در ميان همه اجزا و ضروريات صنعت فاوا در كشورمان، «مديريت» همواره نقشي ممتاز داشته و خواهد داشت.
يك واقعيت مهم در عرصه مديريتي در اين حوزه، وجود لايهها، بخشها و دستگاههاي گوناگوني است كه طبعا ممكن است دستخوش موازيكاري، اتلاف منابع و حتي تقابل نيز شوند.
اما در عين حال سؤال مهم مديريتي اين است كه از ميان «تعامل با ديگر لايهها» و «تمركزگرايي» كداميك را بايد برگزيد؟
وجود دستگاهها و لايههاي گوناگون در عرصه علمي- صنعتي ميتواند فينفسه به گرمي و تحرك بخش كمك كند و موجب رونق آن شود، در واقع مجموعههاي گوناگون مديريتي حكم موتورهاي محركي را دارند كه ميتوانند بخشي از اين حوزه را به حركت وا دارند.
از سوي ديگر با نگاه تمركزگرايانه، در واقع به آفات موجود در تعدد دستگاهها و مديريتها توجه ميكنيم و قصد داريم از اتلاف احتمالي منابع و تقابلهاي ممكن پيشگيري كنيم.
سؤال مهم در اين ميان اين است كه از دو سر اين طيف، كدام را بايد برگزيد؟
آيا بايد به تنوع دستگاهها رضايت داد و به تحرك بخش كمك كرد؟ يا بايد از موازيكاري جلوگيري كرد و به فكر تمركز مديريت بود؟
حقيقت اين است كه پاسخ اين سؤال، مطلق نيست. در واقع شرايط وعوامل متفاوتي است كه انتخاب را بر ما تحميل ميكنند.
وجود تحرك و پويايي در بخش و مديريتهاي آن (كه احتمالا ميتواند سببساز تداخل و موازيكاري شود)، وجود نهاد مرجع و مقبول براي مديريت در مرحله متمركز و عدم وجود احكام قانوني و يا ضرورتهاي اجرايي براي شكلگيري دستگاههاي موازي، همه عواملي هستند كه راه انتخاب يكي از دو مسير مديريت را معين ميكنند.
بر اين عوامل، البته تجربه گرانسنگ موجود در كشورهاي پيشرفته (بهويژه در زمينه فاوا) را نيز بيفزاييد كه هنوز چندان از ديدگاه مديران ما جدي تلقي نميشود.
بدون توجه به اين شرايط و عوامل، انتخاب جهت حركت، قرين صواب نخواهد بود.