چگونه توئیتر و فیس بوک کانال اصلی ارتباط ترامپ شدند
ایتنا - کی از دلایل پیروزی ترامپ در این انتخابات را شبکههای اجتماعی و رسانههایی چون فیسبوک میدانند.
دلیل اصلی که فیسبوک و شبکههای اجتماعی را عامل پیروزی ترامپ میدانند برای این است که مخاطبان و کاربران این شبکهها اخبار و اطلاعاتی را در این شبکهها به اشتراک میگذارند که با هدفی غیر از اطلاعرسانی و روشن کردن حقایق صورت میگیرد. هدف در این شبکهها، جذب مخاطب بیشتر یا بهاصطلاح گرفتن لایک بیشتر است.
به گزارش ایتنا از همشهری، نتیجه غافلگیرکننده انتخابات ریاستجمهوری آمریکا بحثی جدی درباره نقش و کارکرد رسانههای این کشور در این انتخابات و آینده و موقعیت آنها و میزان اعتماد مخاطبانشان، به راه انداختهاست.
آشنایی با شبکههای اجتماعی در این بحث، رسانهها یکی از مقصران این نتیجه بهحساب میآیند. مقصری که هم در اقبال رایدهندگان به دونالد ترامپ نامزد پیروز انتخابات سهم بزرگی داشته و از این نظر به گمراه کردن مخاطب، متهم است و هم در پیشبینی نتیجه انتخابات و جلب اعتماد مخاطب ناکام ماندهاست.
بخش عمدهای از رسانههای غالب و عمده آمریکایی در اقدامی بیسابقه به صراحت علیه دونالد ترامپ موضع گرفتند و نهتنها اعلام کردند که رایشان به او تعلق نمیگیرد بلکه او را برای کشور و جهان خطرناک خواندند و از مخاطبانشان خواستند که به او رأی ندهند. این نامزد اما اکنون رئیسجمهور منتخب آمریکاییهاست و رسانههای آمریکایی بازنده بزرگ این انتخابات هستند.
این رویداد موجب شده که بحثی جدی درباره نقش رسانه و آینده آن در جهانی که به سرعت در حال تغییر و تحول است، مورد توجه قرار گیرد. نکتهای که بهعنوان یکی از نتیجههای این انتخابات مورد توجه قرار گرفته و ترامپ هم آن را به صراحت به زبان آورده این است که رسانههای عمده و غالب از رقیب نوظهور خود یعنی شبکههای اجتماعی شکست خوردند.
شبکههای اجتماعی مشخصا به رسانههایی چون فیسبوک، توییتر و در مرحله بعدتر اینستاگرام و شبکههای موبایلی گفته میشود که امکان ارتباط مستقیم میان بخشهای مختلف جامعه و گوینده و مخاطب را فراهم کردهاند. توییتر دونالد ترامپ در روزهای تبلیغات انتخابات و همین روزهای اخیر بعد از پیروزیاش، اصلیترین کانال ارتباطی او با مخاطبان آمریکایی و جهان است.
او از همین کانال ارتباطی هم به مخالفان و رقبایش با تندترین الفاظ تاخت، هم برخی حملاتش علیه خود را جواب داد و تکذیب کرد و هم بعد از انتخابات حمله به رسانههای غالب آمریکایی همچون روزنامه نیویورکتایمز را آغاز کردهاست. مخاطبان آمریکایی برای پیگیری اخبار مربوط به ترامپ اکنون به جای رسانههایی چون سیانان یا نیویورکتایمز که نمایندگانشان با تصمیم ترامپ از برنامههای رئیسجمهور منتخب فعلا حذف شدهاند و حضور ندارند، مستقیما از توییتر او سخنان و اخبار و موضعگیریهایش را دنبال میکنند.
یکی از دلایل پیروزی ترامپ در این انتخابات را شبکههای اجتماعی و رسانههایی چون فیسبوک میدانند. این استدلال آنقدر جدی در سطح رسانههای آمریکایی و کارشناسان این حوزه مطرح شده که مارک زوکربرگ مدیر بنگاه ادارهکننده فیسبوک را هم به واکنش واداشتهاست. او این اتهام را رد کرده و البته در روزهای اخیر تدابیری ازجمله حذف برخی سایتهای جعل خبر بهکار بسته تا نسبت به این اتهام بیواکنش و منفعل هم نباشد.
