۰
plusresetminus
شنبه ۳ تير ۱۳۸۵ ساعت ۰۶:۰۱

براي حضور در "وب" بايد خط فارسي را اصلاح کرد

موضوع خط و زبان فارسي متوليان زيادي دارد. اين مسئله تداخلي در حوزه‌هاي کاري ايجاد نمي‌کند؟ تداخل زماني شکل مي‌گيرد که اشتراکي در منافع يا برنامه‌ها وجود داشته باشد و چند نهاد ذيربط اهداف هماهنگي نداشته باشند. در اين مورد خاص بايد پرسيد که آيا براي زبان به برنامه‌ريزي نياز داريم؟ يعني زبان به عنوان يک موضوع و مساله مطرح شده و آيا زبان فارسي اصلا مساله‌اي دارد؟ اگر مساله دارد مشکلش کجاست و در چه ابعادي بايد مطرح شود و چه کسي بايد اين مساله را حل کند. اصلا بايد دولت وارد شود يا نه؟ مگر زبان فارسي را از قديم تا به حال کسي نگه داشته يا بعد از اين کسي بايد نگهش دارد؟ پس مشکل چيست؟ اگر زبان فارسي مي‌ماند و اطمينان داريم که مي‌ماند، اگر زبان فارسي جزو تکامل يافته‌ترين زبان‌هاي دنياست، پس ما چه چيزي مي‌خواهيم به اين زبان بدهيم؟ جايي مي‌خواندم که اوج هنر در ادبيات است، اوج ادبيات هم ادبيات عرفاني زبان فارسي است. خب، براي چنين زباني ما بر اساس چه محوري بايد برنامه‌ريزي کنيم؟ درباره برنامه‌ريزي زباني در پژوهشگاه‌هاي ما و در ميان اساتيد و دانشگاهيان درباره اين مساله به صورت مختصر بحث‌هايي شده است اما اينکه به ادبيات غالبي تبديل شود، خير. در نتيجه در کامپيوتر هم برنامه‌اي براي اين زبان تعريف نشده است. فارسي هست، اينترنت مي‌آيد، برخي از نرم‌افزارها مشکلات مقطعي دارند اما نمي‌شود مشکلات مقطعي را تعميم داد و گفت که کل زبان مساله دارد. بعضي مشکلات در فونت است، بعضي مشکلات در فرهنگ لغت و ديکشنري است يا گفت‌وگو، مکالمه و آموزش اما همه چيز درباره حضور زبان فارسي در رايانه مقطعي ديده شده است. بحث کارگروه خط و زبان فارسي که در شوراي عالي اطلاع‌رساني مطرح شد، پيشنهادم در گروهي که داشتيم اين بود که با کمک تمام کساني که به نحوي با زبان فارسي سر و کار دارند، برنامه‌اي تعريف کنيم و بر اساس آن کار کنيم. حوزه مساله‌اي ما هم اين بود که گفتيم زبان الان يک چالش اصلي دارد و آن هم رشد سريع تکنولوژي است و تا به حال با چنين رشدي مواجه نبوده ايم. اين سرعت اين نياز را ايجاد مي‌کند که با آن همراهي کنيم. براي اين همراهي هم در طبقه تحصيلکرده، برگزيده و نخبه جامعه مشکلي نداريم چون دانشگاه‌ها همه دارند همگام با تکنولوژي پيش مي‌آيند. يعني مي‌شود گفت که در تمام رشته‌ها مشکل همراهي با پيشرفت تکنولوژي را نداريم ولي نمي‌توانيم از آن استفاده کلان کنيم، چون دانش و فناوري ما بومي نمي‌شود. اگر بخواهيم بومي شود، بايد جذب شود و به زندگي مردم برود. يکي از شاخص‌هاي جذب، زبان است. مردم چيزي را مي‌پذيرند که حداقل بتوانند اسمش را درست بگويند يا بتوانند راجع به آن صحبت کنند. در خانواده‌ها نسل‌هاي قديمي‌تر با آن چيزهايي از فناوري جديد کنار مي‌آيند که مي‌تواند اسم آن را تلفظ کنند و با آن احساس نزديکي مي‌کنند. نام اين فناوري‌ها حتي اگر از لحاظ آوايي به فارسي نزديک باشد، کمک مي‌کند که تکنولوژي آن را بپذيرند. پس يک بخش از اين حوزه واژگان است و يک بخش ديگر آن هم دسترسي است. اگر واژگان را داشته باشيم مي‌توانيم در حوزه‌هاي مختلف جذب تکنولوژي شويم. واژه‌هايي مثل خودرو در ايران جذب شده است و متعلقات آن مثل گلگير، سگدست، فرمان و... را خودمان ساخته‌ايم اما مثلا هواپيما هنوز براي يک عده تشخص ايجاد مي‌کند يا غريب است. اگر يک روستايي بخواهد سوار هواپيما شود با واژه‌هايي که در فرودگاه و پيش از پرواز مي‌شنود مشکل پيدا مي‌کند و از آنها خوشش نمي‌آيد و اگر مجبور نباشد با هواپيما نمي‌رود. اين يک مجموعه واژگان عمومي و علم عمومي مي‌خواهد که جذب شود. بايد تکنولوژي بومي شود. از سوي ديگر افرادي است که در سطح دانشگاهي فعاليت مي‌کنند، بايد بخشي از اطلاعاتشان را با يکديگر مبادله کنند. اين مبادله اگر به زبان مادري باشد تسهيل مي‌شود ولي شرط کافي نيست. حتي مشکل هم در اين نيست که همه واژگان را فارسي کنيم. حتي فرهنگستان هم مدعي چنين کاري نيست ولي مي‌گويد اگر واژه‌هايي که کاربرد زيادي دارند فارسي شوند و فارسي آنها پذيرفته شود، اين هدف محقق مي‌شود. از سوي ديگر مي‌بينيم واژه‌هايي که انتخاب مي‌شود خيلي مانوس نيست و اين هدف محقق نمي‌شود و مردم خيلي وقت‌ها کلمه انگليسي را بيشتر مي‌پسندند يا انتخابي که شده متناسب با رشد تکنولوژي نيست. به جاي موبايل از تلفن همراه استفاده مي‌کنند اما الان مي‌بينيم که اس‌ام‌اس کلي کار و تشريفات تعريف کرده است. پس يک مساله اين است که با واژه ها چگونه برخورد کنيم. ريشه آن هم بر مي گردد به اينکه ابزارهايي زبان فارسي را چگونه انتخاب کنيم که در اين صورت به دو تعريف نياز داريم که هنجارها چيست و اصالت چيست؟ هنجارها و اصالت زبان متولي ديگري ندارد؟ قطعا فرهنگستان متولي ارائه هنجارهاست و بايد درباره خط و دستور خط فارسي قاعده واحد ارائه کند. ارائه چگونگي تلفظ، گونه‌هاي نوشتاري و دستور زبان هم بحث انجمن زبانشناسي است اما اين سوال هم مطرح است که آيا اصطلاحات حوزه علوم حتما بايد فارسي بشوند تا به اصالت زبان لطمه نخورد؟ در کارگروه خط و زبان فارسي در بحث اصالت هم دوست داريم به يک تعريف برسيم. ولي خودمان اعتقاد داريم که اصالت در حوزه ادبيات تعريف مي‌شود نه زبان. آنچه ما مي‌خواهيم در کارگروه خط و زبان فارسي روي آن کار کنيم زبان است نه ادبيات. ادبيات حوزه‌اي است که با حفظ اصالت زبان پشتوانه حفظ آن است و قوت زبان از آنجا مي‌آيد. کساني که دارند از ادبيات استفاده مي‌کنند مي‌توانند به پشتوانه آن زبان را تقويت کنند. دکتر دبيرسياقي گفته است: «دليل اينکه فارسي همپاي عربي پيش آمده اين است که کل واژه‌هاي عربي را گرفته و فارسي کرده است و اين مساله کمک کرده است که فارسي قوت بيشتري پيدا کند. اختلاط در همه زبان‌ها وجود دارد و نه تنها باعث تضعيف آنها نمي‌شود بلکه باعث تقويت آنها هم مي‌شود.» بنابراين مي‌بينيم که ابعاد کار ما زياد مي‌شود. در ابتداي کار ديديم که همه اين مسائل را نمي‌توانيم کنترل کنيم و برنامه واحدي هم وجود ندارد. بنابراين بايد ببينيم اگر برنامه‌اي بخواهد براي زبان تدوين شود، بايد چه محورهايي داشته باشد. بعد خودمان جمعي را به وجود بياوريم که روي آن محورها توافق کنند و روي همان محورها حرکت کنيم تا در آينده هم درگيري و تضادي پيش نيايد و مجبور به برگشت نشويم. هدف ما در کارگروه خط و زبان فارسي اين است که مفهوم جديدي به اسم محيط رايانه‌اي فارسي مبناي حرکت ما شود و فارسي در محيط رايانه‌اي به طور فعال عمل کند. اين اولين هدف کارگروه است؟ اين همه هدف کارگروه است! بقيه‌اش ديگر به ما مربوط نمي‌شود و خودش متولي دارد و از قضا متولي‌اش هم خيلي محکم است. نويسنده‌ها، شاعران و کساني که در ادبيات کار مي‌کنند متولي آن هستند. پس ما تعريف محيط رايانه‌اي فارسي را به دست مي‌آوريم و تمام چيزهايي که ترکيبات m و e مثلe-business ، e-managment، e-marketing و ... و m-comment، m-dialogue، m-banking و همه چيزهايي که روي موبايل دارد تعريف مي‌شود را در نظر مي‌گيريم و اين حوزه را به عنوان محيطي که رانشگر اصلي آن فناوري ارتباطات و فناوري ديجيتال است تعريف مي‌کنيم، شاخه‌هايش را بسط مي‌دهيم و مي‌گوييم اينها حوزه‌هايي هستند که پشت سر همه آنها يک محرک تجاري وجود دارد که از طريق آن مي‌توان کسب درآمد کرد. بنابراين بخش خصوصي خود به خود جذب آن مي‌شود و مي‌توان براي آن فعاليت تعريف کرد. حال با اين مساله مواجه مي‌شويم که با فعاليت‌هايي که رانشگر اقتصادي دارد بايد چگونه برخورد کرد؟ ورود دولت به اين کارها کار يک عده را که کاري براي خود در محيط رايانه‌اي تعريف کرده‌اند از بين مي‌برد. بنابراين بحث تعريف زنجيره ارزشي زبان را تعريف کرديم. زنجيره ارزشي به معناي ارزش اقتصادي زبان است و جايي که مي‌تواند به پول تبديل شود. در نتيجه رانشگر اقتصادي به ميان مي‌آيد و بخش خصوصي وارد مي‌شود . سپس بايد ببينيم اين مساله به چه زيرساخت‌هايي نياز دارد که به صورت عمومي در اختيار همه قرار بگيرد. در همين راستا آقاي مهندس محمد محمودي گروه‌هايي را از تمام شرکت‌هاي خصوصي که در حوزه‌هاي تجاري زبان مثل ترجمه ماشيني، موبايل و بحث سيستم‌هاي بلوغ اطلاعات مثل ocr و ... فعالند جمع کردند و گفتيم خودتان بگوييد کجاها فکر مي‌کنيد بايد يک نهاد عمومي مثل دولت، چيزي به عنوان زيرساخت در اختيار شما بگذارد؟ اگر مثلا مي‌خواهيد براي موبايل فارسي بنويسيد، نمي‌توانيد فرهنگ لغت و دستور زبان بنويسيد. اين کار تا الان شده؛ شرکت ها براي اينکه يک نرم‌افزار مترجم ارائه بدهند، خودشان مجبورند فرهنگ لغت بنويسند. طبيعي است که اين فرهنگ لغت قدرت و استحکام لازم را ندارد که در کار استفاده شود در نتيجه کار ضعيف مي‌شود. ما بايد مسائلي از اين دست را تقويت کنيم و ابزارهاي عمومي زبان را در اختيار حوزه فعال زنجيره ارزشي زبان قرار بدهيم. اين حوزه از زبان که ارزش فراملي دارد و براي ما قدرت ايجاد مي‌کند، کاملا مغفول مانده و کسي هم کاري به آن ندارد . اين حوزه بايد قاعدتا متولي داشته باشد. ما هم خود را متولي آن نمي‌دانيم ولي فقط مي‌خواهيم اين قضيه مطرح بشود. کشورهاي فارسي زبان هم که محوريت زبانشنان ايران است، کم نيستند. مثلا در تاجيکستان در حوزه خط هم الان دارند خيلي تلاش مي‌کنند اما پشتيباني ندارند. خودم شاهد بودم که گروه‌هايي که از تاجيکستان آمده بودند، سال 76 مي‌گفتند ما آرزويمان اين است که کتاب‌هاي درسي‌مان با هر دو خط سيريليک و فارسي باشد تا آرام آرام چشم بچه‌ها با آن آشنا شود. طرح آموزش زبان مادري در دبستان‌هاي تاجيکستان آغاز کرده اند شده است؟ بله، اما امکاناتي براي اين کار لازم دارند. اين مي‌تواند براي ايران يک ابزار سياسي باشد. ابزار خيلي خوبي است براي اينکه ايران در کتاب‌هاي فارسي زبان، محوريت داشته باشد. اينها جزو همان فاکتورهايي است که مي‌تواند در برنامه‌ريزي زبان در نظر گرفته شود. چون برنامه جامعي براي زبان طراحي نشده و هر کسي در اين حوزه بر اساس برنامه‌ها و اولويت‌هاي خودش پيش مي‌رود، ما مي‌خواهيم پيشنهاد يک برنامه کلان را بدهيم بعد ببينيم جايگاه خودمان در آن چيست. ما فقط محيط رايانه‌اي را ملاک قرار داده‌ايم و همه اولويت‌هايمان از آنجا مي‌آيد. در هر يک از حوزه‌ها يک چالش اصلي، محيط رايانه‌اي است. پس مدل ما مي‌تواند براي فرهنگستان، آموزش و پرورش، آموزش عالي و ... مفيد واقع شود. با اين هدف شايد افرادي را که علاقه‌مندند جذب کنيم که روي زبان کار کنند. برنامه شما به جايي ارائه شده است؟ کار ما از آن جهت بسيار سخت بود که خودمان را در جايگاه تصميم‌گيري و برنامه‌ريزي براي زبان فارسي نمي‌دانيم يعني بايد مراتب بالاتري از تصميم‌گيري در کنار اين مجموعه قرار بگيرد. ما فقط آنچه را که به نظرمان مي‌رسد پيشنهاد مي‌کنيم. آنچه را که سعي کرديم انجام شود چند سمينار بود که با هدف مطرح شدن تلويحي اين قضايا برگزار شد. در نمايشگاه کامپيوتر و ارتباطات سال گذشته هم يک جزوه کوچک ارائه کرديم که عملا چشم‌اندازمان را براي طرح، در آن مطرح کرديم. الان هم چيزي به عنوان بيانيه آماده کرده‌ايم که ما به عنوان گروهي که اين مساله را مطرح مي‌کند که زبان را چگونه ديده‌ايم، مسيرمان را چگونه ترسيم مي‌کنيم، چه اولويت‌هايي را در نظر گرفته‌ايم و چرا نمي‌خواهيم در حوزه‌هايي مثل ocr و ترجمه ماشيني به طور مستقيم وارد شويم. اين بيانيه چه زماني ارائه مي‌شود؟ برنامه‌مان اين است که در دومين کارگاه پژوهشي زبان فارسي در رايانه ارائه شود. از سوي ديگر ديديم که چون برنامه وجود نداشته يا حداقل مدون نشده است، هيچ وقت به زبان فارسي وجود نداشته يعني اين فعاليت‌ها تعريف نشده است که حرکتي را ايجاد کند. در نتيجه برايمان خيلي سخت بود. تصور کنيد روي زباني کار کنيد که الفباي آن کاملا روشن نباشد. الان نمي‌توانيد بگوييد الفباي زبان فارسي چيست و نشانه‌هاي آن کدام ؟ آيا فقط آن چيزي است که در کتاب‌هاي ابتدايي به بچه ها ياد مي‌دهيم؟ مساله اين است که صورت‌هاي متفاوتي وجود دارد. درباره اين مساله چه بايد کرد؟ اگر الفبايي را که در کتاب‌هاي درسي است به رايانه بدهيم تا در unicode ثبت شود، چه مجوعه‌اي از اطلاعاتي از خط فارسي را مي‌توانيم در رايانه ذخيره کنيم؟ چه دوره زماني را مي‌توانيم ذخيره کنيم؟ سي سال، پنجاه سال؟ صد سال بشود چطور؟ اگر دويست سال بشود باز هم مي‌توانيم؟ گروهي از کارشناسان مي‌گويند کتابي که رفت در يک محيط رايانه‌اي ديگر مورد استناد نيست. به خاطر محدوديت‌هاي نوشتاري از بين مي‌رود. به اين ترتيب تمام کتاب‌هاي خطي ما از بين مي‌رود مگر اينکه از آنها عکس بگيريم که آن هم قابليت جست‌وجو ندارد. اگر منابع زبان و ادبيات فارسي بخواهد بر اساس استانداردهاي موجود مثل unicode قابل جست‌وجو در رايانه شود، شدني نيست مگر اينکه گروهي اين کار را انجام دهند. يکي از کارهاي ما همين است. قرار آقاي دکتر علي اشرف صادقي الفبا و نشانه‌هاي زبان فارسي را مدون کنند و اينکه زبان فارسي چه دوره‌هايي دارد، در هر دوره چه الفبايي معتبر و غالب است و بعد يوني‌كد را بر اساس دوره‌هاي مختلف زبان فارسي تعريف كنيم. اين كار براي همه زبان‌هاي ديگر هم تعريف شده است. اگر اين كار ر انجام دهيم تازه مي‌توانيم اطلاعات به زبان فارسي را به رايانه ببريم. وقتي به رايانه برديم، بعد مي‌توانيم روي آن تحليل انجام دهيم، مي‌توانيم شاهد مثال بياوريم و در نتيجه مي‌توانيم فرهنگ لغت بنويسيم و آن را مرتب كنيم. الان فرهنگ لغتي كه واقعا انتخاب مداخل به صورت كامل و علمي برايش انجام شده باشد نداريم. قاعده منطقي و پوشا و فراگيري براي انتخاب مداخل يك فرهنگ فارسي نداريم و مثال‌هايي هم كه مي‌آوريم، متاسفانه نمي‌تواند با الفباي همان دوره‌ها بيايد. مثل كاري كه الان براي ديكشنري انگليسي آكسفورد الان انجام شده است. آنچه از قرن دوازدهم نقل مي‌شود با الفباي همان قرن است. ممكن است من و شما راحت نتوانيم آن را بخوانيم. خودشان مي‌توانند آن را به راحتي بخوانند؟ خير ولي حداقل اين است كه آن را به همان شكل ثبت مي كنند و در نتيجه قابل استناد است ولي ما اين امكان را در اختيار نداريم. در نتيجه كساني كه در حوزه زبان و ادبيات فارسي كار مي كنند، هيچ وقت كامپيوتر كنار دستشان نيست چون نمي‌توانند به آن استناد كنند. به خاطر همين مسائل ما تصميم گرفتيم از الفبا شروع كنيم،‌ بعد واژه ها، ‌بعد دستور، ‌بعد ساخت‌هاي زباني كه بر اساس اين اجزا ساخته شده‌اند؛ ‌يعني متن. وقتي قواعد مربوط به متن به وجود آمد،‌ آنوقت مي‌توان در حوزه خط فارسي فعاليت تعريف كرد. ما در اين مسير داريم رو به جلو مي‌رويم . يعني از الفبا آغاز مي‌کنيم كه از يك طرف با ديد سنتي از كتاب‌هاي خطي زبان فارسي در دوره‌هاي مختلف در مي‌آيد و در كنسرسيوم‌هاي بين‌المللي و در يوني‌كد ثبت مي‌شود ،‌در نتيجه به صورت استاندارد بر مي گردد و محيط رايانه‌اي ما استاندارد مي‌شود. وقتي به اينها رسيديم و متن فارسي به معناي واقعي در رايانه مورد استناد قرار گرفت،‌ آن وقت بايد ببينيم كه چطور با زبان‌هاي ديگر ارتباط برقرار كنيم. با توجه به آنچه گفته شد اگر بخواهيم فهرست‌وار مشكلات سر راه كارگروه خط و زبان فارسي را برشمريم، براي حضور خط و زبان فارسي در رايانه با چه مشكلاتي مواجه هستيم؟ ما در مراحل کار مشكلي نداشتيم و خوشبختانه آقاي جهانگرد مدير عامل سابق تکفا خيلي كوتاه مي‌آمدند. اما كار خودش مشكل دارد و به طور طبيعي كار زمان‌بري است و دير هم در ايران شروع شده است. ما سال گذشته تحقيقي را در مورد كشورهايي كه در حوزه برنامه‌ريزي زبان موفق بوده‌اند انجام داديم و به اين نتيجه رسيديم که كشورهايي مثل آلمان، ‌فرانسه و... براي حضور در محيط رايانه‌اي خط و دستورشان را اصلاح كرده‌اند يا تغيير داده‌اند چون خط و دستور هر قدر منطقي تر و يكنواخت‌تر شود‌ و اين يكنواختي به اصالت زبان آسيب نرساند و با هنجارهاي زبان مطابقت داشته باشد و طبقه تحصيلكرده و صاحب نظر در حوزه زبان آن را بپذيرند،‌ بيشتر مي‌توان روي زبان فعاليت تعريف كرد. ما دلمان مي‌خواهد سازمان‌هايي را در ايران داشته باشيم که از بخش خصوصي به منظور فعاليت در زبان حمايت کند. يعني در کنار کارگروه خط و زبان فارسي يك شوراي عالي زبان فارسي و يك حوزه استنادي خط و زبان فاسي داشته باشيم. اين حوزه‌اي است كه در فرهنگستان مستقر مي‌شود اما فرصت پاسخگويي آن بيشتر است و سرعت عمل آن در روند تحولات علوم و تكنولوژي بالاتر است و مي‌تواند پاسخگوي بخش خصوصي باشد اما فرهنگستان نمي‌تواند براي نيازهاي رايانه‌اي پاسخگو باشد. موبايل به عنوان يك مفهوم چند واژه دارد، با چند واژه شناخته مي‌شود و چند پديده مثل آن داريم؟ زماني كه مترو مي‌خواست شروع به كار کند روي واژه‌هاي آن كار كردند و خوب بود. واژه‌هاي آن محدود بود ولي يك تجربه موفق بود. الان اگر روي بقيه تكنووژي‌ها بخواهد پياده شود،‌ آيا فرهنگستان آمده انجام آن هست؟ آيا يك نهاد به تنهايي مي‌تواند آن را انجام دهد؟‌ نه. وقتي مساله اقتصادي پشت زبان هست، ‌بايد نهادي باشد كه بخش خصوصي را طوري هماهنگ و هدايت كند، كه تطابق با استانداردها و هنجارهاي زبان آسيبي نبيند. دليل ندارد كه همه كارها را خودمان انجام دهيم؛‌ خود به خود انجام مي‌شود. كسي كه دارد تكنولوژي را وارد مي‌کند،‌ خودش هم دوست دارد مثلا به جاي فلش ديسك چيز ديگري بگويد. ولي واژه تعريف نشده. پس چه كسي جوابگوي نياز اوست؟ چه روشي ارائه شده و چه كسي به او گفته به كار بردن فلان واژه غلط است؟ مي‌شود تجربه‌هاي ديگران را ديد. اروپايي‌ها تجربه‌هاي خوبي دارند. فرانسوي‌ها با آن همه تعصب زبان علم را جدا كرده‌اند. حتي انگليسي‌ها هر واژه جديدي كه وارد مي‌شود،‌ براي دادن تشخص ريشه آن را در يوناني يا لاتين مي‌آورند. بنابراين زبان را مي‌سازند و اصطلاحي هم كه وارد شده هيچ مشكلي به وجود نمي‌آورد. سال 75 واژه‌هايي را كه ريشه فارسي دارند و در زبان انگليسي وجود دارند جمع‌آوري كردم. حدود 800 لغت بود كه فارسي است و خودشان هم مي‌دانند و به كار مي‌برند. چرخه‌هاي آن هم خيلي جالب است. واژه‌اي مثل پاجامه مي رود به زبان انگليسي و بعد دوباره به فارسي برمي‌گردد و ما نمي‌دانيم به آن چه بگوييم. جايي ملغمه را با قاف نوشته بودم. يك نفر گفت چه اشتباه بدي كردي. گفتم چه دليلي دارد؟‌ گفت: ‌واژه‌هايي كه عربي است بايد با غ باشد. من رفتم دنبالش كه ببينم اين ملغمه چيست؟ ديدم كلمه الجمع است كه رازي و بيروني بخصوص آن را به كار برده‌اند كه معني آلياژ و تركيب دو فلز را مي‌دهد. رفته به يوناني و شده الگم. بعد براي اينکه راحت‌تر تلفظ شود، در انگليسي شده املگم. بعد به يک اسم تجاري در دندانپزشکي به نام آمالگام تبديل شده که رفته به انگليسي و کلماتي هم از آن مشتق شده است. بعد شده ملغمه. بعد ما هنوز در اين فکريم که ملغمه را با قاف بنويسيم يا با غين! فکر نمي‌کنيد تعريف نشدن واژگان فارسي، به پيکره زبان لطمه مي‌زند؟ آقاي دبيرسياقي مي‌گفتند: ما زبان را براي انتقال معنا به کار مي‌بريم و ظرف‌هاي معنا در هر زبان واژه‌ها هستند. هر زباني هم که تعداد ظرف‌هايش بيشتر باشد، زبان قوي‌تري است و ايرادي هم ندارد که زبان‌ها از زبان‌هاي ديگر ظرف قرض بگيرند و هيچ آسيبي هم به آنها نمي رسد. اين عين تعبير آقاي دکتر دبير سياقي است. من اين مفهوم را خيلي مي‌پسندم چون فکر مي‌کنم استدلال خوب و محکمي است و ما مي‌توانيم با همين شيوه هم پيش برويم و لزومي ندارد براي همه مفاهيمي که اصلا هيچ مابه ازايي در فرهنگ ما ندارد، حتما واژه فارسي داشته باشيم. خيلي از مفاهيم مي‌آيد و با سرعت هم ممکن است عوض شود. مي‌توانيم از آنها استفاده کنيم فقط مشکل اين است که چگونه ارجاع بدهيم و ارجاعاتمان درست باشد. چون فرهنگ مدون به روزي نداريم و ارجاعاتش کامل نيست، به مشکل برمي‌خوريم. اين مسائلي است که ما دوست داريم و مطرح مي‌کنيم و خوشبختانه همه جواب‌هايش موجود است و جواب ها را هم مي‌گيريم. از نظر زباني ما هيچ ضعفي نداريم همه‌اش هم داخلي است و نياز به واردات هم نداريم. جواب ها را مي‌گيريم و در طرح خودمان جمع مي‌کنيم و مي‌توانيم از آنها استفاده کنيم. بخصوص همين بحث هنجارها و اصالت زبان، موضوع چالشي اخير ماست که مي‌توان گفت درباره آن به اجماع رسيده‌ايم و اين کمک مي‌کند که بقيه موارد را هم با همين برنامه پيش ببريم. اين کارگروه از چه زماني به وجود آمده است؟ خود من در وزارت ارشاد کاري را با آقاي مسجدجامعي شروع کردم و در بحث فرهنگ‌هاي ساخت يافته فارسي بخصوص گنج‌واژه‌ها يا تزاروس‌ها فعاليت داشتيم. کار روي گنج‌واژه‌هاي هنر را هم به طور جدي شروع کردم که بخش عمده‌اي از آن هم آماده چاپ است. بعد که بحث تکفا و فعاليت‌هاي آقاي جهانگرد به ميان آمد و گفتند که روي خط و زبان فارسي مي‌خواهند کار کنند، آذر 79 و اوائل 80 پيشنهادي دادم و چون هيچ آشنايي با آقاي جهانگرد نداشتم، فکر نمي‌کردم به اين سرعت پذيرفته شود. سريع تماس گرفتند و جلسه گذاشتند و از من طرح خواستند و گفتم براي اينکه اين طرح پخته شود بايد کمکم کنيد که يک گروه را جمع کنم و سمينارهايي برگزار شود تا اين قضيه صيقل بخورد و به صورت يک طرح پخته دربيايد. در اواخر سال 81 کارگاهي هم برگزار کرديم، پشت سر آن هم اولين کارگاه پژوهشي خط و زبان فارسي را در دانشگاه تهران برگزار کرديم. بعد در پژوهشگاه وزارت ارشاد گروهي تشکيل داديم که افرادي از فرهنگستان، پژوهشگاه و خود وزارت ارشاد، پژوهشگران مستقل، استادان دانشگاه و ... گروه‌هاي 15 نفره تشکيل داديم و همين سوال ها را مطرح کرديم و به اجماع رسيديم که مشکل ما در زبان فارسي چيست و اولويت‌ها چيست؟ در دو دوره 6 ماهه روي اين موارد بحث کرديم که به خاطر تغيير مديريت‌ها فعلا اين گروه‌ها در وزارت ارشاد متوقف است. در فاصله زماني 4 سالي که از اولين نشست تخصصي اين کارگروه مي‌گذرد، چه پروژه‌هايي در آن تعريف شده و کار بر روي آن آغاز شده يا به اتمام رسيده است؟ من در مورد اينکه اين طرح‌ها را به صورت پروژه عملياتي کنيم اکراه داشته‌ام چون قبل از اينکه طرح جامع را تدوين کنيم و تقسيم کار انجام شود و شاخص‌هاي ارزيابي به ما کمک کند بهتر است که کاري انجام شود. يعني هيچ طرحي به مرحله اجرايي نرسيده است؟ سال 83 بودجه‌اي بود و فرصت کمي هم براي جذب آن داشتيم. گفتيم با هسته‌هايي که در اين حوزه کار کرده‌اند قرارداد ببنديم و آنها را فعال کنيم تا به صورت شبکه‌اي بتوانند ديگران را در اين مسير فعال کنند و حساسيتي نسبت به اين قضيه ايجاد کنند. پروژه‌هايي بود و بر اساس تعاريف ما براي خط و زبان برنامه‌‌هاي کاري در دست اقدام بود، صحبت‌هايي کرديم و با آنها در قالب طرح قرارداد بستيم. الان هم بر اساس چارچوبي که براي محيط رايانه‌اي فارسي تعريف شده است، در سطح زيرساختي قسمت‌هايي را تعريف کرديم مثل unicode و تکميل آن، الفباي فارسي، الفباي زبان‌هاي ايراني، طبقه بندي دوره‌هاي تاريخي زبان فارسي که بر اساس آن بتوانيم معيارهاي خود را تعريف کنيم، براي استخراج شاخص‌هاي واژگاني، براي استخراج مقوله‌هاي دستوري، براي تعريف مداخل فرهنگ‌هاي لغت، براي تعريف خود فرهنگ‌هاي لغت و ساختن گنج واژه براي زبان فارسي و.... همه را سعي کرديم تعريف کنيم و طرح‌هاي مشابهي را که براي زبان‌هاي ديگر آمده ببينيم و بفهميم که تا چه حد با همان ساخت و الگو قابل انتقال است. براي امسال هم حدود 50 پروژه پيشنهاد کرده‌ايم که نمي‌دانم چه ميزان از بودجه‌اش اختصاص داده شود. 9 قرارداد در حال بسته شدن است، تعدادي هم سال گذشته فعال شده از جمله همين قرارداد کارگاه پژوهشي، قرارداد unicode ، يکسري ابزارهاي پذيرفته شده براي کار با زبان فارسي در محيط رايانه‌اي مثل برنامه حروفچيني open source که اولين برنامه آن heritage وtekفارسي بوده است که آنها را گرفتيم و الان به صورت open source در اختيار همه است.tek در معتبرترين مراکز و در حوزه‌هاي جدي مانند رياضي، زبانشناسي و همه جاهايي که ساخت اهميت دارد، به کار گرفته مي‌شود. فعاليت‌هايمان به اين صورت است اما ترجيح من اين است که تا زماني که چارچوب‌ها کاملا مشخص نشود، بر اساس کل برنامه‌ها و اعضايي که در کارگروه هستند، تصميم‌گيري کلان نشود. مي‌توان به خاطر تغيير و تحولات موجود کمتر بودجه را خرج کرد تا ببينيم بعدا چه پيش خواهد آمد. فقط در حوزه‌هايي کار کنيم که هم به آدم‌هايش مطمئنيم و هم به کارهايش. اين کارگروه چند عضو دارد و از چه نهادهايي هستند؟ اگر بگوييم چند عضو دارد، آن را محدود کرده‌ايم. هر قدر بتوانيم بابت شرکت در جلسات و تشکيل گروه‌هاي پژوهشي پول خرج کنيم، عضو مي گيريم! محدوديتي هم نداريم چون اين زبان مال همه مردم است. در خود پژوهشگاه حدود 34 نفر در ارشاد بودند، در حوزه‌هاي دانشگاهي هم چيزي حدود 70 نفر بودند، يک هسته هم اينجا شکل گرفت که هماهنگ کننده باشد که اعضاي آن بين 7 تا 13 نفر جابجا مي‌شود. ولي نمي‌شود اسم عضويت روي آن گذاشت. چون اينها آدم‌هايي هستند که علاقه‌مندترند و اگر پرداختي هم به آنها انجام نشود، کارشان را ادامه مي‌دهند. اعضاي اين کارگروه از چه رشته‌هايي هستند؟ در بيانيه کارگروه خط و زبان فارسي، دو حوزه اصلي فعاليت را بر اساس محور کار زبان فارسي تعيين کرده‌ايم که يکي زبانشناسي است و ديگري رايانه است که 80 درصد وزن آن در زبانشناسي است و 20 درصد رايانه. چون مشکل ما رايانه نيست و اگر موضوع زبان شناسي و زبان و ادبيات و استانداردهاي هنجاري و اصالتي آن حل شده باشد، مسائل مربوط به رايانه آن را دانشجويان ما مي‌توانند انجام دهند حتي اگر پيچيده‌ترين مسائل باشد. بنابراين رايانه اولويت اول ما نيست گرچه محيط رايانه‌اي هدف ماست. مي‌بينيد بهترين چيزها درمي‌آيد اما متاسفانه محتواي آن قابل اتکا نيست. در نتيجه برگشته‌ايم به آن وادي که محتواي ساخت يافته مورد نياز فعاليت‌هاي حوزه رايانه را فراهم کنيم و اعتقاد داريم اين موضوع به حد کافي رانشگر دارد. گرچه تکفا خارج از کارگروه خط و زبان فارسي ابزارهاي براي حمايت از آنها داشته است ولي در کارگروه هم از اين فعاليت‌ها حمايت مي‌شود. در صحبت‌هاي تلفني که پيش از انجام مصاحبه داشتيم، به تجديد ساختار در تکفا اشاره کرديد. اين تجديد ساختار شامل کارگروه خط و زبان فارسي هم مي‌شود يا بخش‌هاي ديگري را دربرمي‌گيرد که مي‌توانيم بگوييم متولي خط و زبان فارسي هم هستند؟ برنامه‌ريزي که آقاي جهانگرد(مدير سابق تکفا) کرده بودند، بيشتر ايجاد حساسيت و ترسيم چشم‌اندازها بود و مقداري هم ايجاد حساسيت در مراکز تصميم‌گيري در مورد پديده‌اي که خيلي آرام دارد وارد خانه‌ها مي‌شود. مثل اين قضيه که يکباره مي‌گويند جلوي اينترنت را بگيريد. اينترنت که يکباره وارد نشده و جلوي آن را هم نمي‌شود گرفت. مگر مي‌شود جلوي هوا را گرفت؟! بد است که نقشه دنيا را کشيده‌اند و ايران، سوريه و کوبا و چند کشور ديگر را به عنوان حفره‌ها و سياهچال‌هاي فضاي اطلاعاتي سياه کرده‌اند. در اسم کتاب نويسنده‌اي که کتابش کتاب درسي دانشگاه‌هاست، ترکيبي از حروف آمده که در سرچ اينترنتي دسترسي به آن ممکن نيست و پيغام مي‌دهد اگر فکر مي‌کنيد اشتباه شده دوباره جست‌وجو بدهيد. اينها آدم را اذيت مي‌کند و بحث تجديد ساختاري که من گفتم از اين جهت است که روي هيچ چيزي تصميم‌گيري نمي‌شود و وقتي که کار خراب مي‌شود مي‌گوييم حالا چه کنيم. الان هم تجديد ساختار مطرح است. من با مدير پژوهشگاه وزارت ارشاد آشنا بودم و به جهت آشنايي توانستيم گروه پژوهشي تشکيل بدهيم و 80 ميليون تومان براي اين کار خرج کردند. الان مدير جديد را نمي شناسم. سرپرست قبلي هم که هشت ماه آنجا بود، مي گفت من نمي‌توانم خرج کنم. طول مي‌کشد براي اينکه بتوانيم ارتباط برقرار کنيم. چون برنامه مدوني هم وجود ندارد، نمي‌توان کاري از پيش برد. اينجا وابسته به رياست جمهوري است؟ بود. در گذشته خود آقاي خاتمي عملا تکفا را هدايت مي‌کردند و نسبت به خط و خطوط اصلي آن حساسيت داشتند اما الان آن نوع ارتباط وجود ندارد. الان شورا با چه بودجه‌اي اداره مي‌شود؟ خوشبختانه قبلا خيلي از فعاليت‌هاي تکفا در بودجه کشور رديف پيدا کرد. امسال اولين سالي است که بودجه تکفا با رديف مي‌آيد. منتها رديف‌هاي سازمان برنامه مجري مي‌خواهد که مجري‌هاي آن مشخص نيست. مهم‌ترين پروژه‌اي که در کارگروه انجام مي‌دهيد چيست؟ مهم‌ترين کاري که در حال انجام است اين است که يک دادگان ملي براي زبان فارسي داشته باشيم که بودجه آن تصويب شده است. منتها مديران جديدي که آمده‌اند، مي‌گويند که برنامه ما اين بود که اين کار به دانشگاه تهران برود و فرهنگستان ناظر آن باشد. طراحي آن هم در کارگروه ما انجام شده، بودجه آن هم آمده ولي الان مي‌گويند بايد برود به فرهنگستان. فرهنگستان براي چنين کاري تعريف نشده است. بنابراين کار انجام نشده مانده است. ولي مهم‌ترين محورهايي که الان در کارگروه فعال است اين است که زبان با چه شناخته مي‌شود؟ وقتي که هدف ها و نشانه‌هاي آن چه در نوشتار، چه در گفتار و چه در محيط رايانه‌اي شناخته شد، ترکيب مي‌شوند، واژه‌ها ساخته مي‌شوند، با دستور زبان ترکيب مي‌شوند و جمله ها و متن را مي‌سازند. اگر بخواهيم زبان را بشناسيم بايد متن و واژه‌ها را داشته باشيم. اين دو حوزه‌هايي هستند که براي ثبت محتواي زبان فارسي بايد روي آنها فعاليت شود. در مورد متن، دادگان موضوعي زبان فارسي يعني پيکره ملي زبان فارسي را داريم. اين پيکره به صورت دادگان يا data base است و يک مجموعه واژگان که واژگان شناختي است و واژگاني است که ارتباطات و معاني زباني را مي‌تواند منتقل کند نه يک فهرست مکانيکي يا مجرد از زبان را. اگر بخواهيم بدانيم راجع به کلمه «در» به معني مرواريد چه کساني شعر