورد چه بايد كرد به نظرم دنيا در حال بررسي و تجربه اين مسئله است كه آيا با آن برخورد شود يا نه؟ و يا اصلا امكان برخورد هست يا نه؟ ما هم در حال استفاده از اين تجربهايم.
علت گسترش غيرمنتظره وبلاگ را در كشورمان چه ميدانيد؟
ما جامعه خيلي جواني هستيم، وبلاگ اين قدرت را به همه داده كه نويسنده و خواننده و ناشر و توليدكننده شوند، يعني ابزاری است كه تعاريف را عوض ميكند و اين امكان را ميدهد كه فردی هم كارگردان و هم بازيگر و هم تماشاچي باشد و اين خيلي جذاب است.
اين جذابيت از كجاست؟
مهمترين بخش قابل لمس براي همه كاربران، محتوايي است كه به شكلهای مختلف در شبكه ميبينند. موضوع وبلاگنويسي در اين ميان، يك متد بسيار جذاب و سهل است كه اين امكان را به همه ميدهد كه در نقش نويسنده و خواننده و ...باشد. از طرف ديگر، به تنوع كساني كه وبلاگ مينويسند، محتواي متفاوت وجود دارد، تاريخي، خاطرات، ادبي، و... هرچه به ذهن مي رسد و به نوعي معرف جامعه رايانهای شده است.
با اين تعريفتان، حتماً توجه داريد كه فضاي وبلاگها، فضايي وحشي و آزاد است، يعني همه ميتوانند با امكاناتي كه اين محيط به آنها ميدهد، كاملاً راحت و بدون ملاحظات بيروني بنويسند؛ شايد برخي كه مدام دنبال يافتن عيب و سپس محدود كردن آدمها هستند، اينجا هم سريع دنبال جرم و خطا ميگردند...
ببينيد، تعريفي كه من از وبلاگ كردم، تعريف منطقي بود، هرچند چيزي كه ما در وبلاگهاي خودمان ميبينيم، طبيعتا ويژگي شرايط خاص اجتماعي و فرهنگي جامعهمان است وقتي پنهان كاري نباشد. افراد با هويت روشن ابراز نظر ميكنند و با يكديگر ديالوگ ميكنند. معمولا وقتي هويت فردي مشخص نباشد، شما با او ديالوگ قوي برقرار نميكنيد.
در كشورهاي پيشرفته، دستگاههاي نظارتي اين توان را دارند كه هر Transaction را پيگيري كنند كه ما در اين زمينه به دليل روابط محدود بينالمللي در حوزه اينترنت، اصولاً ضعف هم داريم، در نتيجه برخي آدرسها قابل رديابي نيستند؛ اين فضاي پنهانكاري كمك كرده كه افراد مكنونات قلبي و ويژگيهاي شخصي دلخواه خود را با هويت پنهان بيان كنند.
اگر كسي به صورت ناشناس صحبت كند، ميتوان او را مانند كسي فرض كرد كه در اتاقي خالي باشد، كه نوع لباس پوشيدنش آزادتر از زماني است كه در مقابل مردم است، ولي اينطور نيست كه عريان در اتاق بنشيند، هرچند لباس راحت به تن دارد. در فضاي وبلاگ نويسي با اين مشخصات ميتوان كساني را يافت كه در ميز شخصي و خصوصي خودشان، مطالبي را فراتر از عريان عرضه ميكنند، خوب قابل درك است كه اين در واقع نوعي مقابله با ناخواستههاي اجتماعي است كه شخص به اين وسيله به صورت افراطي با آن مقابله ميكند، ولي سواي اين موارد در فضاي ديجيتالي، اصولا آدمها خيلي ركتر و گاهي هم تلختر با هم ديالوگ برقرار ميكنند، و اين نگاه انتقادي هم عموماً در واقع نشان از خيرخواهي دارد و انتظار بهبود وضع طرف مقابل و جامعه. اينها مجموعا طبيعت ساخت جوان ماست. موارد جزئي احتمالي بزه هم اصلا داراي آن وزن قابل توجه نيست، من با اطلاعي كه از اين مجموعه دارم، و تا حدودي هم در جريان آنها هستم اعتقاد ندارم كه در فضاي وبلاگها مشكل داريم، بلكه به تدريج با عاديتر شدن اين ديالوگها، كمتر شاهد مشكل هستيم.
پيدايش وبلاگ وبلاگ در كشورمان، همزمان است با گسترش اينترنت در كشورمان، و نتيجه اين است كه هجوم كاربران به سمت اينترنت، همزمان با توليد محتوا روي شبكه است، يعني كاربران در همان شروع كار در شبكه، به جاي اين كه فقط خواننده و منفعل باشند، خود توليد كننده و فعالند. ميخواهم بدانم در مجموعه دولت و سياستها، اين نكته به ويژه مسئله توليد محتوا، چه جايگاهي دارد؟
ما هدفمان تكيه جدي بر توليد محتواست. چون در فضاي سايبر، هويت هر قوم و ملتي از طريق عرضه محتوايي آنها ديده ميشود، بنابراين هرملتي كه در عرضه محتوا و زبان خود بيشتر تلاش كند، بيشتر توانسته خود را در روي شبكه عرضه و معرفي كند، يعني ميتوان ميراترين زبانها را با تحرك و توليد، در شبكه زنده نگاه داشت، در عين حال هم ميتوان زبانهاي قوي را با عدم تحرك، از بين برد. در نتيجه اصل توليد و ارائه محتواي فارسي در فضاي سايبر، مطلوب ماست و محتوا مسئله بعدي است.
