اهميت و جايگاه شرکت ارتباطات زيرساخت
جمال صوفيه- دنياي کامپيوتر و ارتباطات
هيئت وزيران در جلسه مورخ 14/5/1383 بنا به پيشنهاد وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات و به استناد مواد 2و 4 قانون برنامه سوم توسعه اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي و در اجراي بند ب ماده يک قانون مذکور، با تجديد سازمان و تغيير نام و اصلاح اساسنامه شرکت« طرح و توسعه شبکههاي مخابراتي » به شرکت ارتباطات زيرساخت موافقت نمود.
مجددا در سال 1387، اساسنامه جديد شرکت ارتباطات زيرساخت در راستاي توجه و اجراي سياستهاي کلي اصل 44 قانون اساسي و واگذاري شرکت مخابرات ايران به بخش خصوصي، تغيير پيدا کرد و به صورت شرکتي مستقل و زير نظر وزارت ارتباطات و فناوري اطلاعات در تاريخ 26/8/87 درچهار فصل و 36 ماده به تصويب شوراي نگهبان رسيد. (به استناد تبصره 4 ماده 7 قانون چهارم توسعه) شرکت ارتباطات زيرساخت مهمترين وظايف خود را موارد زير عنوان نموده است:
- تهيه و تدوين طرحهاي جامع درزمينه شبکه ارتباطات زيرساخت
- انجام تحقيقات و پژوهشهاي کاربردي و تهيه طرحهاي مقدماتي و تفصيلي
- تهيه و تدوين استانداردهاي توسعه، نگهداري و بهرهبرداري از شبکه زيرساخت
- مديريت، توسعه، نظارت، تاسيس، نگهداري و بهرهبرداري از شبکه زيرساخت
- تامين نيازهاي ارتباطي کليه متقاضيان
- ارايه و صدور خدمات فني و مهندسي
- همکاري با ساير اپراتورهاي مخابراتي بينالمللي درزمينه تبادل ارتباطات و ترانزيت ترافيک بينالملل
- ارزيابي و پشتيباني شبکه
- عضويت در کنفرانسها، انجمنهاي ملي و بينالمللي
- مديريت و برنامهريزي و پيادهسازي آموزشهاي تخصصي
- بالا بردن کيفيت نگهداري ارتباطات بين شهري و بينالملل
در ادامه نگاهي تحليلي به جايگاه شرکت ارتباطات زيرساخت خواهيم داشت:
الف) قدرت چانه زني در داخل کشور
از آنجا که تنها ارايه کننده ارتباطاتي که در جدول1 نشان داده شده است، شرکت ارتباطات زيرساخت است و اين شرکت هم از جايگاه فني و هم از جايگاه قانوني منحصر به فرد است، تمامي اپراتورها و شرکتهاي مخابرات استاني و شرکتهايي که متقاضي خدمات عمده مخابراتي هستند صددرصد نيازمند شرکت ارتباطات زيرساخت هستند و گزينه ديگري پيش رو ندارند. بنابراين شرکت ارتباطات زيرساخت، اين توانايي بالقوه و بالفعل را دارد که تعرفهها و قيمتهايش را با توجه به سياستهايش تعيين کند و خريداران را مجبور به قبول خواستههاي خود کند.
در بحثهاي مديريتي و در مدلهاي رقابتي بحثي وجود دارد به نام قدرت چانهزني تامين کنندگان و قدرت چانهزني خريداران، و چنانچه تامين کننده منحصر به فرد باشد در بهترين وضعيت چانهزني قرار خواهد داشت. اما آيا شرکت زيرساخت در وضعيت کنوني از اين قدرت چانهزني و داشتن دست بالا استفاده بهينه ميکند يا خير؟ در جواب بايد گفت متاسفانه به نظر ميرسد حداقل تاکنون در اين زمينه زياد موفق نبوده است و حتي گاهگاهي شرکتهاي طرف قرارداد از پرداخت بدهيهاي خود به بهانههاي مختلف طفره ميروند و حجم مطالبات اين شرکت قابل توجه است.
بنابراين اين شرکت بايد از نقطه قوت خود در جهت بالا بردن درآمد خود و سرمايهگذاري بيشتر در زمينه زيرساختهاي کشور و توسعه نيروي انساني خود استفاده موثرتري نمايد و شرکتهاي داخلي را وادار به تبعيت از خواستههاي منطقي خود کند. البته يادآوري اين نکته هم ضروري است که اين شرکت نبايد از انحصاري بودن خود استفاده نادرست به عمل آورد بلکه مشتريداري و حفظ پايداري شبکه و حقوق مشتريان از جمله وظايف اين شرکت است که در بندهاي 13 و 14 ماده 8 اساسنامه شرکت ارتباطات زيرساخت به صراحت بيان شده است.