اما چرا فیسبوک و شبکههای اجتماعی را عامل پیروزی ترامپ میدانند؟ دلیل اصلی که برای این موضوع مطرح شده این است که مخاطبان و کاربران این شبکهها اخبار و اطلاعاتی را در این شبکهها به اشتراک میگذارند که با هدفی غیر از اطلاعرسانی و روشن کردن حقایق صورت میگیرد. هدف در این شبکهها، جذب مخاطب بیشتر یا بهاصطلاح گرفتن لایک بیشتر است. در این رقابت برای لایک بیشتر، اخبار جعلی و شایعه جان میگیرند. شبکههای اجتماعی به هر فرد به تنهایی امکان این را میدهند که همچون یک روزنامه یا یک شبکه رادیویی عمل کنند و این رسانه قائم به فرد، مسئولی برای ارزیابی صحت اطلاعات تولیدی ندارد.
در آمریکا هنوز درصد قابل توجهی از مردم که از طیف حامیان و رایدهندگان به ترامپ هم هستند، فکر میکنند باراک اوباما مسلمان است. این نمونهای از جا افتادن شایعه به جای خبر درست در شبکههای اجتماعی است.از سوی دیگر، جذب مخاطب بیشتر، از طریق به اشتراک گذاشتن مطالب جنجالی و واکنشبرانگیز صورت میگیرد. این اخبار و اطلاعات لزوما حامیانه و مثبت نیست.
بیشتر فعالیت کاربران شبکههای اجتماعی و بیشتر اخباری که به اشتراک گذاشته شده، علیه ترامپ بوده است اما همین گردش اخبار و اطلاعات باعث جلب توجهات به او و نوعی تبلیغ ناخواسته برای او شدهاست. این همان موضوعی است که در ماههای نخست رقابتهای مقدماتی انتخابات ریاستجمهوری آمریکا در رسانههای غالب آمریکایی و حتی رسانههای غیرآمریکایی هم روی داد. شبکههایی مانند سی.ان.ان و ان.بی.سی که از نظر موضعگیری سیاسی در جهتی مخالف ترامپ قرار دارند هم در آن ماهها با انعکاس کوچکترین موضعگیریها و رفتارها و واکنشها و اخبار مربوط به ترامپ، تبلیغی گسترده و ناخواسته برای او انجام دادند. این تبلیغات برای این بنگاههای رسانهای درآمد هنگفتی بهدنبال داشت و باعث جذب مخاطب میشد. برای ترامپ هم تبلیغاتی مجانی انجام میشد. به این ترتیب دو طرف این ماجرا راضی بهنظر میرسیدند ولی این همکاری پرسود ناخواسته، نتیجهای غیرمنتظره را برای انتخابات آمریکا رقم زد که بعضی آن را بسیار خطرناک توصیف میکنند.
اما نکته دیگری که این انتخابات درباره نقش پررنگ و بانفوذ شبکههای اجتماعی در تحولات سیاسی اجتماعی نشان داد این بود که این شبکهها نوعی حباب اطلاعرسانی خطرناک ایجاد میکنند. کاربران این شبکهها امکان انتخاب منابع خبری و افراد و حسابهای کاربری مورد نظرشان را دارند. همین امکان انتخاب، آنها را در معرض دایره و طیفی خاص از اخبار و اطلاعات قرار میدهد.
رسانهها چه رادیو تلویزیون و چه مطبوعات، دستکم در تئوری و برای نشان دادن اینکه به مبانی و قواعد حاکم بر کار رسانه پایبند هستند، سعی میکنند نظرات موافق و مخالف یک موضوع را بازتاب دهند تا مخاطب خود تصمیم بگیرد. اما در شبکههای اجتماعی از نظر عرف و مبانی چنین قاعدهای حاکم نیست. اگرچه در نگاه اول ممکن است اینطور بهنظر برسد که شبکههای اجتماعی قابلیت، آزادی و گستردگی بیشتری درانعکاس همه نظرات دارند اما در عمل با امکاناتی که گردانندگان این شبکهها برای راحتی مخاطب فراهم کردهاند، عکس این موضوع پیش آمدهاست.
آمارها نشان میدهد در روزهای منتهی به انتخابات بخش عمده آمریکاییها اطلاعات خود را از شبکههای اجتماعی دریافت کردهاند. همین آمارها نشان میدهد که میزان اعتماد مخاطبان آمریکایی به رسانههای غالب به حدود ۳۰درصد کاهش یافتهاست. چنین وضعیتی کم و بیش در دیگر نقاط جهان هم وجود دارد. شبکههای اجتماعی به منبع اصلی دریافت اخبار و حتی تحلیل برای مخاطبانی تبدیل شدهاند که پیش از این از تلویزیون و روزنامه خبر میگرفتند.
اینکه آیا واقعا رسانه قدرت خود را در جهتدهی به افکارعمومی و بهعنوان واسطهای میان دولت و مردم از دست داده یا نه، هنوز معلوم نیست اما نقش شبکههای اجتماعی در گمراهکردن مخاطبان و ارائه اطلاعات یکجانبه، موضوعی است که دستکم بهعنوان فرضیهای قوی مطرح شدهاست.