در برنامههايتان چطور؟
در سياستهاي مالي، و در تمام قراردادها، نسبتهايي از هزينه را ما پرداخت ميكنيم، ولي وقتي اين مسئله به توليد محتوا ميرسد، اين نسبت به شدت افزايش پيدا ميكند و گاه تا صد درصد ميرسد. يعني طرح تكفا بيشترين تلاشش صرف دادن اعتبار براي توليد محتواست، اعم از نرمافزار و پايگاه اطلاعات و انواع بانكهاي اطلاعاتي
ولي ميدانيد كه معمولاً مجموعههاي كوچك و كمتر شناخته شده خصوصي(كه به تدريج در حال افزايشند)، در اين موارد عموماً بينصيب ميمانند، آيا در اين مورد كاري ميشود؟ به عنوان مثال صريح، مجموعهها و سرويسدهندههايي كه به صورت جدي و رايگان زمينه توليد محتواي انبوه توسط عموم مردم را فراهم ميكنند؟
اصولاً اعتبارات دولتي از طريق دستگاههاي دولتي داده ميشود، ولي براي كمك به بخش خصوصي، بخشي از اين اعتبارات را از طريق مجموعهاي نيمه دولتي هزينه ميكنيم. در مورد مجموعهها و شركتهاي كوچكتر، اگر پروژههاي محتوايي خوب ارائه شود، از همين طريق حتماً حمايت و اقدام ميكنيم.
ببينيد، اين مشكل كلي مورد نظر شما، در واقع يك اشكال متعارف در توسعه كشورهاست. در كشورهاي توسعهيافته، مجموعههاي مشخصي وجود دارند كه روي ايدهها سرمايهگذاري ميكنند. البته ايدهها معمولاً متعلق به گروههاي كوچك است، مثلاً بازيهاي كامپيوتري معروف را گاه ميبينيد كه كار يك گروه كوچك يا حتي يك نفر است، وقتي كه صنعتي شد، قطعا شاخ و برگ پيدا ميكند و توسعه مييابد.
ما هنوز در مرحله شكل دادن به اين اندامها براي توسعه هستيم. الآن هم به دنبال اين هستيم كه در مجموعههاي جوانتر، واسطهاي پيدا كنيم كه اين ايدههاي خوب را پيدا كند و آنها را كمك كند. خودمان هم براي تصحيح اين چرخه، تجربههاي كشورهاي توسعه يافته را مطالعه ميكنيم و قصد اختراع دوباره چرخ را نداريم.
ظاهرا شما در مجموعه دولت از وبلاگ دفاع ميكنيد؟ قضيه طرح بيسابقه و مثبت موضوع وبلاگ توسط آقاي رئيس جمهور در ژنو چه بود؟
بله همينطور است، البته در مجموعه مخالفتي در اين زمينه نداريم، و من هم در ژنو به ايشان اطلاعاتي دادم كه مجموعاً اظهارنظر خوبي بود.
پس چرا آن مشكل براي سينامطلبي كه از وبلاگنويسان خوب و معروف قديميمان است پيش آمد؟
من متاسفانه نتوانستم اطلاعات دقيق و روشني از مسئله ايشان به دست بياورم و مطلع هم شدم كه متاسفانه ايشان كشور را ترك كرده است. طبيعتاً گاه اتفاقاتي ميافتد كه نميتوان براي آن جواب و توجيه روشني يافت، گاه هم حاصل سوتفاهم است، ولي قطعا الآن قاعدهاي وجود ندارد كه بتوان با وبلاگها طرف شد و يا برخورد كرد، اصولاً فضاي وبلاگها، فضاي گفتوگوهاي محدود است كه البته اگر وبلاگ پربينندهاي باشد، اين تعداد افزايش خواهد يافت، ولي به نظر من به دنبال موارد تخريبي در اين حوزه نميتوان گشت و نگراني وجود ندارد، مانند يك جامعه معمولي، جنبههاي گوناگوني وجود دارد كه به تدريج قواعد و روال خودش را پيدا ميكند.
آقاي ابطحي كه از همكاران شما در دولت است. وبلاگ خودش را راهاندازي كرده، به نظر ميرسد شما بايد زودتر اين كار را ميكرديد، اينطور نيست؟
(ميخندد): ببينيد وبلاگنويسي اگر بخواهد جدي باشد، وقت زيادي ميخواهد، البته من گاهي و بعضي وبلاگها را ميخوانم، اتفاقاً اين روزها خيلي احساس ميكنم كه نياز دارم به داشتن وبلاگ ...
چطور؟
چون خيلي بحثها دارم كه نميتوانم جاهاي ديگر بيان كنم ... اگر بتوانم فرصت كنم و آنها را بنويسم خيلي خوب است، شايد بشود اينترفيسهايي پيدا كرد كه حرف و صحبت و بحث را متن تبديل كند...