ب) قدرت چانه زني در سطح منطقه و بينالملل
در يک بررسي نشان داده شده بود که هزينه انتقال ترافيک اينترنت از طريق فيبر نوري براي ايران، حدود ده برابر برخي کشورهاي جنوب شرقي آسيا مانند کره جنوبي است و اين نشان ميدهد که با قيمتهاي متعارف جهاني فاصله و شکاف قابل توجهي داريم و البته پرواضح است هزينههاي آن غير از مخابرات، بر کاربران سرشکن ميشود به طوري که مرکز پژوهشهاي مجلس در گزارش سال 88 اعلام کرده بود قيمت يک مگابيت پهناي باند در ايران 12 برابر قيمت آن در کشور ترکيه است.
بنابراين به نظر ميرسد شرکت ارتباطات زيرساخت هم بايد با افزايش کارايي و بهرهوري در داخل کشور و هم افزايش گزينههاي تامين پهناي باند در خارج کشور، به قدرت چانه زني خود بيفزايد و دستش در انتخاب تامين کننده مطمئن و مقرون به صرفهتر باز باشد و بتواند از رقابت موجود در سطح بينالملل به نفع خود استفاده بهينه را بنمايد و تنها به يکي دو گزينه محدود اکتفا نکند زيرا کاهش هزينهها به نفع اين شرکت و به نفع بخشهاي ديگر مخابرات و به نفع کاربران و مشترکين خواهد بود. خوشبختانه به نظر ميرسد اين شرکت با ايجاد درگاهها و دروازههاي بينالملل جديد در نقاط مرزي با کشورهاي همسايه در شمال و جنوب و غرب در اين جهت گامهاي خوبي برداشته است اما لازم است اقدامات مطمئنتر و آيندهنگرانهتري صورت گيرد.
ج) تبديل شدن به هاب منطقهاي
به نظر ميرسد ايران با داشتن همسايههاي متعدد موقعيت بسيار مناسبي براي تبديل شدن به مرکز ثقل ارتباطات منطقهاي داشته باشد اما اگر همگام با روندهاي جهاني گام برنداريم به نظر ميرسد رسيدن به اين هدف بسيار دشوار و يا غيرممکن خواهد بود. اين سئوال را بايد پرسيد که آيا به اندازه کافي سرمايهگذاري و جهتگيري درست به عمل آمده است و اگر جواب منفي است دلايل و علل و ريشههاي آن کدامند؟ پاسخ به اين پرسش و واکاوي آن خود ميتواند موضوع يک تحقيق و يا حداقل موضوع يک مقاله فراگير باشد.
د) اهميت توجه به مطبوعات و رسانهها و سرمايهگذاري در اين بخش
در برخي ماموريتهاي کاري به شرکتهاي مخابرات استاني، متوجه شدهام که عليرغم گذشت چندين سال از تاسيس شرکت ارتباطات زيرساخت، هنوز حتي بدنه کارشناسي مخابرات با زيرساخت آشنايي چنداني ندارند چه برسد به کارشناسان غيرمخابراتي و يا بخش خصوصي و يا مردم عادي. واقعيت اين است که زيرساخت بيشتر در سطح مديران شناخته شده است و لازم است اقدامات و فرهنگسازي شايسته صورت گيرد تا اين شرکت از ابعاد مختلف بيشتر شناخته شود و اهميت و جايگاه آن بيش از پيش آشکار شود و جايگاه فني و قانوني آن تبيين شود. در سطح بينالملل هم شايد گزاف نباشد که برخي اپراتورهاي داخلي شناخته شدهتر از شرکت ارتباطات زيرساخت است و اين شرکت بايد در اين زمينه فعاليت بيشتري داشته باشد.
سادهترين و دمدستيترين کار، راهاندازي و فعالسازي بخش انگليسي وب سايت اين شرکت است که در کمال تاسف به فراموشي سپرده شده است. به خاطر دارم که نهاد تظيم مقررات(رگولاتوري) که مدت زمان زيادي از تولد آن نميگذرد، تا دو-سه سال پيش بسيار ناشناخته بود، اما به مدد برخي سياستگذاريهاي درست و تلاشهايي در راستاي فرهنگسازي، امروز به نهادي کاملا شناخته شده در حوزه ICT تبديل شده است و شرکتها و بنگاهها و کاربران آگاهي خوبي نسبت به آن پيدا کردهاند. در اين ميان البته نقش رسانههاي تخصصي و به ويژه ماهنامه دنياي کامپيوتر و ارتباطات(با اختصاص بخش و فصل ويژه و مداومي به اين مفهوم) کاملا تاثيرگذار بود.