گفته‌اند، در کامپيوترهايي که زبان فارسي دارند امکان ندارد بتوانيد چنين چيزي را پيدا کنيد. بعضي از کلمات دوحرفي هم که حرف اضافه استنباط مي‌شوند. در زبان فارسي تقريبا تمام ترکيبات دوحرفي معنادار هستند و شما نمي‌توانيد آنها را جست‌وجو کنيد. در حالي که وقتي مي‌خواهيد در زبان انگليسي جست‌وجو کنيد راه‌هايي جلوي پايتان گذاشته‌اند که بتوانيد يافته‌هاي جست‌وجو را طوري سطح‌بندي کنيد که از دل ميليون‌ها يافته به آنچه در نظر داريد دست پيدا کنيد. ما که امکان ميليون‌ها يافته را براي زبان فارسي نداريم. ولي حداقل بايد بتوانيم اسم خودمان را جست‌وجو کنيم! تمام کساني که اسمشان دوجزئي است مشکل دارند. چند سال پيش آقاي مسجدجامعي مي‌خواست ببيند که در يک روز چه خبرهايي درباره‌اش هست. جست‌وجو که مي‌زديم، هرچه مسجدجامعي در ايران بود مي‌آمد! در ايران براي اينکه کامپيوتر بفهمد با يک آدم طرف است، نه يک مکان، راهي وجود ندارد. اما در انگليسي با اين مشکل مواجه نيستيم. نه اينکه اين تنها مساله يا منيت باشد. آنها فهرست اعلام را با حروف بزرگ شروع مي‌کنند در نتيجه جدا مي‌شود ولي ما اين امکان را نداريم ولي راه‌هايي داريم براي اينکه به اين امکان دست پيدا کنيم. از اين طريق مي‌توانيم فهرست‌هايي درست کنيم که شاخص‌هايي غير از شکل کلمات بدهد و جايي که «در» مي‌آوريد با کلماتي مانند گوهر بيايد که همراه آن است. ترکيب دال و ر، در حالي که معناي مرواريد مي‌دهد با هر کلمه‌اي که نمي‌آيد. مي‌شود اينها را درآورد که به آن «هم‌آيندي» مي‌گويند. مي‌شود اين هم‌آيندي‌ها را مرتب کرد و بر اساس آنها کار کرد. مجموعه واژگاني که ما براي حرف زدن با آدم‌هاي مختلف به کار مي‌بريم با يکديگر فرق مي‌کند. اينها حوزه‌هاي شناختي است ما بايد براي زبان فارسي اين حوزه‌هاي شناختي را تعريف کنيم. مشابه آن براي انگليسي انجام شده در دانشگاه پرينستون. پرينستون ديکشنري منتشر کرده که مي‌گويد اگر راجع به اين مفهوم بخواهيد صحبت کنيد اين دايره واژگاني را در اختيار داريد. خاصيتش اين است که وقتي ترجمه کرديد، کتابتان مبهم نمي‌شود. گفتيد که روي گنج‌واژه‌ها و فرهنگ نويسي کار مي‌کنيد. جديدترين کاري که در اين زمينه در دست داريد چيست؟ الان 4 سال است که روي گنج واژه هنر کار مي‌کنم. روي همه موضوعات آن هم کار کرده ام و توانسته‌ام جواب بگيرم. چيزي هم منتشر شده؟ الان دارم دنبال حامي مالي مي گردم. ابتدا قرار بود در ارشاد چاپ شود اما فکر نمي‌کنم امکانش فراهم شود. چون هنر هزينه اش زياد است. مجموعه 33 حوزه و 8 فرايند است که هر حوزه در حد 6 جلد است. الان 9 حوزه را آماده کرده ام که اميدوارم بتوانم چاپ کنم. خودم به فارسي اعتقاد دارم اما فکر مي‌کنم در مورد محيط رايانه‌اي اينکه فارسي‌سازي را مطرح کنيم مي‌شود مثل مايکروسافت که پروژه فارسي‌سازي آن بدون شک موفق نخواهد بود. مگر اينکه از امروز براي 20 سال بعد برنامه‌ريزي کنيم و به بچه‌ها بياموزيم که يک کمد داريم، اين کمد کشو دارد، توي کشو پرونده داريم و توي پرونده محتوا داريم. در نتيجه به جاي فايل بگويد پرونده، به جاي تکست بگويد متن و... اگر تمام قواي خود را متمرکز کنيم مي‌توانيم مفاهيم محيط رايانه را فارسي کنيم و به فارسي فکر کنيم نه اينکه بگوييم متن و تکست در ذهنمان باشد! نبايد انقدر مته به خشخاش گذاشت. کارگروه خط و زبان فارسي قصد دارد در زمينه گويش‌ها هم برنامه‌اي داشته باشد؟ متولي اين مساله از نظر ما سازمان ميراث فرهنگي است. در جلسه‌اي که در زمان آقاي بهشتي در شوراي برنامه‌ريزي وزارت ارشاد داشتيم، قوي کار مي کردند و اميدوارم بتوانند خوب کار کنند. فرهنگستان هم برنامه‌هايي داشته ولي کلا کندتر است. در موضوع گويش، محوريت کار با ميراث فرهنگي است چون وجه ميراثي دارد و راحت نمي‌شود روي آن حرف زد. گويش‌ها از نقاط قوت زبان فارسي هستند. دکتر معصومي همداني مي گفتند: گويش‌ها مهم‌ترين نقاط قوت زبان فارسي هستند. مردم ايران يک جور مي نويسند، ده جور مي‌خوانند و همه با هم زندگي مي‌کنند!
کد مطلب: 4753
نام شما
آدرس ايميل شما

بنظر شما مهم‌ترین وظیفه دولت جدید در حوزه IT چیست؟
حمایت از بخش خصوصی حوزه فاوا
افزایش سرعت اینترنت
کاهش تعرفه اینترنت
رفع فیلترینگ